آقای صیاد را ول کنید
احمد مسجدجامعی در یادداشتی در روزنامه شرق نوشت: در میان مستند پرترههای پانزدهمین جشنواره فیلم مستند ایران- حقیقت، یکی بیش از سایرین دیده شد؛ «آقای صیاد را ول کنید!». ساخت این مستند جذاب، سه سال طول کشیده است و عملا تصویر چهار دهه اخیر از تاریخ معاصر ایران را از لابهلای عکسها و خاطرات محمد صیاد، از اولین روزهای انقلاب، دوران جنگ تحمیلی و دیگر رویدادهای مهم اجتماعی و سیاسی ایران میتوان جستوجو کرد. این فیلم به کارگردانی «مریم ملکمختار» به زندگی «محمد صیاد»، یکی از عکاسان خبری بینالمللی پرکار معاصر بازمیگردد؛ هنرمندی خودساخته که با سختکوشی و چابکی توانست در صحنههای پرحادثه انقلاب، جنگ، صلح و حتی در استادیومهای ورزشی در کنار مردم، رهبران و سیاستمداران حاضر شود. این فیلم مستند حاصل انتخاب تصاویری بیش از هفت هزار فریم ارزشمند از محمد صیاد است که در اختیار کارگردان قرار گرفته است. پشتوانه صیاد در هنر عکاسی، نه آموزش دانشگاهی بلکه تجربه و استعداد فوقالعاده اوست. او در نوجوانی از کار در یک آتلیه عکاسی آغاز کرد. بهطور تصادفی، عکاس مراسم ازدواج تختی بود. عکسهای او از این مراسم، از چشمان اهل رسانه پنهان نماند و کمک کرد تا او وارد عرصه عکاسی خبری شود. زندگی حرفهای جدید وی با فراز و فرودی همراه است که در متن جامعه ایران روی داد. صیاد در روزنامه آیندگان که کموبیش در فضای روشنفکرانه کار میکرد، زمینهای مییابد تا نارضایتی و اعتراضهای مردمی در سالهای ۵۶ و ۵۷ را به تصویر بکشد. چاپ عکسهای وی در روزنامه، توجه خبرگزاریهای جهانی را به سوی او کشاند و عکسهای خبری او توانست به بازار جهانی راه یابد. این کار با کمک زندهیاد کاوه گلستان و از طریق ایجاد ارتباط بین صیاد و خبرگزاری آسوشیتدپرس در تهران انجام شد و صیاد توانست گزارش اعتراضهای سالهای آخر دهه ۵۰ را به سمع و نظر مردمان اینسو و آنسوی مرزها برساند. این کاری دشوار بود. کارگردان این اثر مستند در روایتش از عکسهای خبری محمد صیاد، بهخوبی نشان داده گاهی تظاهراتکنندگان کف دست خود را در برابر عدسی دوربین او قرار میدادند تا مانع تصویربرداریاش شوند؛ زیرا نگران شناسایی چهرههای معترض بودند.
هنر صیاد جلب اعتماد آنها بود. در بخشی از این فیلم، کارگردان بهخوبی حس هنرمند نسبت به آثارش را بیان میکند؛ آثاری که مانند فرزندان او هستند و ازدستدادن هرکدامشان ضربهای روانی به اوست. جایی که صیاد پس از دهها سال فاصله از آن روزگار، هنوز با اشک و افسوس از روزی سخن میگوید که انقلاب پیروز شده و این بار روزنامه آیندگان در معرض حمله معترضان جدید قرار میگیرد و آرشیو عکسهای او در حیاط روزنامه به آتش کشیده شد. کارگردان فیلم بهخوبی تلخی این واقعه در کام این هنرمند را نشان داده است. در وقایع پس از آن نیز پیوسته شاهد تعهد کاری و پشتکار عکاسی خبری هستیم که تلاش دارد در همه صحنهها و وقایع مهم خبری، در زمان و مکانی مناسب حضور یابد و با صید لحظهها، اثری باکیفیت عرضه کند. اوج این تلاش در ماجرای طبس است؛ صیاد میخواهد پیش از بقیه عکاسان خبری سایر رسانهها در صحنه واقعه یعنی بیابانهای طبس حضور یابد. وقتی هواپیمای حامل خبرنگاران و عکاسان در فرودگاه یزد فرود میآید، او با ترفندی خاص خودش، نخستین کسی است که خود را به صحنه میرساند و با جلب اعتماد کسانی که حفاظت آنجا را بر عهده دارند، از ابعاد مختلف این حادثه مهم عکاسی میکند. عکسهای او نخستین تصاویری است که فردای آن روز از این واقعه در جهان مخابره میشود. اما وجه دیگر روایت کارگردان در این مستند، شجاعت صیاد است. او عکاس بحرانهاست. حضور مؤثر او در انقلاب و جنگ، این شجاعت را بهخوبی نشان میدهد و جالب آن است که در همه این صحنهها، با کتوشلوار است. صراحت و شجاعت او در گفتار هم دیدنی است. نام فیلم برگرفته از این ویژگی اوست. وقتی قرار است دیداری میان خاویر پرز دوکوئیار، دبیرکل وقت سازمان ملل متحد و رئیسجمهور وقت ایران، آیتالله خامنهای، در تهران صورت گیرد، تیمهای تشریفات، حفاظت و روابطعمومی نهاد ریاستجمهوری فضای دیدار را آماده میکنند. وقتی صیاد به آنجا میآید، میبیند فضا برای عکاسی دیدار اصلا مناسب نیست. تذکر او به جایی نمیرسد؛ چون رئیسجمهور وارد میشود، صیاد سکوت را میشکند و با فریاد میگوید در چنین وضعیتی امکان تهیه عکس خبری مطلوب نیست. رئیسجمهور خطاب به او میگوید: آقای صیاد، مگر سیاست مملکت را شما تعیین میکنید؟ و صیاد پاسخ میدهد: سیاست مملکت را شما تعیین میکنید، ولی سیاست عکس را من تعیین میکنم. آقای خامنهای حرف او را میپسندد و خطاب به تیم حفاظت میگوید آقای صیاد را ول کنید!