|

خاطرات سال ۱۳۷۹ هاشمی‌رفسنجانی| بیست و چهارم آبان

روایتی از دیدارهای روزانه هاشمی؛ از دانشجویان اعتدال تا جلسه با جامعه مدرسین

خاطرات سال ۱۳۷۹ هاشمی رفسنجانی روایت دست اول از سالی پرالتهاب و پرحادثه است. هاشمی‌رفسنجانی بیست و چهارم آبان روایتی از دیدارهای روزانه نوشته‌است. متن کامل خاطرات هاشمی رفسنجانی را می‌‌خوانید.

روایتی از دیدارهای روزانه هاشمی؛ از دانشجویان اعتدال تا جلسه با جامعه مدرسین

صبح به دانشکده [علوم و فنون] فارابى در لویزان رفتیم که متعلق به حفاظت اطلاعات ارتش است. بعد از مراسم استقبال نظامی، از نمایشگاه بازدید کردم. کارهای فنی و علمی‌شان را نمایش داده‌اند. به میدان رفتم. بعد از‌ سان، استماع گزارش امیر [عباس] سلیمی، فرمانده دانشکده و [امیر سرتیپ منتظرى]، فرمانده [سازمان حفاظت اطلاعات ارتش] و نمایش‌ها و اعطای جوایز و سرود و قرآن و سوگند، من درباره نقش نیروهای مسلح و دانشگاه صحبت کردم. رژه رفتند.

ساعت یازده‌ و‌ نیم، به دفترم رسیدم. مطابق معمول تا ساعت چهار بعدازظهر، کار و استراحت داشتم. دانشجویان عضو جنبش دانشجویی اعتدال آمدند. آقای [لطفعلی] عیوضی [دبیرکل اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویى و فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌ها] گزارش داد و من هم ضمن سخنانی از اعتدال تمجید کردم و افراط و تفریط را مضر و مزاحم خواندم.

شب در مسیر خانه، به دانشگاه امام صادق رفتم؛ برای شرکت در جلسه جامعه مدرسین [حوزه علمیه قم] و نیز احوال‌پرسی از آقای [محمدرضا] مهدوی‌کنی [رئیس دانشگاه امام صادق (ع)] که به خاطر کسالت قبلی، جدیداً بستری بوده‌اند. آن رگ‌هایی که قبلاً عمل شده، باز گرفته است. شورای مناطق تصویب شد و بعد از شام به خانه آمدم.

رهبری به استان مرکزی سفرکرده‌اند و در صحبت‌ها، باز هم از عملکرد فرهنگی دولت ابراز عدم رضایت ‌کرده‌اند که در رسانه‌های خارجی، به عنوان مخالفت با دولت آقای [سیدمحمد] خاتمی تلقی شده است.

[اجلاس] سران [سازمان] کنفرانس اسلامی، یک روز زودتر از موعد مقرر پایان یافت. قطع‌نامه ضعیفی در مورد فلسطین صادر کرده، حرف‌های بعضی‌ها مثل ایران، عراق [عربستان] سعودی و سوریه تُند بوده، ولی به خاطر فشار مصر، ترکیه و اردن، تصمیمات مؤثری نگرفته‌اند.

ساعت نُه شب، محسن خبر داد که همشیره فاطمه، در مراجعت از مشهد، در فرودگاه [مهرآباد] تهران سکته کرده‌اند و حال‌شان خوب نیست. کمی بعد، اخوی محمد خبر داد که به رحمت الهی پیوسته‌اند؛ بسیار متأثر شدم. عفت و بچه‌ها به منزل ایشان رفتند. بد خوابیدم.