|

یک جامعه‌شناس شهری نسبت به فردای شهرهای بزرگ با شهروندانی «روان‌رنجور» در صورت استمرار غفلت از توسعه امکانات فراغتی هشدار داد

پیامد سنگین فقر سرانه‌های تفریحی

برای تهرانی‌ها «فقر» دیگر فقط معنایی واحد از تهیدستی و تنگدستی اقتصادی را تداعی نمی‌کند. پایتخت‌نشین‌ها سال‌هاست با مسئله «فقر سرانه‌ها» روبه‌رو هستند و جدای از «فقر مسکن» که ماه‌هاست تحت‌تأثیر وضعیت بغرنج دسترسی به مسکن حتی از نوع استیجاری، به واژه‌ای پراستفاده در ادبیات شهری تبدیل شده است، مفاهیمی مثل فقر دسترسی به امکانات تفریحی و فراغتی، سرانه فضای سبز، سرانه‌های آموزشی و نظایر آن را نیز بیش و کم به فراخور احوال محله سکونت خود می‌شناسند

پیامد سنگین فقر سرانه‌های تفریحی

نجمه رجب: برای تهرانی‌ها «فقر» دیگر فقط معنایی واحد از تهیدستی و تنگدستی اقتصادی را تداعی نمی‌کند. پایتخت‌نشین‌ها سال‌هاست با مسئله «فقر سرانه‌ها» روبه‌رو هستند و جدای از «فقر مسکن» که ماه‌هاست تحت‌تأثیر وضعیت بغرنج دسترسی به مسکن حتی از نوع استیجاری، به واژه‌ای پراستفاده در ادبیات شهری تبدیل شده است، مفاهیمی مثل فقر دسترسی به امکانات تفریحی و فراغتی، سرانه فضای سبز، سرانه‌های آموزشی و نظایر آن را نیز بیش و کم به فراخور احوال محله سکونت خود می‌شناسند. با شروع تابستان و هم‌زمان با فرارسیدن ایام تعطیلات مدارس هم، به‌طور معمول کمبود دسترسی به سرانه‌های تفریحی و امکاناتی برای گذران اوقات فراغت در شهرها به شکل برجسته‌ای مورد توجه افکار عمومی قرار می‌گیرد. یافتن مکان‌هایی هیجان‌انگیز و جذاب برای گذران وقت کودکان و نوجوانان، هر سال همین موقع به دغدغه خانواده‌ها تبدیل می‌شود و جست‌وجوی اینترنتی این قبیل اماکن نیز در موتورهای جست‌وجو افزایش پیدا می‌کند. اما این جست‌وجوهای مجازی یا پرس‌وجو از دوست و آشنا تا چه اندازه به نتیجه‌ای که خانواده‌ها انتظار دارند، می‌رسد؟

در تهران و برخی دیگر از شهرهای بزرگ تعداد پاسخ‌هایی که احتمالا یک خانواده می‌تواند درون حصار شهر به نیاز فراغتی فرزندش بدهد، قدری بیشتر از شهرهای کوچک است. با این حال برخلاف تصور عموم، واقعیت این است که دسترسی به امکانات تفریحی در کلان‌شهرها نیز ایده‌آل نبوده و با جمعیت شهر تناسب ندارد. در همین پایتخت برای گذران ساعتی کنار دریاچه چیتگر و استفاده از امکانات تفریحی و فراغتی این پهنه، ساکنان شرق تهران باید بیش از سه ساعت از زمان فراغت خود را که ممکن است بیشتر از شش یا هفت ساعت نباشد، در ترافیک سنگین بزرگراه شهید همت سپری کنند. واقعیت این است که در پهنه غربی تهران حتی پیست اسکی روی یخ هم به عنوان یک امکان کمیاب در دیگر نقاط کشور پیش‌بینی شده، اما این قبیل امکانات ممتاز و خاص را به تعداد بسیار اندکی حتی در کل پهنه شهر تهران می‌توان یافت و به همان نسبت که دسترسی به آنها محدود است، هزینه استفاده از آنها نیز بالاست و گذشته از مسئله ترافیک سنگین تهران و دشواری استفاده از این قبیل امکانات برای گروهی از شهروندان با توجه به طول مسافت، نمی‌تواند به عنوان یک امکان تفریحیِ در دسترس از آنها یاد کرد. در تهران مناطقی وجود دارد که به اذعان شهروندان، حتی به یک زمین فنس‌کشی‌شده برای ورزش‌های توپی مثل فوتبال و والیبال دسترسی وجود ندارد و در عین حال در برخی دیگر از مناطق این قبیل امکانات در تعداد نسبتا قابل قبولی پیش‌بینی شده است.

وضعیت توزیع امکانات تفریحی و فراغتی در خارج از شهر تهران و در دیگر شهرهای بزرگ هم چندان بهتر نیست. در شهرهایی مثل مشهد و اصفهان هم مانند پایتخت، مسئله بُعد مسافت و ترافیک مانع دسترسی مطلوب به امکانات فراغتی موجود شده و در شهرهای کوچک‌تر هم سرمایه‌گذاری در صنعت تفریح به مراتب کمتر از کلان‌شهرها بوده است.

اما مشخصا در تهران نیز به عنوان یکی از شهرهایی که به لحاظ سرمایه‌گذاری در صنعت تفریح وضعیت بهتری نسبت به سایر شهرها دارد، اگر مادر باشید، می‌دانید به جز پارک‌هایی که تا نزدیک غروب تابستان به دلیل گرما نمی‌تواند انتخاب ایده‌آلی برای گذران وقت باشد و نیز خانه‌های بازی سرپوشیده متعلق به بخش خصوصی که برای یک ساعت حضور فرزند خردسال تا نهایتا 12-10 ساله شما بین 200 تا 500 هزار تومان دریافت می‌کنند، تقریبا هیچ امکان دیگری نیست که بتوان با قطعیت روی در دسترس بودن آن در همه محله‌ها و مناطق شهر حساب کرد.

تهران با همه برخورداری‌اش سال‌هاست که حتی از یک شهربازی روباز بزرگ درخور جایگاهش به عنوان پایتخت محروم است. شاید حتی این قضاوت بی‌راه نباشد که نسل دوم و سوم پس از انقلاب در تهران، تجربه بهتری از بازی در جایی با عنوان «شهربازی» را داشتند. شهربازی اوین تا اوایل دهه 80 سر پا بود و به تناسب جمعیت وقت تهران، تا حدودی می‌توانست پاسخ‌گوی نیاز به تفریح خانوادگی و پرهیجان در تعطیلات آخر هفته باشد، اما پس از تعطیل‌شدن آن، بیش از دو دهه می‌شود که بیشتر پایتخت‌نشین‌ها حسرت بازی‌های برقی غول‌آسا در شهر خودشان را به دل دارند و دیگر تقریبا از هیچ‌کجای شهری به وسعت نزدیک 650 کیلومتر مربع، صدای هیاهوی جمعی ناشی از معلق‌شدن میان زمین و هوا سوار بر وسایل برقی چرخان و نوستالژیک چند نسل به گوش نمی‌رسد.

سرمایه‌گذاری که برای ساخت بزرگ‌ترین شهربازی کشور و خاورمیانه پا به میدان گذاشته بود تا در پهنه غربی تهران «هزار و یک شهر» را بنا کند نیز تحت‌تأثیر اختلافات حقوقی بر سر مالکیت زمین، کاری از پیش نبرد و کلنگی که سال 90 به زمین خورد، بیش از یک‌ دهه است که همان‌جا زمین‌گیر شده و پیشرفتی در این پروژه رخ نداده است.

واقعیت این است که حتی امکانات حداقلی موجود و در دسترس مثل پارک‌ها هم کفایت نیاز شهروندان را نمی‌کند. کافی است وقتی خورشید رو به افول می‌گذارد و شهر زیر سایه می‌رود، به نزدیک‌ترین پارک کوچک محله خود مراجعه کنید تا ببینید حتی برای چند دقیقه نشستن، نیمکت خالی هم پیدا نمی‌شود.

در این شرایط وقتی امکان تفریح و هیجان در شهر چه برای گروه‌های سنی کودک و نوجوان و چه برای جوانان و بزرگسالان تا این اندازه محدود است، اقشار مختلف متناسب با نوع نیاز خود یکی از چند گزینه موجود باقی‌مانده را انتخاب می‌کنند. نوجوان‌ها به جای بازی‌های حرکتی از جوان‌ها تقلید می‌کنند و پاتوق‌نشینی یا به قول شهرسازان متأخر «مکان سوم» را انتخاب و وقت آزاد خود را در کافه‌ها سپری می‌کنند. والدینی هم که کودک خردسال دارند، احتمالا تماشای تلویزیون و بدتر از آن، بازی‌های کامپیوتری و موبایلی را در بخشی از فراغت فرزندانشان می‌گنجانند.

گروه‌های خاص، نیازهای خاص

گذشته از ابعاد وسیع فقر امکانات تفریحی در شهرهای بزرگ که نشئت‌گرفته از نادیده‌گرفتن اصول شهرسازی معاصر و عبرت‌هایی است که رفته‌رفته در جریان توسعه شهرها بعضا با آزمون و خطا دریافت و در مسیر آتی شهرها به کار گرفته شد، دکتر اسدالله نقدی، جامعه‌شناس شهری و عضو هیئت‌علمی دانشگاه بوعلی سینا در گفت‌وگو با «اهالی» یک وجه اهمیت تأمین سرانه‌های تفریحی و فراغتی را با ترکیب جمعیتی کشور مرتبط می‌داند و می‌گوید: واقعیت این است که ما به‌شدت در حال شهری‌شدن هستیم، چه از نظر کمی و چه از نظر کیفی؛ کمااینکه نیمی از جمعیت کشور را ساکنان 18 شهر بزرگ شامل 9 کلان‌شهر اصلی و 9 شهری که در صف انتظار پیوستن به فهرست عناوین کلان‌شهرها هستند، تشکیل می‌دهد. از سوی دیگر نزدیک 80 درصد از جمعیت کشور را شهرنشین‌ها تشکیل می‌دهند. او معتقد است اگرچه به‌طور نسبی حرکت به سمت توسعه در کلان‌شهرها با سرعت بیشتری نسبت به سایر شهرهای کشور صورت گرفته و ازاین‌رو به عنوان یک اصل کلی می‌توان ادعا کرد که وضعیت سرانه‌های تفریحی و امکانات فراغتی در کلان‌شهرها و مراکز استان‌ها قدری بهتر است، اما در عین حال سرعت رشد جمعیت این شهرهای بزرگ با توجه به نرخ مهاجرت داخلی و شهرنشینی در کشور، با سرعت رشد منابع و فرصت‌هایی که در این شهرها ایجاد شده است، تناسبی ندارد.

نقدی با بیان اینکه سیاست‌گذار شهری بر اساس اولویت گروه‌های اجتماعی با دو نوع نیاز در شهرها مواجه است که باید برای آنها چاره‌اندیشی کند، توضیح می‌دهد: یک نوع نیاز مربوط به گروه‌های عام جامعه یا به عبارت دیگر همه شهروندان است و مواردی مثل تأمین سرانه فضای سبز و ارائه خدمات شهری را شامل می‌شود. اما نیازهای دیگری مربوط به گروه‌های خاص جامعه مانند کودکان و نوجوانان، سالمندان، جانبازان، معلولان و... وجود دارد که مدیریت شهری موظف است به آنها نیز پاسخ دهد. تفریح، یکی از همین نیازهای خاص است که بر اساس گروه‌های مختلف اجتماعی باید برای آن برنامه‌ریزی شود.

او به تعبیر «شهر دوستدار کودک» که با ابتکار یونیسف از سال 2007 میلادی وارد ادبیات شهری شد، تأکید می‌کند که پرداختن به موضوع فراغت و فراهم‌کردن دسترسی به سرانه‌های تفریحی یکی از سرفصل‌های حقوق کودکان در شهر دوستدار کودک محسوب می‌شود و در کشور ما هنوز آن‌طور که باید به آن توجه نشده است. این جامعه‌شناس شهری همچنین به دیگر اقشار و گروه‌های خاص جامعه مثل طبقه فرودست و حاشیه‌نشین‌ها در اطراف شهرهای بزرگ اشاره می‌کند و با بیان اینکه این پدیده ناشی از سرعت بالای مهاجرت از روستاها و شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ‌تر است، می‌گوید: هر چند این روند از الگوی نامتوازن توسعه شهری در ایران نشئت گرفته، اما واقعیتی است که مدیران شهری نمی‌توانند از کنار آن بگذرند و باید برای این نیازهای فراغتی به‌ویژه در گروه سنی کودک و نوجوان این قشر هم برنامه‌ریزی داشته باشند.

اهمیت توزیع عادلانه امکانات شهری

نقدی خاطرنشان می‌کند: وقتی از «فقر تفریح» در شهرهای بزرگ سخن می‌گوییم، یک محور مهم توجه به توزیع عادلانه‌تر فرصت‌هایی است که چه در قالب توسعه امکانات و سرانه‌های تفریحی و چه در قالب برنامه‌های تابستانی که توسط مدیریت شهری اجرا می‌شود، خواهد بود. واقعیت این است که توزیع ناعادلانه امکانات سبب شده در برخی شهرها مسئله فقر سرانه‌های تفریحی برجسته شود، درحالی‌که اگر در قالب یک برنامه‌ریزی نظام‌مند، درآمد شهرداری‌ها به شکل هدفمند صرف رفع کمبود در جایی که لازم است شود، مسئله فقر تفریح با سرعت نسبتا بالایی قابل مدیریت و بهبود است.

او با اشاره به تعطیلی نزدیک به سه ماه و نیمه جمعیت قابل توجه دانش‌آموزان کودک و نوجوان که همچنان با وجود تغییرات جمعیتی، بخش مهمی از هرم جمعیتی کشور را شامل می‌شوند، می‌گوید: یکی از وظایف مدیریت شهری اجرای برنامه‌های ویژه در این فصل است و به این منظور باید همه امکانات شهر برای گذران زمان اوج فراغت این گروه سنی متمرکز شود. اما در خلأ برنامه‌ریزی مؤثر، به‌طور معمول بخش زیادی از زمان فراغت دانش‌آموزان از تحصیل، باید توسط والدین و به شکل ثبت‌نام فرزندان در کلاس‌های فوق برنامه آموزشی و ورزشی متعدد پر شود و در این بین اگر خانواده‌ای وضعیت اقتصادی مناسبی نداشته باشد، فرزندش از این امکان نیز محروم می‌شود. نقدی معتقد است اگر شهرداری‌ها دست‌کم در شهرهای بزرگ که امکان تحقق درآمد در آنها بیشتر است، به سند شهر دوستدار کودک توجه کنند، باید سهم مشخصی از اعتبارات شهری سالانه را به برنامه‌های مرتبط با این گروه سنی اختصاص دهند، اما در کشور ما تاکنون حداقل به شکل «منسجم» و «مستمر» این موضوع به عنوان یک رویکرد کلی مورد توجه پارلمان‌های شهری و شهرداری‌ها قرار نگرفته است.

این عضو هیئت‌علمی دانشگاه معتقد است جایی باید این خلأ همیشگی در برنامه‌ریزی‌های شهری پر شود و تأکید می‌کند: اگر ما به دنبال این هستیم که شهرهای فردای ایران را جمعیتی با سلامت روانی و اجتماعی تشکیل دهند، ناچاریم همین امروز به حوزه کودکان و نوجوانان و خدمات و امکاناتی که آنها برای رشد نیاز دارند، توجه کنیم. کودکان به محیط تعامل و بازی جمعی نیاز اساسی دارند و طبعا در شرایطی که همه خانواده‌ها کفایت درآمدی لازم برای ثبت‌نام کودک خود در مهدهای کودک را ندارند، باید مدیریت شهری به بخشی از این نیاز پاسخ دهد. از طرفی این موضوع صرفا به کودکان اختصاص ندارد، هرچند برای این گروه سنی اهمیت ویژه‌ای باید در برنامه‌ریزی‌ها قائل شد، اما ایجاد فضاهای عمومی و اجتماعی برای اهدافی مثل تفریح، بازی و گذران فراغت از جمله اصول برنامه‌ریزی شهری «شهروندگرا»یی است که در دنیا سال‌هاست مبنا قرار گرفته است.

سرنوشت نسل «Z» در فقر تفریح

اگر وضعیت به همین منوال باشد و غفلت از تأمین سرانه‌های تفریحی و توزیع عادلانه آنها در شهرها ادامه پیدا کند، چه می‌شود؟ نقدی معتقد است تبعات این خواب غفلت مدیران شهری اگر بلندتر از این باشد، به شکل تشدید انواع آسیب‌های اجتماعی ناشی از تنهایی شهروندان بروز و ظهور پیدا می‌کند. او توضیح می‌دهد: از قدیم تعبیر همنشین کلان‌شهرها «تنهایی» بوده و حتی از تعبیر «انبوه تنها» برای شهروندان در این شهرها استفاده می‌شود. آدم‌ها در کلان‌شهرها دچار نوعی حس رهاشدگی هستند و غریبگی در این شهرها موج می‌زند و در این بین وظیفه مدیران شهری است که بار تأمین نیازهای تعاملی شهروندان را به دوش بکشند. بخشی از این رسالت با سرمایه‌گذاری ویژه در سرانه‌های تفریحی و همین‌طور هموارکردن مسیر سرمایه‌گذاری بخش خصوصی در این حوزه قابل تحقق است؛ ضمن اینکه رویکرد شهرسازی حاکم بر شهرها نیز باید تأمین فضاهای تعاملی در قواره محله‌ای باشد؛ کمااینکه این فضاها می‌تواند متناسب با نوع نیاز اقشار مختلف تجهیز شود و هم‌زمان به نیاز چند گروه سنی پاسخ دهد.

اما از همه اینها گذشته، ممکن است پس از طرح موضوع تفریح و فراغت یک سؤال همچنان در ذهن مخاطبان این گزارش باقی مانده باشد؛ اینکه آیا روحیه نسل «Z»، همان نسلی که از ابتدا به سهولت به اینترنت دسترسی داشته و در جریان رشد خود برقراری ارتباط، تعامل مؤثر و حتی بازی و تفریح جمعی از طریق شبکه‌های اجتماعی و امکانات هوشمند در بستر اینترنت را تجربه کرده، همچنان مسئله کمبود امکانات فیزیکی تفریح به اندازه بقیه شهروندان جدی است؟ به بیان دیگر آیا روحیه خاص نسل «Z» که به شکل علاقه شدید آنها به برقراری تعامل در فضای مجازی مشهود است، نیازهای فراغتی را با همان کیفیتی که در مورد شهروندان متولد دهه‌های قبل‌تر می‌خواستند، درک می‌کند؟ پاسخ به این پرسش آن‌قدرها پیچیده نیست. نسل اینترنت اگرچه پاسخ‌های جدیدی برای گذران اوقات فراغت خود نسبت به نسل‌های قبلی دارد و می‌تواند حتی یک دقیقه وقت خالی را هم با اینترنت پر کند، اما در کنار آن با نیازهای روانی نوع بشر هم روبه‌روست و این چیزی فراتر از تغییر امکانات ارتباطی نسل‌هاست.

نقدی معتقد است اگر امروز به نیاز کودکان و نوجوانان در شهرها توجه نشود، سلامت روانی و اجتماعی آنها مخدوش می‌شود و فردای شهرهای کشور با شهروندانی «روان‌رنجور» که تجربه کافی از تعامل اجتماعی سازنده و مشارکت اجتماعی فعالانه و همدلانه ندارند، فردای خوشایندی نخواهد بود. بچه‌هایی که امروز تمرین زیست شهری نداشته باشند، فردا در معرض سرخوردگی قرار دارند و این یک پیامد منفی برای آینده هر شهری محسوب می‌شود. ازاین‌رو مدیریت شهری باید امروز برای این رهاشدگی شهروندان فکر و فضایی بانشاط و توسعه‌یافته مبتنی بر زیست جمعی را فراهم کند.

پاشنه آشیل برنامه‌ریزی فراغتی

اهمیت پرداختن به فقر امکانات تفریحی به عنوان یک دغدغه اولویت‌دار در شهرهای بزرگ با توجه به ارتباط آن با سلامت جسم و روان شهروندان و نیز میزان مشارکت آنها در اداره شهر روشن است، اما چرا این موضوع در جدول اولویت‌بندی برنامه‌ریزی شهری همواره در رده‌های پایینی قرار می‌گیرد؟ فضاهای شهری باید برای یکنواختی و کسالت‌بار بودن زندگی در شهرهای بزرگ پاسخ‌های درخوری متناسب با نیاز گروه‌های سنی مختلف داشته باشد و این موضوع باید در سیاست‌های شهرسازی شهرها گنجانده شود؛ اما چرا نمی‌شود؟ یا دست‌کم آن‌طور که باید و شاید به دغدغه مدیران شهری تبدیل نمی‌شود؟ یا چرا حتی جایی که تلاش شده فضاهای عمومی در شهرها به نفع گذران فراغت شهروندان تجهیز شود، مثل ایجاد پلازهای شهری در میادین بزرگ تهران (ولیعصر، هفت‌تیر، راه‌آهن و...) این فضاها همچنان محل عبور و گذر باقی مانده و کارکردی که مدیران شهری انتظار داشته‌اند را پیدا نکرده است؟ سؤال این است که کجای کار می‌لنگد؟

صاحب‌نظران شهری بر این باورند که اهمیت «مشارکت شهروندی» هنوز برای مدیران شهری در کشور ما روشن نیست و در نتیجه به ارتباط وسعت فضاهای تعاملی، تفریحی و گذران فراغت جمعی با ارتقای مسئولیت‌پذیری و مشارکت شهروندان در اداره امور شهر توجهی ندارند. از سوی دیگر حاکمیت با نگاه سنتی نسبت به کیفیت محیط‌های شهری که در آن مهم است که مردم بتوانند سواره یا پیاده، به مسیرهای نسبتا امنی دسترسی داشته باشند و «عبور» آنها به جای «مکث» و تعامل در این محیط‌ها تضمین می‌شود، در کار بهبود سرانه‌های تفریحی گره انداخته است. درواقع فقدان یک رویکرد منسجم شهری در حوزه‌های فرهنگی، اجتماعی و شهرسازی موجب شده تقریبا در هیچ‌یک از شهرهای ایران برنامه‌ریزی فراغتی یکپارچه و کارآمدی وجود نداشته باشد و حتی در شهرهایی که توسعه آنها سرعت بیشتری دارد نیز، این خلأ وجود دارد. به این ترتیب راه برون‌رفت از بحران تفریح در شهرهای بزرگ از مسیر بازنگری در رویکردهای اداره شهر می‌گذرد.