|

سطح انتخابات به جایی رسیده که کاندیداهای مشهور با اسب جلوی مردم گردانده شدند!

چه کسی فکر می‌کرد که سطح نامزدهای نمایندگی و انتخابات در تهران (نمونه کل کشور) ۴۵ سال پس از انقلاب به چنین روزی بیفتد و نامزدهای مشهور آنان سوار بر اسب جلوی مردم گردانده شوند؟

سطح انتخابات به جایی رسیده که کاندیداهای مشهور با اسب جلوی مردم گردانده شدند!

به گزارش شبکه شرق، عباس عبدی نوشت: چه کسی فکر می‌کرد که سطح نامزدهای نمایندگی و انتخابات در تهران (نمونه کل کشور) ۴۵ سال پس از انقلاب به چنین روزی بیفتد و نامزدهای مشهور آنان سوار بر اسب جلوی مردم گردانده شوند؟ یک نگاه به افراد و سطح نمایندگان و نامزدهای مجلس اول بیندازید و با مجلس فعلی و انتخابات فعلی و رفتارهای آنان و اتهاماتی که علیه آنان است مقایسه کنیم، ماجرا روشن می‌شود.

عباس عبدی در یادداشتی با عنوان «سراب»  نوشت:

«تعدادی از دوستان می‌پرسیدند که چرا در هفته گذشته در «اعتماد» یادداشت نداشتم. واقعیت این است که رویکرد من درباره انتخابات متفاوت بود، لذا نه می‌خواستم بر این تفاوت تأکید کنم و نه علاقه داشتم که منسوب به این رویکرد شوم.

به علاوه در فضایی که مهم‌ترین عناوین و تیترهای روزنامه انتخاباتی بود، نوشتن درباره موضوعات دیگر نیز پذیرفته نبود. این تصمیم شخصی بود و با مدیر مسوول و صاحب امتیاز محترم نیز در این باره سخنی نگفتم. اکنون که این یادداشت منتشر می‌شود، انتخابات تمام شده است و هیچ اطلاعی از میزان مشارکت و نتیجه آن نیز ندارم. از این رو می‌کوشم که رویکرد خودم را بنویسم.

البته در مقام تحلیل، هر چه که لازم بوده یا در توان داشته‌ام، پیش‌تر نوشته بودم و هنگام تبلیغات انتخاباتی، حتی نوشته‌های تحلیلی نیز تعبیر به کنش سیاسی می‌شود. فراموش نکنیم که قریب به اتفاق مردم در هفته گذشته تصمیم خود را درباره اصل مشارکت انتخاباتی گرفته بودند و هر گونه تأیید و ردی از انتخابات تأثیری بر تصمیم آنان نداشت. ولی هر تحلیل انتقادی که منتشر می‌شد، از طرف حکومت به منزله دعوت مردم به عدم شرکت بود و این چیزی نبود که مورد نظرم باشد، زیرا حتی در گفت‌وگوهای فردی نیز کسی را به عدم شرکت تشویق نکردم. بنده همزمان مخالف تبلیغ علیه و له حضور انتخاباتی هستم، اگر انتخابات مناسب باشد مردم با رغبت کامل شرکت می‌کنند و نیازی به دعوت آنان نیست. اکنون به برخی نکات پیرامون انتخابات می‌پردازم.

اولین و مهم‌ترین نکته اینکه فارغ از انگیزه‌های احتمالی و شخصی دوستانی که در دفاع از شرکت یا عدم شرکت نوشتند، باید به تحلیل‌های آنان احترام گذاشت. ضمن اینکه هیچ معیار قاطعی در دست نیست که کسی بگوید این تحلیل درست و آن دیگری نادرست است. نمونه درخشان دفاع این گونه تحلیل‌ها، مصاحبه آقای دکتر فراستخواه در روزنامه هم‌میهن (۹ اسفند) است، و با آن می‌توان همدلی کرد. ولی هنگامی که عده‌ای تحت پوشش تحلیل وارد کنش سیاسی شدند، ماجرا فرق کرد. البته حق هر کسی است که فعالیت سیاسی کند، ولی تحریف عمل سیاسی میدانی و لیست دادن به اقدامی تحلیلی، طبعا پسندیده نیست و تبعات خاص خود را دارد. 

در میان همه استدلال‌هایی که در دفاع از مشارکت انتخاباتی مطرح شد به نظر من مهم‌ترین آنها از سوی مقام رهبری بود «اینکه رأی ندادن هیچ مشکلی را حل نمی‌کند.» یا اینکه انتخابات ضعیف به زیان همه است و انتخابات با مشارکت بالا تجلی قدرت ملی، تضمین‌کننده امنیت ملی و مأیوس‌کننده دشمنان است.

به نظر بنده کسانی که رأی ندادند دنبال این نیستند که از این طریق مشکلی را حل کنند، پرسش مردم این است که انتخابات چه مشکلی را حل می‌کند؟ اگر برای این پرسش پاسخی نباشد، چگونه می‌توانند رأی بدهند؟ ‌گر چه عمل رای دادن فرصت چندانی از مردم نمی‌گیرد ولی این مساله مردم نیست. اگر رای دادن مشکلی را حل کند، حاضرند تا ۱۰ ساعت و بیشتر در سرما و برف یا گرما در صف بایستند و رأی بدهند. واقعیت نامزدهای تأیید شده و فقدان کوچک‌ترین برنامه برای حل مسائل کشور و بی‌پاسخ ماندن پرسش‌های فراوان، جملگی نشان‌دهنده این واقعیت دردناک است.

هنگامی که مهم‌ترین سرلیست انتخاباتی از دادن کوچک‌ترین پاسخ به انواع و اقسام مسائل پیرامون خود و فرزندان و لیست خود دریغ می‌کند، چگونه مردم می‌توانند به این لیست واحد رأی بدهند؟ در حالی که در دنیای امروز حتی یکی از این اتهامات برای بیرون رفتن از سیاست کفایت می‌کند.

لیست‌های دیگر اصولگرایان نیز یک بازی برای تقسیم غنایم درون‌گروهی است که ربطی به مسائل مردم ندارد. در مورد لیست صدای ملت نیز چرا مردم باید به کسانی رأی بدهند که حتی اگر انتخاب شوند، فردا شرمنده مواضع برخی از آنان باشند؟ چه کسی تضمین‌کننده مواضع و رفتار آنان است؟ چرا مردم نباید نامزدهای مورد تأیید خود را داشته باشند؟ یکی که نمی‌خواست در انتخابات شرکت کند، گفت: «من هم مثل شورای نگهبان صلاحیت نامزدهای موجود را احراز نکردم.» چه پاسخی به او می‌توان داد؟ درباره نقش تقویت‌کنندگی قدرت ملی انتخابات نیز روشن است که احترام این امامزاده یا صندوق رأی بیش از همه به عهده متولیان آن است.

شورای نگهبان و وزارت کشور و کلا حکومت حتما می‌دانستند که کشور تا چه اندازه به حضور مردم و امنیت ناشی از آن نیاز دارد؛ در نتیجه ضیافت انتخابات باید به گونه‌ای باشد که مردم امیدوار باشند و همه با رغبت بیایند، همچنان که در انتخابات گذشته می‌آمدند. به قول سعدی «یا مکن با پیل‌بانان دوستی/ یا بنا کن خانه‌ای در خورد پیل» تردیدی نیست که این انقلاب مبتنی بر خواست و حمایت مردم بوده و اگر قرار است این حمایت ساری و جاری باشد، باید انتخاباتی شایسته آنان نیز طراحی شود.

چه کسی فکر می‌کرد که سطح نامزدهای نمایندگی و انتخابات در تهران (نمونه کل کشور) ۴۵ سال پس از انقلاب به چنین روزی بیفتد و نامزدهای مشهور آنان سوار بر اسب جلوی مردم گردانده شوند؟ یک نگاه به افراد و سطح نمایندگان و نامزدهای مجلس اول بیندازید و با مجلس فعلی و انتخابات فعلی و رفتارهای آنان و اتهاماتی که علیه آنان است مقایسه کنیم، ماجرا روشن می‌شود.»

منبع: اعتماد