|

مدیریت شهری تهران؛ هنگامه تغییر پارادایم!

با نزدیک‌شدن به موعد آغازبه‌کار شورای شهر ششم پایتخت، بازار گمانه‌زنی‌ها، لابی‌گری‌ها و شایعات درباره انتخاب شهردار تهران داغ و داغ‌تر می‌شود. آن‌طورکه از شواهد و قرائن پیداست، گزینه‌های مدنظر شورای منتخب از دو طیف مدیران اسبق شهرداری (از جمله مازیار حسینی، علیرضا جاوید، مجتبی عبداللهی و پژمان پشمچی‌زاده) یا مدیران کشوری و لشکری اصولگرا (از جمله حسین دهقان، سعید محمد و مهرداد بذرپاش) خارج نیست و سهم اصلی و تأثیرگذار در این انتخاب را نیز ریش‌سفیدان و زعمای شورای منتخب بر عهده دارند. در دو دهه اخیر شهر تهران به سبب سیاسی‌شدن منصب «شهردار تهران» و اتصال‌پذیری خیابان بهشت به میدان پاستور و بهارستان، بیشترین آسیب را از سیاسی‌کاری‌ها، بلندپروازی‌ها و منازعات جریانات مختلف سیاسی (مستقر درون دولت، مجلس و شهرداری) متحمل شده و شهروندان تهرانی نیز با مواجهه روزانه با انواع آلودگی‌ها، ازدحام بیش از حد، ترافیک سنگین همیشگی و به تعبیر دیگر افت مستمر کیفیت زندگی در شهر مهم‌ترین قربانیان این جنگ زرگری قدرت بوده‌اند. روند «توسعه اجتماعی شهر تهران» که از اواسط دهه 1380 آغاز شده و منجر به تغییر عمیق در سیما و سازمان فضایی شهر، توسعه و تکمیل ابرپروژه‌ها و زیرساخت‌های مختلف و به تعبیری پایه‌گذاری «تهران معاصر» شده بود، در سال 1396 متأثر از جنبش فراگیر «تکرار می‌کنیم» در انتخابات و نیز طرح موضوعاتی درباره شهرفروشی‌های بی‌ضابطه، بدهی‌های سرسام‌آور، واگذاری املاک نجومی و... دستخوش تغییر اساسی شده تا شورای پنجم پایتخت با وعده اصلاح روندهای پیشینی و تحقق مدیریت شهری انسان‌محور، شفاف و بدون انحراف (از طرح تفصیلی) جایگزین شود. ارزیابی عملکرد چهارساله این شورا این‌بار با مشارکت حداقلی شهروندان تهرانی (حدود 15 درصد) در انتخابات عملا با بی‌اقبالی مردم مواجه شد. با رأی‌آوردن فهرست موسوم به شورای ائتلاف نیروهای انقلاب و مورد تأیید محمدباقر قالیباف، عملا بار دیگر جریان معتقد به توسعه اجتماعی شهر تهران زمام مدیریت شهری را بر عهده خواهند گرفت. سؤال اصلی اینجاست که شورای منتخب باید چه نقشه راهی را برای مدیریت شهری پایتخت در نظر بگیرد؟ آیا بازگشت به رویکردها و ارزش‌های دوره 1384- 1396 پاسخ‌گوی انتظارات و مطالبه تحول متناسب با اقتضائات امروزین شهر تهران خواهد بود؟ اولویت‌ها و فوریت‌های شهردار جدید تهران چه مواردی باید باشد؟ شهر تهران به سبب تعویق پیاپی بحران‌ها و لاپوشانی چهره مهیب واقعیات «ناپایداری توسعه» (اعم از بارگذاری بیش از ظرفیت زیستی، بحران تأمین آب، آسیب‌های اجتماعی و نارضایتی‌های عمومی حاصل از نابرابری‌ها و تفاوت ارزش‌ها) زیر پوست شهر، بی‌شباهت به انبار باروت و پاشنه آشیل کشور که می‌تواند کلیت کشور را در معرض ترک‌خوردگی قرار دهد، نیست! بنابراین ‌‌با آشکارشدن شکست قطعی ایده‌های ژورنالیستی مانند «تهران شهری برای همه» یا «تهران شهری برای زندگی» که به سبب عدم درک صحیح از «مسئله تهران»، درغلتیدن شورا و شهرداری در تله روزمرگی و مدیریت اقتضایی و فراهم‌نبودن بسترها و لوازم تحقق‌پذیری آن حاصل آمده، بستر و آمادگی‌های لازم برای ریل‌گذاری تحول عمیق در پارادایم مدیریت شهری فراهم شده است؛ چراکه اولا فاجعه‌بار‌بودن تداوم روند کنونی و ضرورت تغییر بر همگان آشکار شده و ثانیا با همسویی و یکدستی ارکان مختلف حاکمیت (دولت، مجلس و شورای شهر) که کاهش رقابت‌ مخرب جریان‌های سیاسی و حداقل‌سازی تعارض منافع متولیان اداره امور کشور را در پی خواهد داشت، فرصتی طلایی برای نوسازی بنای فرسوده و ناکارآمد مدیریت شهری و جراحی کانون‌های درد و عفونت با مشارکت همه ذی‌مدخلان به وجود آمده است. مهم‌ترین ابعاد و سویه‌های تحقق گفتمان تغییر پارادایم با این فرض که شهرداری تهران، شهرداری جریان‌ساز و تحول‌آفرین در میان شهرداری‌های کشور بوده و بنابراین ظرفیت و قدرت چانه‌زنی لازم برای پیشروبودن و راهبری گفتمان تغییر در مدیریت شهری را دارد، عبارت‌اند از:

1- با توجه به درهم‌تنیدگی نظام مدیریت شهری با سایر خرده‌نظام‌های دستگاه حکمرانی کشور، به‌منظور تحقق پروژه «تغییر» باید ابتدا زمینه لازم را برای تدوین و استقرار «نظام حکمرانی نیمه‌متمرکز ملی- محلی» به‌عنوان ضرورت قطعی عبور از بحران حکمرانی در جامعه گسترده و متنوع ایران فراهم کرد و زمینه غلبه بر آفات و مصائب نظام برنامه‌ریزی و مدیریت متفرق، جزیره‌ای و متمرکز کشور را مهیا کرد و در چارچوب این نظام نسبت به ارتقای نهادی مدیریت شهری به‌عنوان «نظام حکمرانی محلی» گام برداشت.

2- دستگاه مدیریت شهری جدید باید بستر تعامل سازنده و هم‌افزا میان دولت، شورا، شهرداری و شهروندان در اداره امور شهرها را با تکیه بر اصلاح «پیش‌نویس قانون جامع مدیریت شهری» که هم‌اینک در کمیسیون داخلی و امور شوراهای مجلس در نوبت تصویب قرار دارد، فراهم کند و راهکارهای مشخص و عملیاتی برای رفع چالش‌ بنیادی مالیه پایدار شهرداری‌ها را پیش‌بینی کند. برخلاف همه ادعاها و شعارهای واهی و عوام‌فریبانه، در چارچوب نظام مدیریت شهری موجود هر شخصی شهردار تهران شود، برای تأمین هزینه‌های ضروری شهر اعم از پرداخت حقوق و دستمزد حدود 60 هزار پرسنل رسمی و قراردادی، نظافت و رفت‌و‌روب شهر و حتی توسعه و تکمیل زیرساخت‌ها و امکانات شهری، راهی غیر از اتکا به شهرفروشی و کسب درآمد از حوزه شهرسازی ندارد.
3- تعدد و تکثر بیش از حد ساختارها و تشکیلات شهرداری و از همه مهم‌تر فساد سیستمی و نهادینه‌شده در مجموعه شهرداری که عملا اعتماد عمومی به حوزه مدیریت شهری را به‌شدت تخریب کرده و سبب پایمال‌شدن منافع عمومی بلندمدت در برابر منافع خصوصی شده است، موضوعی نیست که بر کسی پوشیده باشد. گلوگاه‌های فساد و ناکارآمدی در شهرداری نیز برای مسئولان آشکار است ولی به علل مختلفی عزمی برای مبارزه با آن وجود ندارد. برخی شنیده‌ها حاکی از آن است که میزان جریان مالی حاصل از فساد در برخی مناصب شهرداری به حدی است که برخی افراد برای انتصاب به یک سمت خاص، رشوه‌های میلیاردی می‌دهند! علاوه بر این کمیسیون ماده 5 و کمیسیون ماده 100 به‌عنوان مجاری اصلی درآمدزایی شهرداری و به تعبیر بهتر دوخت لباس قانون برای تخلفات و ناهنجاری توسعه شهری با همکاری دولت و سایر نهادهای ذی‌مدخل نیازمند تغییر بنیادین در رویه‌ها و سازوکارهای اجرائی است. 4- حل قطعی مسائل تهران جز از طریق کنترل روندها و فراروندهای مخرب تأثیرگذار بر توسعه شهری تهران که می‌توان آن را به «مغناطیس پرجاذبه تهران برای جمعیت، فعالیت و سرمایه» نسبت به سایر نقاط کشور تعبیر کرد، میسر نیست. راه‌حل کاهش سوء اثر این مغناطیس مخرب که تعادل و توازن توسعه سرزمینی را با اختلال مواجه می‌کند، تحقق رهیافت‌های آمایش سرزمینی در توسعه تهران است. در سال 1399، سند ملی آمایش سرزمین و سند آمایش استان تهران توسط شورای عالی آمایش سرزمین مصوب و ابلاغ شده‌ و راهکارهای مشخصی برای غلبه بر این فراروندهای مخرب پیش‌بینی شده است. این مهم مستلزم تعامل مؤثر میان مدیریت شهری تهران و مجموعه دولت در هدایت فرایند تمرکززدایی از پایتخت و مقررات‌گذاری هدایت توسعه کالبدی و فعالیتی در شهر تهران است.
در پایان باید گفت دستگاه مدیریت شهری در تهران نیازمند مسئله‌گشایی، بن‌بست‌شکنی و افق‌گشایی در حوزه‌های سیاست‌گذاری، برنامه‌ریزی و مدیریت است: اتکا به شیوه‌های برنامه‌ریزی گذشته‌نگر و منفعلانه باید جای خود را به شیوه‌های برنامه‌ریزی آینده‌نگر و فعالانه دهد؛ طرح جامع و تفصیلی باید تهران مبتنی بر الزامات اسناد آمایش سرزمین و تمرکززدایی از پایتخت مورد بازنگری قرار گرفته و مبتنی بر الزامات بسط پایداری و تاب‌آوری سرزمینی و در چارچوب نهادینه‌سازی برنامه‌ریزی غلتان بازآرایی شود؛ مبارزه جدی با فساد و رفع گلوگاه‌های آن در دستورکار قرار بگیرد؛ بسترهای تحقق دانش‌بنیان‌شدن واقعی توسعه تهران در فراهم شود؛ موضوع اخذ «شارژ شهری» به‌عنوان بدیلی برای درآمدهای ناپایدار شهری پیگیری و به سرانجام برسد؛ بنابراین مدیریت شهری تهران به‌جای اتکا به راهبرد «تکرار» یا «بازگشت» به رویکردها و سازوکارهای پیشینی، باید در پی طرح‌ریزی تحول همه‌جانبه در حوزه‌های ساختار و تشکیلات شهرداری، بازتنظیم روابط دولت- شورا- شهرداری- شهروند، طرح ایده‌ای نو برای تحقق «توسعه پایدار و دوستدار مردم»، ارتقای نهادی- قانونی ظرفیت‌های مدیریت شهری و جلوداری جنبش تحول در نظام مدیریت شهری ایران مبتنی بر رویکردهای کارآمدسازی، شفاف‌سازی، هوشمندسازی و مردمی‌سازی باشد.