روایت سالی که ۳ فصل « بهار، تابستان و زمستانی طولانی» داشت
روزهای پایانی سال 1400 با امید به احیای برجام تمام شد. در یکقدمی امضای توافق برای رفع تحریمها و بازگشت آمریکا به میز مذاکرات، روسیه اثری منفی بر برجام گذاشت تا تبعات حمله نظامیاش به اوکراین را به حداقل برساند.
روزهای پایانی سال 1400 با امید به احیای برجام تمام شد. در یکقدمی امضای توافق برای رفع تحریمها و بازگشت آمریکا به میز مذاکرات، روسیه اثری منفی بر برجام گذاشت تا تبعات حمله نظامیاش به اوکراین را به حداقل برساند. اینگونه شد که جنگ روسیه و اوکراین که درواقع باید بیربطترین واقعه به ایران 1401 میبود، از همان لحظات قبل از تحویل سال سایه سنگین خود را بر منافع ملی انداخت و تا روزهای پایانی سال هم ایران یک متضرر برای «هیچ» در این نبرد دور از مرزهای خود شد. از یک سو روسیه و از سوی دیگر تندروهای داخلی چنان ریشه برجام را زدند که در روزهای پایانی اسفند، امیدها برای توافق برای رفع تحریمها به کمترین حد ممکن رسید و احتمال فعالشدن مکانیسم ماشه جدیتر از همیشه شد.
قدرت یکدستشده در دست اصولگرایان که وعده حل همه مشکلات و چالشهای اجرائی را با شعار گرهنزدن معیشت و اقتصاد به برجام و تحریمها دنبال میکرد، بعد از یک سال چنان در رتقوفتق امور به سختی خورد که دلار سقف 60 هزار تومان را دید و آرزوی خانهدارشدن که هیچ، حتی اجاره آلونکی در پایتخت هم برای قشر ضعیف و حتی متوسط رنگ باخت و حاشیهنشینی تنها راهحل بسیاری از شاغلان پایتخت شد. نتیجه تلاش اصولگرایان برای حذف رقبا، چه در دنیای سیاستورزی و چه در پاکسازی سازمانها و نهادها از مدیران بهجامانده از دولتهای قبل، به میزانی از ناکارآمدی ختم شد که رئیس مجلس اصولگرا مجبور شد وعده «اصلاح» بدهد و از طرحش برای «حکمرانی نو» بگوید.
اگرچه در روزهای پایانی سال، روزنامه کیهان بهصراحت نوشت «کورید اگر دستاوردهای دولت رئیسی را نمیبینید»، اما دقیقا همان زمان حتی تحصیل دختران دانشآموز هم به بحرانی اجتماعی تبدیل شده بود و در روزهای پایانی سال حق تحصیل دختران با حملههایی مکرر با مواد شیمیایی استنشاقی به مدارس، به چالشی امنیتی تبدیل شد. وزارت کشور و وزارت آموزشوپرورش توضیحی برای اقناع والدین کودکان آسیبدیده نداشتند.
البته که نابسامانیها کم نبود و از همان ابتدای سال، با رویکرد تندروها در همه عرصهها که تقریبا نفوذی جریانساز در حاکمیت یکدستشده اصولگرایان، سکاندار تصمیمسازیهایی بود که همگی به برعکسشدن شعارهای دولت سیزدهم در 1401 منجر شد. از ساخت چهار میلیون مسکن گرفته تا احیای برجام و عادلانهکردن قیمت خودرو و... همگی شکست خوردند. تأمین اینترنت رایگان برای دهکهای پایین و رونق فضای مجازی هم یکی از شعارهای پرطمطراق رئیسی بود که با شروع بهار به دمیدن از سر گشاد سرنا میماند. روزهای بهاری در ایران با اخباری همراه شدند که پیامآور تشدید محدودیتها در فضای مجازی بود. تندروهای مجلس در تکاپو بودند تا طرحی را مصوب کنند که نتیجهاش مسدودسازی اینترنت و هشدار تعطیلی کسبوکارهای مجازی بود. طرح معروف صیانت از فضای مجازی در جریان بود و مخالفت افکار عمومی و کارشناسان و حتی میانهروها هم چارهساز نشد. در این بین، خبری هم از پیشرفت واقعی در مذاکرات نبود و هر آنچه از مذاکرات منتشر میشد، بیشتر نقش خبردرمانی برای کنترل بازاری را داشت که فنرش تا آخر سال چنان رها شد که ترس ونزوئلاشدن به جان بخشی از مردم افتاد.
اما اوج اخبار تکاندهنده برای ایرانیان از تابستان شروع شد. از یک سو هر روز شاهد کاهش سرعت اینترنت بودیم و دولت سیزدهم هم که زیر بار کاهش پهنای باند و کاهش کیفیت اینترنت نمیرفت و وزیر ارتباطات معتقد بود «خیلی هم سرعت اینترنت مطلوب است» و از سویی دیگر هر روز، نامه و بخشنامه و دستورالعملی برای سختگیری در پوشش زنان بهخصوص زنان کارمند از سوی استانداران دولت در نقاط مختلف منتشر میشد. تصاویر برخوردهای گشت ارشاد با زنان هم پیدرپی جامعه را در شوک فرومیبرد؛ مانند تصویر مادری که با عجز و التماس از بیماری دخترش میگفت تا بازداشت نشود یا زنی که از ماشین در حال حرکت بیرون انداخته شد یا شلیک نیروهای گشت ارشاد به زوج ورزشکار در پارک پردیسان.
این امنیتیسازی فضای اجتماعی کشور در حالی بود که بازار خودرو، مسکن، طلا و ارز روزگار ملتهبی را آغاز کرده بودند و فرصت مناسبی که برای به نتیجه رساندن مذاکرات فراهم شده بود نیز جدی گرفته نمیشد. در این بین، مجلس هم درگیر تدوین طرحهایی بود که جز نارضایتی گروه بزرگی از افکار عمومی، حاصلی در بر نداشت؛ گویی بهارستاننشینان در دنیایی دیگر سیر میکردند. مثلا طرحی برای ممنوعیت نگهداری حیوانات خانگی مهمتر از تورم و کوچکشدن سفره مردم بود. در همان روزها، مهمترین نقطه برای احیای برجام هم رقم خورد؛ تیرماه امکان مذاکرات مستقیم با آمریکا در قطر به مذاکره باواسطه و در دو اتاق مجزا پیگیری شد؛ هرچند همانگونه که انتظار میرفت، علی باقریکنی نتوانست با دستی پر از قطر به ایران بازگردد. در نهایت برای گریز از تنش بیشتر، مذاکرات نهایی برجام به نامهنگاری میان ایران و آمریکا با واسطهگری اتحادیه اروپا ختم شد که آنهم یک بنبست دیگر در مذاکرات بود. آمریکا گفت توافق روی میز است و ایران باید به آن تن دهد و ایران هم گفت باید خط قرمزهایش رعایت شود. تهران مدعی شد دارای رویکردی سازنده بوده، اما واشنگتن آن را غیرسازنده دانست. در میان کشوقوس برجام بین ایران و اتحادیه اروپا و آمریکا، کیهان مدعی شد «تحولات جهانی و بحران انرژی در آمریکا و اروپا مدلول این واقعیت است که ایران عجلهای برای احیای برجام ندارد و آنان که بیش از همه به توافق نیاز دارند طرفهای غربی هستند». حتی کیهان وعده زمستان سخت اروپا را داد که قرار بود اروپا را محتاج ایرانی کند که حتی اگر هم اینگونه میشد، بستر تأمین و صادرات گاز مورد نیاز اروپا را نداشت. اینگونه بار دیگر توافق از دسترس خارج شد.
اما این ناکامی آخرین خبر تابستان داغ 1401 نبود. در پایان تابستان، رالی اتفاقها بهگونهای رقم خورد که بهجای خنکای دلنشین پاییزی، جامعه با سرمای سخت و طولانی روبهرو شد؛ تا جایی که حتی جذابیت جام جهانی فوتبال، آنهم زمانی که ایران در آن حضور داشت، برای مردمان عاشق مستطیل سبز به کمترین حد ممکن رسید و طرفداری از تیم ملی هم به یک دوقطبی عجیب رسید و همه چیز حتی نفسکشیدن هم سیاسی شد. بنابراین باید گفت مهمترین روایت از اولین سال قرن جدید به روزهای پایانی شهریور بازمیگردد؛ روزهایی که روال عادی از سختیهای ساری و جاری در زندگیمان، یکباره با مفاهیم پیچیدهای از نوعدوستی و وطنپرستی جایگزین شد.
«مهسا امینی» پس از بازداشت گشت ارشاد به کما رفت و چند روز بعد یعنی 26 شهریور جان خود را از دست داد تا مادران و دختران بسیاری به آنچه در گشت ارشاد رخ داده بود، معترض شوند. اعتراضاتی که در روزهای نخست یک همدردی و تلاش برای دادخواهی در پرونده مرگ مهسا بود، موجی از اعتراضهای دامنهدار را رقم زد که چهار ماه به طول انجامید و کم نبود روزهایی که با خبر مرگ هموطنانمان بیدار شویم؛ فرقی هم نمیکرد در کدام سوی ماجرا جوانی، مادری، کودکی یا پدری داستان زندگیاش به زیر خروارها خاک سرد رسیده باشد.
قربانیان خشونت هموطنانی بودند که برای فردای بهتر کشور، مرگ را در آغوش گرفته بودند.
در این بین، بسیاری هم سر از بازداشت و زندان درآوردند که میانشان از خبرنگار، طنزنویس و فعال سیاسی گرفته تا مردم عادی کوچه و خیابان قرار داشتند. البته با عفو مقام معظم رهبری که با استقبال همه گروههای سیاسی داخل روبهرو شد، هزاران نفر به آغوش خانواده بازگشتند. اکنون که در روزهای پایانی اسفند هستیم، همچنان آمار دقیقی از کشتهشدگان و بازداشتیها منتشر نشده است. اگرچه امیرعلی حاجیزاده، فرمانده نیروی هوافضای سپاه، تعداد کشتهشدگان را بیش از ۳۰۰ نفر اعلام کرد، اما بیانیه شورای امنیت کشور تعداد کشتهشدگان را 200 نفر اعلام کرده است. در خلال اخبار در دوران اعتراضات هم جستهوگریخته آماری منتشر شد؛ مانند اینکه جلال محمودزاده، نماینده مهاباد در مجلس، در ششم آذر گفت آمار کشتهشدگان در شهرهای کردنشین «بر اساس آمار غیررسمی» ۱۰۵ نفر است. علی باقری، معاون سیاسی وزیر امور خارجه، در مصاحبه با شبکه «اندیتیوی» هند نیز سوم آذر از کشتهشدن ۵۰ نفر از نیروهای پلیس خبر داده بود. دیماه هم فارس در گزارشی نام و تصویر ۶۳ نفر شهید راه امنیت را منتشر کرد.
در این بین، اعتراضات بهانه خوبی شد برای تحقق خواست و اراده تندروها برای مسدودکردن اینترنت که به فیلترینگ گسترده در ایران ختم شد. ابتدا بهانه مجریان این ضرورت، فضای امنیتی حاکم بر کشور بود و بعد هم با مصوبه شورای عالی فضای مجازی، پروژه مسدودسازی اینترنت که نامش از طرح صیانت از فضای مجازی بارها در مجلس تغییر کرده بود اما محتوا تقریبا همان خواست و نظر تندروهای مجلس بود، شکل دائمی به خود گرفت. اجرای اینترنت ملی و قطع ارتباط ایران با دنیا و متعاقب آن اینترنت طبقاتی نیز مرحله بعدی این پروژه است که پیشبینی میشود عیدی تندروها برای سال پیشرو باشد.
آینه تمامنمای اولین سال در قرن جدید، آنچه انتظارش را میکشیدیم، نبود. روزهایی که با امید به رفع تحریمها و آشتی با دنیا و تحقق وعدههای آرمانی اصولگرایان شروع شده بود، با برنامه مدافعان خروج کامل ایران از برجام و طرح سعید جلیلی، کیهان و تندروها برای زمستان سخت اروپا به جایی رسید که با هر قدمی که از رسیدن به توافق دور شدیم، به انسداد سیاسی و اقتصادی نزدیکتر شدیم و قیمتها در بازارها ازجمله بازار ارز، مسکن، طلا و خودرو چنان نجومی افزایش یافت که بود و نبود دولت تفاوتی در کنترل بازار نداشت. مردم به طنز از رئیسی میخواستند قطار پیشرفت کشور را حداقل برای استراحتی کوتاه نگه دارد شاید بتوان از موج ویرانگر بحرانها، دمی آسود.
دنیای سیاست در ایران سال گذشته بهجای چهار فصل، سه فصل داشت؛ بهاری که با امید آمد، تابستانی که فرصتها را به بحران تبدیل کرد و زمستانی که در پایان شهریور رخ نمود و به دیوار یخی اقتصاد و سیاست رسید.
1401 سال پرتنشی برای ایرانیان بود؛ نه اینکه دولت رئیسی دستاوردی نداشته باشد، اما عملکرد ضعیف و غیرقابلدفاع کابینه، دولت سیزدهم را به حاشیه راند و ناتوانی مجلس را در نقشآفرینی در بزنگاههای تاریخی و نادیدهگرفتن نقش بهارستان در کنترل بحرانها و نظارت بر عملکرد دولت، نشان داد. از اینرو نمیتوان سال گذشته را سالی پربار برای ساختار سیاسی یکدست شده اصولگرایان دانست که در آینده بخواهند به عملکرد خود افتخار کنند.