مثل همیشه...
چارلی چاپلین هنرمند بزرگی است. او موفق شد دردهای انسانی را سوژه خنده کند؛ ولی آنها را فریب نداد؛ بلکه با قلبهای مخاطبان خود درگیر شد و درنهایت پسربچه (The Kid) یک تراژدی بود که در موقعیتهایی خاص مخاطب را میخنداند.
چارلی چاپلین هنرمند بزرگی است. او موفق شد دردهای انسانی را سوژه خنده کند؛ ولی آنها را فریب نداد؛ بلکه با قلبهای مخاطبان خود درگیر شد و درنهایت پسربچه (The Kid) یک تراژدی بود که در موقعیتهایی خاص مخاطب را میخنداند. موفقیت چارلی چاپلین به این هنر بود. او برای نشاندادن فقر و لزوم امیدواربودن دروغ نمیگفت، درنهایت درد را دستاویز خنده میکرد؛ ولی وعده دروغین نمیداد و خود از جنس ولگرد آوارهاش بود. همین نکته او را باورپذیر کرده است و باعث میشود تا ابد در قلبها بماند.
ماجرای سیسمونیبردن برای نوهای که در راه است، برای خیلیها ممکن است شگفتانگیز باشد؛ اما بیاختیار این مضحکه شوم میتواند ما را به فکر وادارد که حالا که قرار است به مردم خلاف بگویید، دستکم هنرمندانه بگویید. اینکه رئیس محترم مجلس به مردم بگوید باید سختیها را تحمل کنند تا هدفهای بزرگتری تحقق یابد و بعد خانواده محترم او برای خرید سیسمونی به ترکیه بروند، داستانی است که بارها و بارها شنیدهایم؛ اما همه گفته بودند اینها مال دیگران است. میگویند به ماری آنتوانت ملکه فرانسه گفته بودند مردم نان برای خوردن ندارند؛ او ضمن ابراز همدردی گفته بود نان ندارند؟ خب بیسکویت بخورند! واقعیت آن است که گوش مردم از این داستانها پر است. همان چهار درصد جمعیتی که به گفته قالیباف (در اظهارات انتخاباتی) همه ثروت کشور را در اختیار دارند، همه چیز خود را از خارج وارد میکنند و از رانتهای خود استفاده میکنند؛ ولی آن را پنهان نمیکنند. مشکل اینجاست که جناب ایشان منکر واقعیت هستند.
اشکالی در این نیست که ایشان از سفر خانواده به ترکیه برای چنین خریدی آگاه نبودهاند -یا دستکم چنین ادعا میکنند- مشکل اینجاست که این پولها از کجا آمده است؟ پیشازاین در ماجرای مدرسهساختن برای یک نوه دیگر هم همین حرفها زده شد؛ اما کسی نپرسید چرا به مردم راست گفته نمیشود. این هم یک داستانسازی مسخره دیگر است. درست مثل گذشته. ما در ماجرای قهرمان پلاسکو و داستان آبگرفتگی مترو قهرمان را دیده بودیم که چگونه در کسوت یک منجی تعدادی آتشنشان قربانی شدند و... . حالا ما را چه میشود که فکر میکنیم میتوانیم با این داستانهای ساده مردم را بفریبیم. رسانههای خاص کماکان از این داستانها داستانی دیگر میسازند؛ اما این هم مثل گذشته است. مردم باز هم امیدوارانه جلوی مجلس میروند و حقشان را میخواهند؛ اما دستکم مسئولان باید بدانند که با ادعای دستور پایاندادن به فقر در 10 روز، نمیتوان فقر را ریشهکن کرد.