خلیج فارس؛ توازن قوا و دیپلماسی
دیدگاههای رایج پیرامون توازن قوا آرامآرام رنگ میبازد و در فهرستگان نظریههای کلاسیک جای میگیرد. نگرش کلاسیک توازن قوا مبتنی بر افزایش توان نظامی و انباشت تسلیحات است. درحالیکه عناصر متشکله قدرتی که به توازن قوا میانجامد، ترکیبی از مزیتهای نسبی، ویژگی و برتریهای ژئوپلیتیک و ظرفیتهای سازنده دیپلماتیک است.
دیدگاههای رایج پیرامون توازن قوا آرامآرام رنگ میبازد و در فهرستگان نظریههای کلاسیک جای میگیرد. نگرش کلاسیک توازن قوا مبتنی بر افزایش توان نظامی و انباشت تسلیحات است. درحالیکه عناصر متشکله قدرتی که به توازن قوا میانجامد، ترکیبی از مزیتهای نسبی، ویژگی و برتریهای ژئوپلیتیک و ظرفیتهای سازنده دیپلماتیک است. دیپلماسی باید در تار و پود توان نظامی و ظرفیتهای جغرافیایی تنیده شده باشد. در غیر این صورت بالابردن توان نظامی به تنهایی به بهبود شرایط کشور از نظر توازن قوا نخواهد انجامید. در کرانههای جنوبی خلیج فارس فرایند تسلیح و افزایش توان نظامی در یک دهه گذشته به عنوان سیاست غالب به اجرا درآمده است. برای ایران رویارویی با این سیاست میلیتاریستی تنها از طریق بالابردن توان نظامی و تأمین تسلیحات امکانپذیر نیست. ایران در تکاپوی جایگاه بهتر در نقطه تعادل استراتژیک منطقه، باید ظرفیتهای دیپلماتیک سازنده را در توان نظامی، ظرفیتهای جغرافیایی و مزیتهای ژئوپلیتیک انرژی درهم آمیزد. دیپلماسی پیشاهنگ و کاراترین شیوه برای بهبود جایگاه منطقهای است. آنچه برایند ژئواستراتژیک منطقه را در راستای منافع ملی ما قرار میدهد، دیپلماسی خردمندانه و دوری از تنش و توان نظامی بالاست.