سیاستورزی اصلاحطلبانه
آرایش سیاسی بعد از انتخابات ریاستجمهوری 1400، هرگونه گمانهزنی برای پیشرفت اصلاحات در ایران را با پرسشهای اساسی روبهرو کرده است، سؤالهایی از قبیل اینکه
- آیا راه اصلاحات بسته است و هرگونه مسیراصلاحطلبی مسدود خواهد شد؟ - آیا اصلاحات از طریق تأثیرگذاری بر قدرت به پایان راه خویش رسیده است؟ و اصلاحات باید حول محور جامعه (اصلاحات جامعهمحور) تداوم یابد؟ - چنانچه اصلاحات بتواند مسیر جامعهمحور را دنبال کند، راه وروش اصلاحطلبی چگونه است؟ - نقش احزاب در تحقق مردمسالاری و دموکراسیخواهی و اصلاحات در ایران چه میزان است؟ این پرسشها و سؤالهای بیشماری در این حوزه ذهن بسیاری از علاقهمندان به سربلندی، عزت و عظمت ایران و انقلاب را به خود مشغول کرده، تاجاییکه سیاستورزی در میان آحاد جامعه بهویژه نخبگان و گروههای مرجع از جمله اصلاحطلبان و احزاب اصلاحطلب با چالش جدی مواجه شده و اینکه آیا سیاستورزی اصلاحطلبانه در سپهر سیاسی ایران ممکن و میسر است یا خیر؟ پنجشنبه نهم آذر هفتمین کنگره سالانه حزب اتحاد ملت ایران اسلامی برگزار شد. حزب اتحاد در این کنگره ضمن تبیین مواضع اصلاحطلبانه خود در قالب نطق افتتاحیه و اختتامیه، ترسیمی از وضع موجود سیاستورزی در ایران، چالشهای موجود و راههای برونرفت اصلاحطلبان در شرایط فعلی جامعه را در قالب بیانیه پایانی اعلام کرد که قابل بررسی و مطالعه است، اتفاق مهم مجمع عمومی پیام سیدمحمد خاتمی به این نشست بود؛ خاتمی که نقش راهبری اصلاحات را در ایران بر عهده دارد، پیامش حاوی پاسخ بسیاری از پرسشهای مذکور بود که میتواند چشمانداز روشنی پیشروی اصلاحطلبان بگشاید. بیمناسبت ندانستم که با بهرهگیری از این پیام، پاسخهای مناسب را برای پرسشهای بیانشده طرح کنم:
1- شرایط موجود فرصتی است برای اصلاحات: شرایط موجود سیاسی کشور فرصت مناسبی برای اصلاحطلبی و اصلاحطلبان است زیرا اولا انقلابیگری یعنی پایبندی به اصول و آرمانهایی که در انقلاب تجلی کرد و در واقع بازتاب جان ملتهب ملتی بود که رو به آزادی و بهروزی داشت. نهتنها تذکر به آن اصول و آرمانها بلکه بررسی دریافت این امر که تا چه حد آنچه در عمل واقع شده با آن آرمانها و خواستها مطابقت داشته و اگر کاستی و انحرافی بوده آنها را نیز باز شناخت و راه راست و شهامت بازگشت به آن را دید و نمایاند و مگر اصلاح و اصلاحگری راستین جز این است؟ ثانیا اصلاحات، از یک سو مورد خشم، اعتراض و ناسزاگویی متوهمان «براندازی» است و از سوی دیگر مورد بیمهری و جفای آنان که وضع مطلوب را میپسندند و ناکامیهای بزرگ را در تأمین خواست و مصلحت ملت نمیبینند یا همه را به دیگران نسبت میدهند..
راه و رسم خود را عین انقلاب میدانند و درصدد حذف و دفع هر آن کس و هر آن چیزی هستند که گذر از وضع موجود به وضع مطلوب را میطلبد. آنچه پیش آمده میتواند فرصت مناسبی برای اصلاحطلبان باشد که بالفعل از قدرت کنار گذاشته شدهاند و مسئولیتی ندارند؛ اگرچه اصلاحطلبان نیز باید پاسخگوی کارنامه و عملکرد خود در گذشته باشند و احیانا سهم خود را در پدیدآمدن وضع موجود بشناسند و مسئولیت آن را بپذیرند. 2- بررسی نقش احزاب در تحقق دموکراسی و مردمسالاری در ایران: یکی از بهترین فرصتها برای اصلاحطلبان و حتی اصولگرایان خیرخواه و همه آنان که نسبت به سرنوشت کشور وضع و حال مردم بهویژه بخشهای محرومتر جامعه دغدغه خاطر دارند این است که بررسی کنند نقش حزب و تحزب در تحقق مردمسالاری به چه میزان است و آیا پیش از آمدن حزب برای اینکه جامعه بهسوی مردمسالاری برود، لازم است چه نهادهای مدنی مردمی فراوانی که از بخشهای مختلف جامعه، اصناف و گروههای گوناگون اجتماعی نمایندگی میکنند پدید آید؟ تا از دل آن حزب پدید آید یا اینکه بدون آن نیز حزب میتواند حضور داشته باشد و اثرگذار باشد؟ جا دارد که بهخوبی بررسی شود که از مشروطیت به اینسو چرا احزاب نتوانستهاند در تحقق و استقرار دموکراسی کامروا باشند یا کامرواییشان اندک بوده است؟ بههرحال تردیدی نیست که استقرار دموکراسی شرایط و مقدماتی چون وجود و به رسمیت شناختهشدن نهادها و تشکلهای صنفی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و ... دارد و درنهایت هم نظام حزبی و وجود حزبهای متعدد و مستقل که واقعا از خواستها و نیازهای جامعه نمایندگی کنند لازم است.
3- توجه به اصلاحات جامعهمحور در کنار اصلاحات در قدرت: دولت قوی مستلزم داشتن جامعه قوی است. اینک احزاب برای کارآمدترشدن بررسی کنند که چگونه میتوانند درعینحال که به قدرت نظر دارند، به تقویت جامعه و نهادهای مدنی بپردازند (و واقعا به مرحله نمایندگی واقعی و نه خیالی و ادعایی) از جامعه نزدیکتر شوند؟ یعنی احزاب علاوه بر قدرتگرایی بکوشند تا جامعهمحور شوند و زمینههای پدیدآمدن جامعه قوی را که اگر بود دولت قوی هم خواهد بود، فراهم آورند. 4-روشهای اصلاحطلبی و اصلاحات مستلزم اتخاذ رویکردهایی است از جمله
الف- دموکراسیخواهی: بشر به درازای تاریخ، نظامها، سیاستها و گونههای حکمرانی فراوانی را تجربه کرده است و در روزگار ما به این نتیجه رسیده که سامان و سازمان بهینه زندگی جمعی، دموکراسی است و این البته نه به آن معنی است که مردمسالاری که مشخصهها و مقوّمهای خود را دارد بی عیب و کاستی است، ولی در مجموع آن را پرفایدهترین و کمهزینهترین راه و رسم زندگی جمعی یافته است. ب- حرکت جبههای: در این موقعیت حساس و وضعیتی که جامعه و جریانهای سیاسی و اجتماعی دارند و مشکلات و تهدیدهای فراوانی از بیرون و درون وجود دارد، اصلاحطلبان و غیراصلاحطلبان خیرخواه چارهای جز حرکت و عمل جبههای ندارند. تقویت جبهه اصلاحطلبی (و غیراصلاحطلبی) میتواند از مشکلات بکاهد و بر توفیقات بیفزاید، به شرط اینکه جبهه نیز بتواند سازوکارهای دموکراتیکترشدن و کارآمدترشدن را بیابد و به کار بگیرد. ج- توسعه گفتوگو و تعامل: جامعه ملتهب ما در این بهاصطلاح مرحله گذار بیش از هر چیز به گفتوگو نیازمند است، زیرا گفتوگو اساس هر جامعه انسانی است؛ یعنی تنها وسیلهای که انسانیتِ انسان در آن آشکار میشود و اگر نباشد یا جامعه از هم میپاشد یا به جنگ و نزاع و ستیز گرفتار میشود که باز نتیجه آن درهمپاشیدن است و از پایههای اصلی دموکراسی نیز نهادینهشدن گفتوگو است. برای توسعه گفتوگو باید گامهای اساسی و عملی برداشت. گام اول، گفتوگوی درونگروهی و درونجبههای است. گفتوگو نه به این معنی است که اختلافی وجود ندارد بلکه با وجود اختلافها که طبیعی (و در جای خود مفید است) با گفتوگو در درجه اول میتوان به حقیقت و حق نزدیکتر شد و در درجه بعد میتوان در حرکت بهسوی آنچه به صلاح و موجب فلاح است، هماهنگتر و حتی متحد حرکت کرد و با گفتوگو میتوان از تبدیلِ اختلاف به ستیز و نزاع جلوگیری کرد و درواقع با گفتوگو زندگی را انسانیتر کرد. گام دوم، گفتوگو با مردم و نزدیکترشدن به مردم. اساس نظم و نظام و صاحب اختیار کشور و حاکم بر سرنوشت طبق اصول پذیرفتهشده مردم هستند. گفتوگو با بخشهای مختلف تا بدانیم در جامعه چه میگذرد و نیازها و فوریتها چیست؟ بهویژه برای احزاب و تشکلهای سیاسی که هویتشان به این است که نماینده مردم و آشنا به دردها و مطالبات آنها و تلاشگر برای رفع و برآوردهکردن آنها باشند. رفتن به میان مردم، گفتوگو با تشکلهای رسمی و غیررسمی جامعه، از زنان و مردان، معلمان و کارگران و نخبگان و کارآفرینان و فرهیختگان و بخشهای مختلف صنفی و اجتماعی و بهخصوص جوانان و شناخت بهتر آنان و بهرهگیری از حضور و تواناییهای آنان در تشکیلات بزرگتر.