محمد مصدق، سیاست مدار، حقوق دان و نماینده هشت دوره از مجلس شوری ملی
محمد مصدق در 29 اردیبهشت 1258 یا بنابر برخی روایات در 26 خرداد 1261 در تهران زاده شد.
![محمد مصدق، سیاست مدار، حقوق دان و نماینده هشت دوره از مجلس شوری ملی](https://cdn.sharghdaily.com/thumbnail/ZPkNmmeqYtBj/f3RIJfgnyU4T0Uu3o7ve-VbT9FKRjpcKI1vgfm4pfv__5FnUbUVuHI1x6a9YMGSvC-4UOxG1c-sX_Np2WV4AG9c54qCsllJjWoO2vfSlzgh7Zk5lGDR61FKfZAWRG6vKprHW6bs3JnnaSO4n6NG-Nw,,/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF+%D9%85%D8%B5%D8%AF%D9%82%DB%B2.jpg)
محمد مصدق در 29 اردیبهشت 1258 یا بنابر برخی روایات در 26 خرداد 1261 در تهران زاده شد.
پدر مصدق میرزا هدایتالله نوه میرزا کاظم آشتیانی است که در اوایل سلطنت فتحعلی شاه وزیر دفتر ناصرالدین شاه بود و شش فرزندش نیز مناصب مهمی را در دستگاههای دولتی احراز کردند.
مادر مصدق، ملک تاج خانم نجمالسلطنه نیز از نوادگان عباس میرزا ولیعهد فتحعلی شاه بود.
محمد، تحصیلات مقدماتی خود را از سن پنج سالگی تحت نظر معلمین خصوصی آغاز کرد و توانست مقدمات زبان، ریاضیات، تاریخ و جغرافیا، حسن خط و نگارش رسائل ادبیات فارسی و زبان فرانسه را فراگیرد.
پس از مرگ پدر مناصب و لقب پدر به پسر بزرگتر و لقب مصدقالسلطنه به محمد ۱۰ ساله اعطا شد.
وی در کودکی به علت قرابت مادرش با خاندان سلطنت از همبازیهای پسران ناصرالدین شاه بود و پس از فوت پدر تحت حضانت مادر و نظارت برادر بزرگتر قرار گرفت.
به تبریز رفتند. و دو سال بعد در ۱۲۷۳ش پس از ازدواج مجدد مادرش با میرزا فضلالله
مصدق پس از تحصیلات مقدماتی در تبریز به تهران آمد. وی که به لحاظ نسبی وابسته به دربار قاجار بود، دارای موقعیت ویژهای در دربار بود و چهار سال پس از فوت پدر، در سن ۱۴ سالگی توسط همسر مادرش، میرزا فضلالله خان به ریاست استیفای خراسان منصوب گردید. و با وجود سن کم در کار خود مسلط شد و توجه و علاقه عموم را جلب کرد.
پس از وقفهای چند ساله به دلیل اشتغالات دولتی، مجدداً به تحصیل روی آورد، نزد اساتید مدرسه تازه تاسیس علوم سیاسی به فراگیری علوم به صورت خصوصی پرداخت.
درسال ۱۲۸۷برای ادامه تحصیل عازم فرانسه شد. حدود دو سال در رشته علوم مالی تحصیل نمود. وی پس از مسافرتی پنج ماهه به ایران به علت بیماری و لزوم استراحت، جهت ادامه تحصیل عازم سوئیس شد و به تحصیل دکترای حقوق پرداخت و با نگارش رساله خود با عنوان وصیت در حقوق اسلام موفق به اخذ درجه دکترا و پس از پایان دوره کارآموزی پروانه وکالت را دریافت کرد.
پس از بازگشت از اروپا به ایران به تدریس در مدرسه عالی علوم سیاسی و نیز تالیف و نشر جزواتی دست زد؛ از جمله: کاپیتولاسیون و ایران، شرکت سهامی در اروپا، دستور در محاکم حقوقی، حقوق پارلمانی در ایران و اروپا و قواعد و قوانین مالیه در ممالک خارجه و ایران قبل از مشروطیت و دوره مشروطیت.
مصدق فعالیت سیاسی خود را از همان دوران نوجوانی آغازکرده بود.
درسال ۱۲۹۴ش از طرف مجلس شورای ملی سوم به عضویت "حزب اعتدال" درآمد که با وقوع جنگ جهانی اول و مهاجرت برخی نمایندگان این حزب منحل شد.
مصدق پس از آن به معاونت وزارت مالیه و ریاست کل حسابداری وزارتخانه منصوب شد و پس از چندی از سوی رئیسالوزرا برای وزارت دارایی دعوت به کار شد که آن را رد کرد.
پس از ۱۴ ماه معاونت وزارت مالی و عضویت در جمعیت "دموکرات ضدتشکیلی"، در دولت وثوق الدوله به دلیل اختلافات بر سر مخالفت با "قرارداد ۱۹۱۹ وثوقالدوله" از کار کنارهگیری کرد و به مدت یک سال در سوئیس اقامت گزید.
چندی بعد مصدق که از سوی مشیر الدوله برای وزارت عدلیه در نظر گرفته شده بود، طی تلگرافی از سوئیس احضار شد؛ اما طی توصیه فرمانفرما و متنفذین فارس به جای وزارت، از اواسط مهر ۱۲۹۹ش تا کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ش به مدت شش ماه به سمت والیگری فارس منصوب شد.
مصدق که اعتراض خود را اعلام کرده بود، استعفانامه خود را در ۱۶ اسفند برای احمدشاه قاجار فرستاد و برای حفظ جان خود تا زمان سقوط کابینه سید ضیاء به خاک بختیاری پناه برد.
وی پس از روی کار آمدن قوام به سمت وزیر مالیه منصوب گردید، اما با سقوط کابینه قوام، مشیرالدوله مصدق را به استانداری آذربایجان فرستاد که بعد از شش ماه، او مجددا استعفا داد و به تهران بازگشت.
درسال ۱۳۰۲ش در دوره پنجم انتخابات از سوی مردم تهران به مجلس راه یافت و به وزارت امور خارجه نیز منصوب شد. در همین دوره از مجلس بود که افرادی چون سید ابوالقاسم کاشانی و مصدق توانستند در نهم آبان ۱۳۰۴ش، طرح نمایندگان را مبنی بر خلع قاجاریه و واگذاری سلطنت به رضاخان را به تصویب برسانند.
دوره ششم نیز مصدق به مجلس راه یافت و ضمن مخالفت با برخی اقدامات مطرح شده در مجلس، دعوت به ریاست دیوانعالی کشور را نپذیرفت.
پس از پایان دوره ششم به دلیل تقلب در انتخابات در دوره هفتم از سیاست کنار گذاشته شد و در اواسط آبان ۱۳۱۹، وی که تحت بازجویی قرار گرفته بود مدتی در احمدآباد، ملک شخصیاش، تحتنظر قرار گرفته شد و تنها پس از سقوط رضاشاه وی مجددا به صحنه سیاست روی آورد.
با سقوط رضاشاه توانست در انتخابات دوره چهاردهم مجلس درسال ۱۳۲۲از سوی مردم تهران دوباره به مجلس راه یابد.
از جمله اقدامات مصدق و همفکرانش در مجلس چهاردهم مخالفت با دادن امتیاز نفت شمال توسط دولت ساعد در شهریور ۱۳۲۳ش بود که منجر به استعفای ساعد از پست نخستوزیری شد.
با استعفای وی، مجلس رای تمایل به نخستوزیری مصدق داد که وی با این شرط که چنانچه نتوانست به وظیفه ملی خود عمل نماید، مجدداً به مجلس بازگردد با این سمت موافقت نمود که در نهایت با عدم موافقت مجلس روبرو شد.
در انتخابات دوره شانزدهم در ۱۳۲۸ش نیز به علت دخالت دربار و وزیر کشور در انتخابات، مصدق به اتفاق جمعی دیگر برای انجام انتخابات آزاد و اعتراض به نحوه جریان انتخابات در دربار متحصن شدند.
در ۱۳ آبان ۱۳۲۸ آرای تهران متوقف شد و فساد در انتخابات توسط رئیس انجمن نظارت اعلام شد.
مجلس شانزدهم که کار خود را بدون نمایندگان تهران شروع کرده بود، پس از تجدیدنظر در آرای آن، مصدق را به عنوان نماینده تهران انتخاب کردند.
کمیسیون نفت در اول تیرماه ۱۳۲۹ش به ریاست دکتر مصدق در مجلس تشکیل شد و طی آن طرحی با امضای یازده نماینده مبنی بر ملی شدن صنعت نفت تقدیم مجلس شد.
پس از تشکیل کمیسیون، منصور از نخستوزیری استعفا داده، رزم آرا به منظور حفظ منافع انگلیس جایگزین وی شد که با کشته شدن وی در ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ در نهایت پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت در کمیسیون مجلس ملی در ۲۹ اسفند در مجلس سنا تصویب گردید.
نهضت ملی نفت که با همکاری گروههای مختلف ملی و مذهبی به پیروزی رسیده بود،
سرانجام با اختلافات، اشتباهات و کارشکنیهای درونگروهی و برونگروهی داخلی و خارجی زمینه را برای کودتا علیه دولت دکتر مصدق فراهم ساخت.
سرانجام در 29 مرداد 1332 کودتا به انجام رسید و مصدق به اتهام اقدامهای ضد سلطنتی در دادگاه مورد محاکمه قرار گرفت.
مصدق بعد از محاکمه، پس از تحمل سه سال زندان، تحت نظر مامورین و بدون تماس با افراد دیگر، از مرداد ۱۳۳۵ش تا اسفند ۱۳۴۵ش به احمدآباد تبعید شد و تا آخر عمر در آنجا زیست.
وی در سن ۸۴ سالگی درگذشت، و درهمانجا دفن شد.