|

به بهانه برگزاری نمایشگاه و رونمایی کتاب «چهل، سی»

گزارشی از زیست هنرمندان معاصر

هنرمند از میان آثار به‌ دیوار آویخته و کلماتی که از سال‌های دور راهی از ذهن او به کاغذهای کتاب پیش‌رویش گذرانده‌اند، نگاه می‌کند و گویی در میان کلمه و نقوش به مطالعه خود و هم‌نسل‌هایش از حدود 15 سال گذشته تا امروز می‌پردازد. همچنان که جمعیتی با اشتیاق در محوطه گالری آرتیبیشن به تماشای آثار می‌آیند، آنها که «چهل، سی» به بهانه‌شان رقم خورده، در کنار آثار قدیم و جدید خود با هم عکس‌های یادگاری می‌گیرند و یکدیگر را مرور می‌کنند.

گزارشی از زیست هنرمندان معاصر

شهرزاد رویائی

 

هنرمند از میان آثار به‌ دیوار آویخته و کلماتی که از سال‌های دور راهی از ذهن او به کاغذهای کتاب پیش‌رویش گذرانده‌اند، نگاه می‌کند و گویی در میان کلمه و نقوش به مطالعه خود و هم‌نسل‌هایش از حدود 15 سال گذشته تا امروز می‌پردازد. همچنان که جمعیتی با اشتیاق در محوطه گالری آرتیبیشن به تماشای آثار می‌آیند، آنها که «چهل، سی» به بهانه‌شان رقم خورده، در کنار آثار قدیم و جدید خود با هم عکس‌های یادگاری می‌گیرند و یکدیگر را مرور می‌کنند. آنچه همیشه در پی تاریخ هنر اهمیت داشته، توجه به تاریخ هنر است که از پی اسناد مکتوب به آن می‌رسیم. اسناد در هنر مدرن و معاصر همیشه اهمیت داشته‌ اما در سال‌های اخیر کمتر به آن پرداخته شده است. اهمیت این امر در دوران حیات هنرمندان کارکرد و نتایج دیگری به همراه دارد.

نمایشگاه و رونمایی از کتاب «چهل، سی» در راستای یکدیگر رقم خوردند. آنچه هنرمند در سال‌های دورتر می‌انگاشته با آنچه امروز از او می‌بینیم و تفاوت در آثار قدیم و متأخر آنها حس‌و‌حالی قابل تأمل در مخاطب ایجاد می‌کند؛ به طور مثال، پیکان‌های معروف در آثار حسین سلطانی که امروز آتش گرفته یا مسیر هنرمندانی که طی دوران از زمینه هنری خاص به حوزه‌ای دیگر راه پیدا کرده است. این پروژه را که با نمایشگاهی به کیوریتوری سعید مزینانی در گالری آرتیبیشن شکل گرفته و به همراه کتابی با تألیف شهروز نظری از نشر تالار هنر ارائه شده، می‌توان فعالیتی پژوهشی در نظر گرفت. چنین رویکردی در عرصه تجسمی ایران و جهان با موضوعاتی متفاوت رخ داده اما استمرار و تعدد اندکی داشته است؛ در‌واقع کمتر شاهد پیوند و هم‌پوشانی فرهنگ مکتوب و دیداری و حمایت عرصه‌های مختلف با هنر تجسمی بوده‌ایم. شهروز نظری که سال‌ها به فعالیت مطبوعاتی مشغول بوده و سپس در قامت گالری‌دار به عرصه هنر تجسمی پیوسته، بارها با نگارش کتاب‌هایی در این حوزه گام‌هایی مؤثر برداشته است. همچنین نشر تالار هنر که پیش از این‌ کتاب «ساده، زیباست» را به‌ تألیف حسین گنجی درباره مسیر هنری آرمان یعقوب‌پور منتشر کرده نیز برای دومین ‌بار به ارتباط میان نمایشگاه‌های هنر تجسمی و کتاب‌های مرتبط با این حوزه به عنوان سندی مکتوب از هنر معاصر فعالیت کرده است. نمایشگاه «چهل، سی» با آثار 30 هنرمند که در زمان تهیه مصاحبه‌ها حدود 40 سال داشتند، مسیر نسلی مشخص از هنرمندان را رصد می‌کند. هنرمندان این کتاب و نمایشگاه در مواجهه با تغییرات خود و همکاران‌شان در نگاه و آثار، حیرتی توأم با لذت را ابراز دارند و نظر بعضی از آنها را در این گزارش مرور می‌کنیم. فرهاد گاوزن، نقاش و طراح، با بیانی انتقادی نسبت به این تغییرات می‌نگرد. او خود و هم‌نسلانش را ملزم به بایدها و رشدهای اثرگذارتری می‌بیند. گاوزن بیان می‌کند: «هنرمندان این نمایشگاه اکثرا در دهه‌ها 70 و 80 فعال بودند و به قول یک دوستی، ما سرطانی رشد کردیم و بسیار پرهیجان بودیم. متأسفانه به نظرم آن جنون از دست رفته و آثار کنونی ما بیشتر اگزوتیک شده است. به‌خصوص امروزه توسط دنیای مجازی بلعیده شدیم و تفکر نازل به ما تزریق می‌شود. همه در یک سطح قرار گرفته‌ایم، گویی یادمان رفته که ما زمانی حضوری جدی در اجتماع داشتیم، خوب کتاب می‌خواندیم، یادمان رفته که به دنبال ایجاد جهانی نو بودیم. نسل جدید اکنون تحت تأثیر آثار ما هستند اما اثرگذاری به معنی‌ای که باید، رخ نداده است. در مجموع نمایشگاه زیبا و خوبی است اما من از منظر آسیب‌شناسی نظر دادم گرچه شرایط جامعه به سمتی رفته که هیچ‌کدام تحمل انتقاد را نداریم». او درباره تأثیر چنین پروژه‌هایی بیان می‌کند: «ممنون از سعید مزینانی عزیز و آرتیبیشن. نهادهایی مانند موزه هنرهای معاصر باید این کار را انجام می‌دادند. من زمانی رشد کرده بودم که کسانی مانند آقای تناولی و زنده‌رودی که هم‌سن‌و‌سال این روزهای من بودند، توسط موزه تشویق و تقدیر می‌شدند و این رویکرد به منِ جوان روحیه می‌داد».

در همین راستا شهریار احمدی، نقاش مشهور و معاصر نیز نگاه انتقادی دارد، اما در‌ نهایت این پروژه را مانند سندی بر دوران جوانی و مسیر گذشته می‌داند. احمدی در این‌باره اشاره می‌کند: 

«‌گرچه همیشه بر خود سخت می‌گیرم و هر‌چه می‌گذرد بیشتر به حماقت‌های خود پی می‌برم، با‌این‌وجود همچنان به صحبت‌های خود در آن مصاحبه پایبندم. همان‌طور که در مصاحبه گفتم، هنر یک امر صرفا تزئینی نیست؛ و بله قطعا بخشی از ماهیت هنر، تزئینی است و امر دکوراتیو یک منش است. چیزی که زمانی دکوراتیو نبوده حالا می‌تواند دکوراتیو باشد یا بالعکس، شاید امروز اثری دکوراتیو باشد اما در آینده نباشد. من دو کار از میان آثارم انتخاب کردم که با فاصله زمانی 20ساله از یکدیگر خلق شدند. تقابل این دو دوره میزان رشد معنایی و فنی هنرمند را نشان می‌دهد. البته نمایشگاهی از‌ این‌‌دست شاید کیوریتوری دقیق‌تری می‌طلبید اما باید بدانیم که ما همیشه بضاعت اندکی در عرصه تجسمی داریم و شاید کیوریتور به دنبال دریچه‌های دیگری هم بوده اما در نهایت با توجه به شرایط، این ارائه را داشته است».

اما تغییرات مشهود در گذر زمان از مصاحبه‌های نظری با مرتضی زاهدی بیشتر نمود دارد. زاهدی در آن روزهای دهه 80 به مصورسازی مشغول بود و امروز فعالیت‌های دیگری در هنر تجسمی را نیز انجام می‌دهد. زاهدی توضیح می‌دهد: «من آن سال‌ها بر مصورسازی متمرکز بودم و گفت‌وگوی درج‌شده در کتاب «چهل، سی» ربطی به آثاری که در این نمایشگاه به نمایش گذاشتم ندارد. اولین ‌بار در سال 2009-2010 در نمایشگاهی اسمبلاژها را به نمایش گذاشتم. ساخت این اثر یک ماه پیش تمام شد اما از 12 سال پیش مسیرش آغاز شده است و 13 سال از آخرین نمایشگاه من در داخل کشور می‌گذرد. اسباب‌بازی به عنوان کالایی که برای همه مردم زمین آشناست، اکنون در نحوه اسمبلاژ به آشنایی‌زدایی رسیده است. همه اسباب‌بازی را داشتند ولی این رفتار را با کالای مصرفی نداشتند در نتیجه، هم آشنا و هم ناآشناست، زیرا اسباب‌بازی‌ها به هم می‌چسبند و وضعیت و حجمی را به وجود می‌آورند. من قبلا درس می‌دادم و مادرانی که متوجه کار من شدند که اسباب‌بازی ابزار کار من است، گونی‌های بزرگی از اسباب‌بازی را برای من می‌آوردند تا این آثار شکل‌ بگیرد. اسباب‌بازی‌ها اول به هم چسبیدند و بعد نقاشی شدند». نکته جذاب برای دیگر هنرمندان این پروژه به 15 سال گذشته مرتبط است؛ 15 سالی که آغازی درخشان بر نسل مورد توجه در این نمایشگاه محسوب می‌شود. فرهاد فزونی، گرافیست و هنرمند مفهومی، درباره گذر از این سال‌ها بیان می‌کند: «وقتی آثار هنرمندان را می‌بینم با جنبه آموزشی مواجه هستم، گویی در یک گالری‌گردی می‌توان سیری از فرم و معنا را در آثار هنرمند مشاهده کرد. اینکه ایده‌های هر هنرمند از کجا شروع شده و به کجا ختم می‌شود. در این راستا کتاب هم به‌خوبی و با جزئیات بیشتری این تحول را نشان می‌دهد». فزونی درباره آثار خود در این پروژه تأکید می‌کند: «من در این نمایشگاه دو اثر را از دو دوره مختلف‌ به نمایش گذاشتم. یک اثر مربوط به 12 سال گذشته است که با شعری بر روی نقشه تهران شکل گرفته و به ارتباط شخصی من با تهران برمی‌گردد. دومی هم مجسمه تعلیق است که در نهایت به نظر من کلمه‌ای است که شعر است و این ‌بار مجسمه‌ای سنگین و معلق در هواست».

از تأثیر کتاب و نحوه معرفی هنرمندان در کتاب و تأثیرش بر نگاه هنرمندان در گفت‌وگوهایی میان خودشان بسیار شنیدنی بود. با توجه به اینکه سال‌ها از آن روزهای مصاحبه گذشته حالا هنرمندان با اشتیاق به گفته‌های خود در کتاب می‌نگریستند.

بهرنگ صمدزادگان، هنرمند، منتقد و کیوریتور هنر تجسمی درباره شوق خواندن صحبت‌های قدیمی‌اش در کتاب «چهل، سی» می‌گوید: «‌خیلی زود به گالری آمدم تا ببینم دوستانم از دیروز تا امروز با چه تغییری همراه بودند و صحبت‌های همه‌مان را در کتاب مروری کنم. به فرهاد فزونی می‌گفتم که هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم مصاحبه‌های دهه 30 زندگی‌ام به کتاب بدل شود و اسامی ما در کنار هم قرار بگیرد و با التهاب به سراغ کتاب رفتم. به یاد دارم که آن روزگار چقدر خوشحال بودم که کسی از مجله «تندیس» تصمیم به مصاحبه با من دارد. انتخاب مقدمه‌ها از سوی شهروز نظری واقعا با نکته‌سنجی رخ داده است. دوستانم از‌جمله حسین سلطانی با نقاشی از پیکان‌های معروف قدیمی‌اش که حالا دیگر آتش‌گرفته‌ حضور دارد. سند مکتوب همیشه اهمیت دارد و متأسفانه در مملکت ما خیلی چنین اسنادی وجود ندارد. ما همیشه خودمان به دنبال نوشته‌هایی در اسناد مکتوب سال‌های مثلا 1340 بودیم و وقتی جمله‌ای درباره هنرمندی در گذشته پیدا می‌کردیم واقعا خوشحال می‌شدیم و برایم جالب است که حالا خودم هم به همان اسناد پیوسته‌ام». صمدزادگان درباره آثار خود اشاره می‌کند: «‌کار جدید من با عنوان «سکوت قصر» بر‌گرفته از شرایط اجتماعی خودمان است و از سویی دیگر به رمان «قصر» کافکا و فضای دهلیزوار آن برمی‌گردد و در فاصله 13 سال از کار قدیمی‌ام خلق شده است. اثر قدیمی نیز متأثر از فضای سیاسی ایران و جهان آن سال‌هاست. همیشه در آن دوران مسئله‌ ستیز بر سر هویت داشتم که با تندگویی و کنایه در آثارم نشان می‌دادم».