|

مونا را در گور کردیم

سیامک قاجار‌قیونلو‌، ‌وکیل دادگستری در یادداشتی در روزنامه شرق نوشت: ‌در هر کجای دنیا بود، اکنون لشکری از عالمان علوم انسانی اعم از روان‌شناس، جامعه‌شناس، حقوق‌دان و‌... برای بررسی این میزان خشونت گرد‌هم می‌آمدند تا ببینند علت یا علل چیست؟ اما در سرزمین ما، این اتفاق نخواهد افتاد؛ چون اعتقادی به «علوم انسانی» وجود ندارد. اینکه مردم طبق یک نقشه راه تعیین‌شده در سبک زندگی گام برنمی‌دارند، مشکل خودشان است نه قوانین! زمانی که اسلام در عصر جاهلیت، رسم زنده به‌ گور کردن دختران را برانداخت، تنها فیزیک آنان را از گور برنیاورد، خواست به پیروان خود یادآور شود که زنان نیز همچون مردان، هویت مستقل انسانی و شایسته دارند. خواست تا رسم مذموم و نفرت‌انگیز «مالکیت» این آفریده زیبای خود را براندازد و آنان را همچون مردان صاحب حق و حتی شایسته وراثت دانست. اما هنوز، ما پیروان خام‌اندیش این دین، دختران خود را به انتظار در گور کردن بزرگ می‌کنیم. ما به قانونی که پیامبر برانداخت، فقط مرور زمان بخشیدیم تا هر زمان که تشخیص دادیم و اراده کردیم، در گورش کنیم. به پدر و شوهر چنان قدرتی بخشیدیم تا عصبیت خود را در فرمان کشتن دختر به دلایل شخصی و در هر زمان اجرا کند.

جامعه ایرانی را که در دورانی نه‌چندان دور، محبت، میهمان‌‌نوازی و بالندگی را به رخ جهانیان می‌کشید، ملتی غیرمتمدن شناساندیم. تا کی و کجا باید این عصبیت بی‌پایان را که در تار‌و‌پود قوانین تنیده‌ایم، بربتابیم؟ این رفتارها ناشی از کدهای قانونی با کدام عقل و منطق و حداقل‌های انسانی سازگار است؟ چند نفر، چند صد نفر، چند میلیون نفر دیگر باید جسم یا روحشان را از دست بدهند تا قبول کنیم که این راه درست نیست. چرا باید قوانین و مقرراتی را به نام اسلام حاکم کنید که اسلام در بدو تولدش از آنها برائت جسته! چرا حاضر نیستیم بپذیریم خدای اسلام، خدای عشق است. حضرت محمد مکه را با کرامتش فتح کرد نه با عظمتش. گویند بیش از 90 درصد احکام اسلام امضایی است! این به چه معناست؟ یعنی پیغمبر اسلام پیرو سبک زندگی مردم خود بود، نه مؤسس آن و آن چند قانون اندکی را که آورد، باعث عزت و شوکت مستضعفان عرب شد؛ چنان‌که عوام، دیگر دختران خود را زنده‌به‌گور نکردند و آن دختران از مزایای ارث برخوردار شدند و در حالی شخصیت یافتند که تا قبل از آن هیچ ارزشی در جامعه نداشتند.‌به‌راستی چه فرقی می‌‎‌کند که یک پیشرفت به شکل عنصری مادی مثل مرسدس‌بنز، ایرباس و‌‌... تجلی یافته باشد یا مثلا به شکل یک قاعده «حق سکوت متهم»، «مسئولیت محض» یا آموز‎های نوین در زمینه سیاست کیفری؟ پیشرفت تکنیکی دنیای متمدن، بازتابی از هماهنگی کامل از پیشرفت همه عرصه‌هاست و ورود گزینش‌گرایانه آنها به کشور، جز ایجاد سیستم چندگانه و نابهنجار، تاکنون چه فاید‎ه‎‌ای جز این فجایع داشته است؟ همان‌قدر که شما و ما از نامیدن برادران رایت به‌عنوان مخترعان هواپیما تا هزاران مخترع قطعات تکمیلی بهبود کیفیت هواپیما و نشستن در هواپیمای بویینگ و ایرباس احساس امنیت و رضایت می‌کنیم و شکایت و شرمی از بیان نام‌های خارجی این مخترعان نداریم، نباید در توضیح و روایت سایر دستاوردهای علمی در علوم انسانی احساس عدم امنیت یا شرم کنیم. تجزیه تمدن بشری به «فن» و «علم انسانی» که منجر به اقتباس کامل یکی و طرد خشن و کامل دیگری شود، تنها ریشه در ناآگاهی دارد که در نهایت باعث سوءاستفاده از یکی در نابودی اجتماعات بشری شده است. این طرز تفکر هیچ ربطی به دین اسلام ندارد؛ چون سعه صدر مسلمان بیش از همه ادیان و مشرب‌های شرقی مثال‌زدنی و تحیرآور است. در متون اسلامی آمیختگی اندیشه‌های ارسطو در لابه‌لای مکتوبات کلامی-دینی از فقه تا حکمت بر کسی پوشیده نیست و شاید این یک رنسانس «علمی» اسلامی زودهنگام (در مقایسه با رنسانس «فرهنگی و انسانی») در قلب عصر تاریکی اروپا محسوب شود که مردمانی در یک سوی دنیا، به ارزش علمی فیلسوفان دگر سوی دنیا، پی برده و ارسطو را «معلم اول» لقب دادند؛ طوری که جهان غرب به ارزش ارسطو بیش از افلاطون، به دلیل ابن‌رشد و ابن‌سینا پی برد. این سعه صدر مسلمانان نخستین را در کجای دنیا سراغ دارید که در جست‌وجوی علم، بدون تعصب حتی یکی از مهم‌ترین‌های سمبل‌های آغاز مدنیت غرب را جسورانه معلم اول خود بخوانند؛ با اینکه آن فقیهان و علما از نظر علمی از ما جوان‌تر هستند. اگر فقط بخواهیم به قبح این نگرش در عصر تنگ‌نظری امروز دینی بنگریم -در مثل مناقشه نیست- مانند این است که علمای امروز اسلام در جهان، دکارت، کانت، پوپر، راسل و‌... را معلمان دینی بخوانند. دینی با چنین سعه صدر که حتی از دستاوردهای دنیای جاهلیت بیشترین نفع ممکن را برای مردم خود برده، آیا نمی‌‎تواند از دنیای متمدن امروز به نفع اجتماع خود چیزی اقتباس کند؟ به‌طور قطع، اگر نخستین مسلمانان اکنون وجود داشتند، کشورمان صاحب پیشرفته‌ترین و انسانی‌ترین قوانین و حکمرانی در دنیا بود.