|

سناریوی «آخرین رمق» و «سرمایه‌داری ملی»

آمریکا و اسرائیل با استراتژی «آخرین رمق» در پی آن هستند که آخرین ظرفیت‌های ایران را تهی کنند و پایداری ما را به پایان برسانند. این استراتژی می‌خواهد ضعف را نهادینه و حرمان را تاریخی کند تا با این تخلیه قدرت، فرصت‌آفرینی‌های دیگر کند.

آمریکا و اسرائیل با استراتژی «آخرین رمق» در پی آن هستند که آخرین ظرفیت‌های ایران را تهی کنند و پایداری ما را به پایان برسانند. این استراتژی می‌خواهد ضعف را نهادینه و حرمان را تاریخی کند تا با این تخلیه قدرت، فرصت‌آفرینی‌های دیگر کند.

چه باید کرد؟

1- نخستین عامل، قدرت ملی، اتحاد و همبستگی داخلی است. این ممکن نمی‌شود مگر آنکه در سیاست داخلی، رسانه‌ای، اقتصادی و اجتماعی گشایش معناداری وجود داشته باشد تا شعله مشارکت واقعی را برافروزد و آتش قدرت ملی جان بگیرد. باید هشیار بود که اقلیت‌های بی‌خبر از ایران و جهان پای خود را بر گلوی سیاست‌های عمومی و رسانه‌ای نگذارند‌ که اگر چنین باشد نباید انتظار مشارکت ملی و همبستگی اجتماعی داشت. امروزه رسانه جان جهان است، همگان باید در جان‌بخشی به این جهان حضور داشته باشند. نمی‌توان ظرفیت‌ها و منابع را در اختیار اقلیتی قرار داد و آنگاه انتظار افزایش قدرت ملی را داشت. نمی‌توان در گزینش نیروی انسانی و مدیریتی و کارشناسی حلقه‌ای تنگ پدید آورد و آنگاه منتظر تولید سرمایه قدرت حکومتی بود. نمی‌توان بر رأی مُلک طریق جدل ساخت و شماری را میدان داد که هر آنچه می‌توانند نثار نویسندگان و اندیشمندان منتقد کنند و آنگاه انتظار نقد درون‌گفتمانی داشت؛ نمی‌توان در فقدان آزادی کارشناسی به سر برد و نظام تصمیم‌گیری آگاه و خردمند داشت. نمی‌توان نظام رسانه‌ای فرورفته در حلقه‌ای حلزونی داشت و آنگاه انتظار داشت که نظام حکمرانی از وقایع ایران و جهان تحلیل‌های درستی داشته باشد. متأسفانه پرده‌داران حتی از محرومیت خویش از اخبار جهان نیز بی‌خبرند.

2- تحریم برای سال‌ها ما را گرفتار خواهد کرد. اگر می‌گوییم باید ظرفیت تعامل با جهان را افزایش داد یا اگر می‌گوییم مذاکرات معطوف به حل مسئله در پیش بگیرید، به این معنا نیست که از استراتژی‌های کلان آمریکا و اسرائیل ناآگاهیم یا به آن خوش‌بین هستیم. غرض این است که نباید در راستای سیاست‌های آنها حرکت کرد. غرض این است که تا آنجا که می‌شود باید به تلطیف تحریم و عدم افزایش تنش‌ها اقدام کرد و الا استراتژی کلان اسرائیل و آمریکا که روشن است. اگر شما هم بخواهید از در دوستی درآیید آنها دیگر نمی‌خواهند. آری تحریم و تخریب و دشمنی برای سال‌ها باقی خواهد ماند. راه سرمایه‌گذاری خارجی هم برای سال‌ها بسته خواهد بود. خوش‌بینی است که گمان کنیم حتی با حضور یک دولت کاملا اصلاح‌طلب و فعال در دیپلماسی جهانی تحریم کاملا رفع خواهد شد و سرمایه‌گذاری خارجی به ایران سرازیر خواهد شد. ازاین‌رو در استراتژی‌های اقتصادی روی‌آوردن جدی به اقتصاد مقاومتی گریزناپذیر است. چنین رویکردی یک دولت قوی و مشارکت‌جو می‌خواهد. اینکه نفت را به این و آن بدهید که بفروشند یا اقتصاد را به انحصار نهادهایی درآورید که ماهیتا و به تعبیر فنی (و نه حتی اخلاقی) رانتی هستند، بازی‌کردن در همان زمین تحریم است. توسن بی‌لجام دولت را در چراگاه مطامع ناشناخته رها نکنید.

3- قدرت اقتصادی پایدار و ملی ایجاد کنید. اقتصاد باید به معنی واقعی کلمه در دست نیروهای ملی باشد و این ممکن نیست مگر با بهادادن به تولید صنعتی ملی، تولید کشاورزی ملی و زنجیره‌های صنعتی آن و سپردن آن به دست نیروهای متشکل اقتصادی ملی (اعم از شرکت‌های کوچک و بزرگ خصوصی). اینکه با رویکرد سیاسی قدرت اقتصادی بسازید و منابع و ظرفیت‌ها را در اختیار آنان قرار دهید کاری ضد ملی و در راستای اهداف تحریمی‌هاست. نمی‌توان با انحصارات اقتصادی نیروی سیاسی ملی تولید کرد. این انحصارات تنها «رانت‌های شبه‌ارزشی» و «خرده‌بورژوازی سیاسی» فراهم می‌کنند. کشور و نهادهای اقتصادی را از فرصت شکل‌گیری «سنت مدیریت بومی اقتصادی» تخلیه می‌کند. «سنت نهادی اقتصادی» یک سرمایه بزرگ برای کشور است که آن را باید احیا کرد و این ممکن نیست مگر آنکه قدرت‌های فائقه‌ای که شریان‌های حیاتی اقتصاد را به دست گرفته‌اند، از صنعت و تجارت و فناوری دست بکشند و آن را به مشارکت ملی واگذارند.

4- در این راستا، یک گزینه قابل بررسی این است که دولت و حاکمیت، سرمایه‌گذاری و مدیریت چندین پروژه بزرگ ملی را در فرایندی شفاف به کنسرسیوم‌هایی از سرمایه‌های ملی واگذار کنند و نهایت تلاش خود را برای شکل‌گیری و موفقیت آنها به کار گیرند.

 در اینجا بحث ناظر به کنسرسیوم‌های بزرگ بخش خصوصی به‌عنوان نهادی جدید در بازی اقتصادی ایران است؛ یعنی نهاد «سرمایه‌داری ملی». برای شکل‌گیری این نیروی جدید، راه‌حل را در خصولتی‌های بزرگ نجویید. آنها ناکارآمد هستند و با انرژی و منابع ارزان، بهره‌وری اندک دارند. ما نیازمند آن هستیم که پروژه‌های بزرگ کشاورزی، صنایع تبدیلی، صنایع نساجی و پوشاک، صنایع دریایی و... را به دست «سرمایه‌داری ملی» بسپاریم. البته این را نباید با خصوصی‌سازی توده‌ای یکسان انگاشت. منظور آن است که ده‌ها پروژه بزرگ تعریف شود تا در ذیل آن پروژه‌های تکمیلی شکل بگیرد. ظرفیت بازار بزرگ ایران باید یکی از اهداف اولیه ما باشد و این ممکن نیست مگر آنکه قدرت سیاسی عزمی جدی برای مبارزه با قاچاق داشته باشد و سیاست‌های ضد تحریم را در تودرتوی تونل‌های تاریک به پیش نبرد ... که نمی‌تواند به پیش ببرد.‌