نمك خوردن و نمكدان شكستن
در یادداشت پیشین که 25 تیر منتشر شد، آرزو کردم که شرایط کرونایی باعث شود که مفهوم بشریت در ذهن و قلب انسانها جای بگیرد و این دیگریسازیها، چه دیگریسازی توأم با شیفتگی و چه دیگریسازی توأم با نفرت، از میان بنیبشر رخت بربندد و کمتر موجبات ستیز و غوغا میان انواع ایشان فراهم آورد و سپس آرزو کردم که تجربه کرونا باعث شود که نوع آدمی بفهمد که بر زمین، میهمانی بیش نیست و روا نباشد نمک بخورد و نمکدان بشکند و ناسپاسانه زمین را بیالاید و منابعش را مصرفانه مصرف کند و آن را با بیابان برهوتی همانند کند. در این یادداشت میخواهم دو آرزوی دیگر بکنم؛ بهویژه آنکه تحقق دو آرزوی پیشین به واقعیتیافتن این دو آرزو بستگی دارد.
پرویز اجــلالی
در یادداشت پیشین که 25 تیر منتشر شد، آرزو کردم که شرایط کرونایی باعث شود که مفهوم بشریت در ذهن و قلب انسانها جای بگیرد و این دیگریسازیها، چه دیگریسازی توأم با شیفتگی و چه دیگریسازی توأم با نفرت، از میان بنیبشر رخت بربندد و کمتر موجبات ستیز و غوغا میان انواع ایشان فراهم آورد و سپس آرزو کردم که تجربه کرونا باعث شود که نوع آدمی بفهمد که بر زمین، میهمانی بیش نیست و روا نباشد نمک بخورد و نمکدان بشکند و ناسپاسانه زمین را بیالاید و منابعش را مصرفانه مصرف کند و آن را با بیابان برهوتی همانند کند. در این یادداشت میخواهم دو آرزوی دیگر بکنم؛ بهویژه آنکه تحقق دو آرزوی پیشین به واقعیتیافتن این دو آرزو بستگی دارد. 1- مسئولیتپذیری دولتهــای ملی: دیرزمانی بود که دولتهای ملی در جایگاه اتهام نشسته بودند. گاه گفته میشد که دورانشان دارد بهسر میرسد و بهتر است به واحدهای محلی تجزیه شوند و در نظام جهانیشده حل شوند. دیگر گاه ادعا میشد که دولتها بهتر است فقط تفنگدار و تفنگچی باشند و بقیه مسئولیتها را به بازار و بخش خصوصی واگذار کنند. چهار دهه بود که این حرفها را از نولیبرالهای اسلامی و سکولار مکررا میشنیدیم. کرونا که آمد، آشکار شد که در وقت بلا مهمترین پناه مردم همین دولتهای ملیاند؛ به شرط آنکه اولا آنقدر ابزارها و کانالهای مداخله در امور داشته باشند که بتوانند بهنگام اضطرار مانع بینظمی و آشفتگی شوند؛ یعنی فقط مسئول امنیت و جنگ نباشند و دوم اینکه کارا باشند و دست پاک و به اندازهای محبوب که مردم حرفشان را باور کنند و بهسرعت با دولتها هماهنگ شوند. سوم، دانش و پژوهشمدار باشند تا بتوانند با مطالعه و مشاهده راهحلهای درست بیابند و ماهرانه به کار برند. وقتی عملکرد دولتهای جهان را در برخورد با کرونا مقایسه میکنیم، متوجه میشویم که دولتهای موفقتر در مهار کرونا مسئولیتپذیرتر و توانمندتر بودهاند (کره جنوبی را با برزیل و آلمان را با انگلستان مقایسه کنید). آرزو میکنیم دولتها از تجربه کرونا درس بگیرند و بار مسئولیتپذیری و توانمندی خود بیفزایند. 2- برابری بیشتر: وقتی بلا میآید، نابرابری و تبعیض بیشتر رخ مینماید. آنها که تواناترند، با اتکا بر امکانات مالی و غیرمالیشان بهتر از مهلکه میجهند؛ اما طبقات محروم که از زحمتی که میکشند، بهرهای نمیبرند و ثمره کارشان را دیگران میبرند، در دام بلا میافتند. آیا کرونا میتواند چشمان مردم دولتها و سیاستمداران را باز کند و برابریخواهی اهمیت و قدرت بیشتری پیدا کند. 3- آیندهنگری و برنامهریزی: جوامع ما تا چه حد آماده برای برخورد با اتفاقات غیرمترقبه است. در اینجا منظور از جامعه هم دولت است و هم ملت. این آمادگی برنامهریزی و آیندهنگری میخواهد. آیا ممکن است این ویروس آدمکش باعث شود که هم دولتها و هم مردم عادی به نحوی زندگی خود را پیش ببرند که هنگام تنگدستی و بلا کیسهشان پر باشد و همه دارایی خود را در ایام فراخی بر باد نداده باشند. آنقدر دوست برای خود نگه داشته باشند که هنگام بلا به یاریشان بیاید و آنقدر اعتماد و محبت مردم را جلب کرده باشند که بتوانند به مردم دست یاری بدهند و با کمک هم بلا را از میان بردارند؟ و حرف آخر: البته آرزو بر جوانان عیب نیست و انسان به امید زنده است؛ اما وقتی به وضع و حال این روزگار فکر میکنم، به نظرم دشوار میآید که جوامع امروز که اغلب به دست اقشار جاهطلب اداره میشوند و نظاماتشان متکی بر سودپرستی، خودپسندی و سلطهطلبی است، راه و رسم مختارشان را با تجربهکردن بلای خانمانسوز کرونا عوض کنند. راستش امید زیادی ندارم.