|

جامعه حال خوش می‌خواهد

داشتن حال خوب و حس شادی و ضرورت وجود آن در زندگی فردی و اجتماعی، موضوعی نیست که نیازمند کسب معرفت و شناخت درباره آن باشیم.

داشتن حال خوب و حس شادی و ضرورت وجود آن در زندگی فردی و اجتماعی، موضوعی نیست که نیازمند کسب معرفت و شناخت درباره آن باشیم. کم‌وبیش همه ما بلاواسطه و بدون کسب دانش و جمع‌آوری اطلاعات و به لحاظ درونی و به قول قدما با علم حضوری می‌دانیم که حال خوب و حس شادی تا چه میزان در زندگی ما و روابط اجتماعی‌مان تأثیر مثبتی دارد و می‌تواند در آرامش درونی و ایجاد فضای اجتماعی امیدبخش مؤثر واقع شود. روزهایی که شاد هستیم، می‌توانیم با اطرافیان خود ارتباط خوبی برقرار کنیم و شادی را نیز به آنان منتقل کنیم و روزهایی که ناراحت و غمگین هستیم، کم‌وبیش از دیگران دوری می‌جوییم و حتی ممکن است جرقه‌ای ما را از کوره به در کند. 

حال، اگر حس شادی یا ناشادی تداوم داشته باشد، می‌تواند به موضوعی مرضی هم تبدیل شود. نبود حال خوب و حس شادی، نه فقط به افسردگی فردی دامن می‌زند و رفته‌رفته آن را گسترده کرده، فرد را نسبت به آینده بدبین و ناامید می‌کند، خلاقیت‌های فردی را تحلیل می‌برد و در روابط بین فردی اختلال ایجاد می‌کند، بلکه در صورت تبدیل‌شدن بدحالی و فقدان حس شادی به امری بین فردی و امری اجتماعی، فسردگیِ جامعه را به همراه دارد و تعمیق می‌بخشد و به بدبینی و ناامیدی دامن می‌زند و امید به زندگی را کاهش می‌دهد.

وقتی به شرایط کنونی جامعه ایران می‌نگریم و به حال و روز خودمان و اطرافیان‌مان و مردم کوچه و بازار نگاهی می‌اندازیم، به‌راحتی درمی‌یابیم که هم خودمان و اطرافیان‌مان و هم مردم کوچه و بازار حال چندان خوشی ندارند. مطالعات علمی درباره جامعه ایران نیز همین حس درونی ما را به تصویر می‌کشند.

در پیمایش ملی اینگلهارت از جامعه ایران در سال 2020 (1399) حدود 30 درصد از پاسخ‌گویان گفته بودند که احساس حال خوب و خوشی ندارند. حدود نیمی از پاسخ‌گویان گفته‌اند تا حدی احساس حال خوب و خوش دارند. در این میان فقط 18.3 درصد بیان کرده بودند که بسیار حال خوب و خوشی دارند. در مقابل هر دو نفری که احساس حال خوب و خوشی دارند، سه نفر نقطه مقابل آنان قرار دارند و چنین احساسی نمی‌کنند و به عبارتی، وزن حال بد و حس ناخوش در جامعه بیش از حال خوب و حس خوش است.

چنین احساسی دلایل بسیار متعددی دارد. اما تقلیل آن به وضع اقتصادی، نادرست است و می‌تواند فهم ما را از جامعه به خطا ببرد. هرچند در پیمایش‌های گوناگون مهم‌ترین نگرانی و دغدغه مردم، مسائل و مشکلات اقتصادی، بی‌کاری و آینده فرزندان و جوانان بیان شده است، ولی لازم است دلایل دیگری را که در این میان سهیم هستند مورد کاوش قرار دهیم تا به فهمی نادرست از وضعیت جامعه دچار نشویم. در این زمینه عوامل متعددی را می‌توان به میان آورد.

 یکی از این عوامل میزان اعتماد به دولت است. 57.6 درصد از کسانی که احساس خوب و خوشی نداشتند، به دولت هم بی‌اعتماد بودند. از آن سوی، 56.2 درصد از کسانی که احساس خوب و خوشی داشتند، اعتماد خود را به دولت هم بیان کردند. به خوبی می‌توان دریافت کسانی که به دولت اعتماد ندارند، کمتر احساس حال خوب و خوش دارند. این در صورتی است که در همین پیمایش تنها 19.1 درصد به دولت اعتماد بسیار زیادی داشتند و در مقابل، 29.6 درصد اصلا اعتماد ندارند. علاوه‌ بر این 33 درصد اعتماد زیاد داشتند و 18.2 درصد اعتماد چندانی نداشتند؛ بنابراین هرچه دولت بتواند سرمایه اجتماعی خود را افزایش دهد و میزان اعتماد جامعه را به خود بالا ببرد، می‌تواند در بازتولید احساس خوب و خوشی در جامعه نقش ایفا کند. احساسی که امید جامعه را نسبت به آینده تقویت می‌کند و نشاط اجتماعی را افزایش می‌دهد. نیازی به گفتن نیست، جایی که مردم احساس کنند اقدامات دولت، زندگی فردی و اجتماعی آنان را تهدید و تحدید می‌کند، از این اعتماد و سرمایه کاسته خواهد شد.