|

ثروتمندان؛ مانع بزرگ بهبود آب‌و‌هوای جهان

تام آثاناسیو در نشریه نیوریپابلیک با توجه به برگزاری سمینار cop28 در دوبی مطلبی را نوشته که شهریار خواجیان آن را ترجمه کرده است. بخش‌هایی از آن در ادامه می‌آید.

ثروتمندان؛ مانع بزرگ بهبود آب‌و‌هوای جهان

تام آثاناسیو در نشریه نیوریپابلیک با توجه به برگزاری سمینار cop28 در دوبی مطلبی را نوشته که شهریار خواجیان آن را ترجمه کرده است. بخش‌هایی از آن در ادامه می‌آید.

در 1990، هیئت بین دولتی ویژه تغییرات آب‌و‌هوایی نخستین گزارش خود درباره گرمایش جهانی را منتشر کرد. سه دهه پس از آن، بشریت شامل ملت‌ها، مردم و ابرمؤسسات، گاز‌کربنیکی بیشتر از همه ادوار گذشته در جو زمین رها کرده‌اند. عمدتا سه گروه مقصر این واقعیت ناخوشایند هستند.

مقصر نخست، کارتل سوخت فسیلی، یعنی شرکت‌‌های دست‌اندرکار استخراج زغال‌سنگ، نفت و گاز هستند. گفتن ندارد که دارندگان سرمایه فسیلی که بخشی از آن سرمایه کشورها و بخشی دیگر مستقیما در اختیار سرمایه خصوصی قرار دارد، دست به هر کاری زده‌اند تا اطمینان حاصل کنند که ما همچنان و تا مدت‌های مدید وابسته به سوخت فسیلی بمانیم.

دومین گروه، جهان شمال است. درصد بسیار بالایی از گازهای گلخانه‌‌ای از آمریکای شمالی و اروپا می‌آید، ضمن آنکه ایالات متحده دو برابر بیش از هر کشور دیگری مسئول انتشار این گازهاست. البته جهان از سال 90 میلادی به بعد تغییرات بسیاری کرده است. برای مثال، «ظهور» چین، مردم بیشتری را نسبت به هر رویداد دیگری در تاریخ بشر از فقر رهانیده، هرچند مقادیر انبوهی گاز‌کربنیک را نیز به درون جو فرستاده است. البته کشورهای «توسعه‌یافته» آمریکای شمالی و اروپا هنوز مسئول حدود یک‌سوم انتشار گازها در چند دهه اخیر هستند. سومین گروه، ثروتمندان جهان هستند. اگر بخواهیم بفهمیم که چرا تلاش‌های کم‌رمق ما در جلوگیری از وخامت آب‌و‌هوا با این شکست‌های جدی روبه‌رو شده، این عامل، مهم‌ترین دلیل آن است. درک یا شناخت نیروهای پشت پرده دست‌اندرکار انتشار گازهای گلخانه‌ای در سه دهه گذشته بدون تشخیص اینکه چقدر از این انتشارها متعلق به ثروتمندان بوده ناممکن است. برای لحظه‌ای هویت ملی خود را فراموش کنید و نابرابری را از چشم یک فضانورد در نظر بگیرید. زمین و همه رنج‌های موجود در آن را به تصور درآورید. جهانی بیندیشید؛ گویی کشور یا مرزی وجود ندارد، انگار سیاره بزرگی از انسان‌ها هستند که می‌توان به ملت‌ها، نژادها، جنسیت‌ها یا جمعیت‌های قومی و دینی تقسیمشان کرد یا‌به طبقات! مانند «آن یک درصد جهانی» که به لحاظ ثروت، درآمد و انتشار گازهای گلخانه‌ای تعریف می‌شوند.

این رویکرد به نابرابری جهانی است که پژوهشگران فعال چند مکتب برای نشان‌دادن نحوه عملکرد چالش آب‌و‌هوایی استفاده می‌کنند. آنها نتایج خود را در سه طبقه بزرگ جهانی دسته‌بندی می‌کنند: 10 درصد بالایی، 50 درصد پایینی و 40 درصد باقی‌مانده که اغلب «طبقه متوسط جهانی» نامیده می‌شود. در 2021، آن 10 درصد بالایی 76 درصد ثروت جهان را در اختیار داشتند، درحالی که آن 40 درصد میانی 22 درصد و بقیه جهان فقط دو درصد ثروت جهان را صاحب بودند.

در این رویکرد جهانی به نابرابری، ما ثروت یک آمریکایی میانه‌حال را با یک چینی میانه‌حال، یا مقدار انتشار گازهای گلخانه‌ای یک کلمبیایی میانه‌حال را با یک روس میانه‌حال مقایسه نمی‌کنیم؛ ما کشورها را دست‌کم در ابتدا، نادیده می‌گیریم تا تصویر بزرگ‌تر را نشان دهیم.

توزیع جهانی درآمد تا اندازه قابل توجهی کمتر از ثروت قطبی‌ شده است. فقیرترین نیمه انسانیت -50 درصد پایینی- از 8.5 درصد درآمد جهانی برخوردار است که قطعا رقمی ناامیدکننده است اما هنوز به میزان قابل توجهی بیش از دو درصد از ثروت جهانی است. به همین ترتیب، آن 10 درصد بالایی، 52 درصد از کل درآمد جهانی را دارند؛ رقمی که به رغم کوچک‌تربودن از آن 76 درصد کل ثروت جهان، هنوز بسیار تکان‌دهنده است و اگر بخواهید به خود زحمت دهید و به آن بالا‌بالاها بروید که به آن پنج درصد بالایی، یک درصد بالاتری و یک‌صدم درصد بالاترین برمی‌خورید، خواهید دید که با تمرکز بر ثروت و درآمد انتشار گازها شدت می‌یابد. درآمد و انتشار گازهای گلخانه‌ای بسیار با هم مرتبط‌اند؛ انتشار فزاینده گازهای گلخانه‌ای از سوی انسان نسبت به سال‌های آغازین پیمان آب‌و‌هوایی سازمان ملل دو برابر شده است. گزارش مؤسسه محیط زیست استکهلم با عنوان عصر نابرابری کربنی نشان می‌دهد پس از 1990، با دوبرابرشدن تقریبی انتشار گازهای گلخانه‌ای، 10 درصد بالایی، مسئول تقریبا نیمی از آن مقدار افزایش بوده‌‌اند؛ تقریبا به انداره کل مصرف 90 درصد بقیه جمعیت جهان. انتشار گازهای گلخانه‌ای پنج درصد از ثروتمندترین‌ها، 37 درصد از کل انتشار گازها پس از 1990 را در بر می‌گیرد. یک درصد بالایی از نظر ثروت، 21 درصد از کل انتشار گازهای گلخانه‌ای بعد از 1990 را تولید کرده‌اند.

درحالی‌که دمای سیاره یک جهش واقعی داشته و 1.5 درجه سانتی‌گراد افزایش یافته است. برای اینکه دما بیشتر افزایش پیدا نکند لازم بود از آغاز 2023 انتشار گاز‌کربنیک ‌حدود 25 میلیارد تن سالانه محدود شود.

مشکل فقط این نیست که ثروتمندان کربن بیشتری از فرودستان منتشر می‌کنند، بلکه مهم این است که مدام این ادعای دروغین و تکراری را مطرح می‌کنند که مصرف فزاینده سوخت فسیلی در حال کاهش است.

حقیقت این است که نیمه فقیرتر و محروم از انرژی جمعیت انسانی فقط اندکی به انتشار گازهای گلخانه‌ای و افزایش دمای زمین افزوده و باز هم اندکی از آن بهره برده است. بی‌عدالتی در انتشار گازهای گلخانه‌ای به اشکال پیچیده با واقعیت آب‌و‌هوایی برخورد می‌کند، بیشتر به این دلیل که ما در جهان بی‌مرز یک فضانورد زندگی نمی‌کنیم. جهان واقعی در میان کشورها و ملت‌ها تقسیم شده که هر یک از آنها در درون خود بین دارا و ندار قشربندی شده‌اند. در این جهان دو بار تقسیم‌‌شده، فرهنگ و سیاست نابرابری جهانی را شکل می‌دهد که خود عامل بازدارنده‌ای در راه تثبیت آب‌و‌هوایی است. امری که نیاز به سیاستی بین‌المللی دارد که اگر نه رؤیایی، دست‌کم عقلانی باشد. تا زمانی که نابرابری و بی‌عدالتی در مرکز سیاست‌های آب‌و‌هوایی قرار نگیرد، هیچ‌یک ممکن نخواهد شد.

کنفرانس آب‌و‌هوایی سازمان ملل موسوم به «کاپ 28» ممکن است کاملا مهم جلوه کند، اما نخبگان جهانی در سال‌های اخیر دچار احساسی ناخوشایند شده‌اند. آنان به تدریج دریافته‌اند که نظام حکمرانی کنونی بین‌المللی با صفی از کنفرانس‌های سخت رسواشده آب‌و‌هوایی سران کشورها و ناتوانی کامل آنها در استقرار صلحی عادلانه و همیارانه ممکن است به سادگی آماده رویارویی با چالش‌‌های تثبیت آب‌و‌هوایی نباشد.

گوردن براون، یکی از نخست‌وزیران بریتانیا، کارزاری برای وضع یک مالیات بین‌المللی اندک بر درآمدهای صادراتی نفت و گاز به راه انداخته است.

ویلیام روتو، رئیس‌جمهور کنیا، خواستار یک بسته اصلاحات بلندپروازانه‌تر است که شامل مالیات بر تجارت بین‌المللی نفت می‌شود.

میا موتلی، نخست‌وزیر باربادوس و صدایی مهم در بحث جدید مالی نیز خواستار وضع مالیات آب‌و‌هوایی بر شرکت‌هاست.

ما اطلاعات خوبی درباره میزان انتشار گاز داریم: بنا بر داده‌های «آزمایشگاه نابرابری جهانی»، حدود 46 درصد انتشار جهانی گازهای گلخانه‌ای از آمریکای شمالی، حدود 16 درصد از اروپا و حدود 12 درصد از چین ناشی می‌شود. اگر بر آن یک درصد [فوق‌العاده ثروتمند] جهانی متمرکز شویم، ارقام باز هم نامتقارن‌تر می‌شوند: تولید آمریکای شمالی 57 درصد، اروپا 15 درصد و چین شش درصد است. معترضان خواستار آن هستند که بر ثروتمندان مالیات وضع شود و من به سختی می‌توانم با آن موافق نباشم. بهترین رویکرد می‌تواند چندلایه باشد.

اما ایدئال این است که میزان مالیات، ثروت جهانی باشد. توماس پیکتی، اقتصاددان فرانسوی، در کتاب تازه‌اش «خلاصه‌ای از تاریخ برابری» استدلال می‌کند که ما در «ائتلاف برابری‌جویان» برای «ایجاد یک روایت بدیل اقناع‌کننده شکست خورده‌ایم». پیکتی و بسیاری دیگر اکنون چشم‌به‌راه چنان گشایشی هستند و می‌خواهند با پیشنهاد یک برنامه تأمین مالی جهانی آماده باشند. بدیل چنین راه‌حلی به قدر کافی آشکار است: کنفرانس‌های بیشتر و بی‌تأثیر سران، لفاظی‌های مبتنی بر ابراز نگرانی گهگاهی مانند آنچه در مجمع اقتصادی جهان در داووس صورت می‌گیرد و تداوم بی‌تصمیمی نخبگانی که در حقیقت مسئول بسیاری از مشکلاتی هستند که می‌گویند می‌خواهند حلشان کنند. اگر می‌خواهیم از چنان سرنوشتی پرهیز کنیم، به نوع جدیدی از «انترناسیونالیسم» نیاز داریم. هنوز زمان داریم، اما این زمان در حال ازدست‌رفتن است.