|

همه ما به امید به آینده نیاز داریم

مهم نیست اخبارتان را از کدام منابع یا تریبون‌های رسمی می‌گیرید و به چه کسی باور دارید، این روزها به هر طرف که نظر کنید، جز اخبار تأسف‌بار و دلسردکننده نمی‌بینید. همین خرداد گذشته را مرور کنید؛ ظهر دومین روز ماه بود که حادثه متروپل آبادان، همه را در شوک فرو برد و سوگوار کرد.

نیلوفر منصوریان روزنامه‌نگار

مهم نیست اخبارتان را از کدام منابع یا تریبون‌های رسمی می‌گیرید و به چه کسی باور دارید، این روزها به هر طرف که نظر کنید، جز اخبار تأسف‌بار و دلسردکننده نمی‌بینید. همین خرداد گذشته را مرور کنید؛ ظهر دومین روز ماه بود که حادثه متروپل آبادان، همه را در شوک فرو برد و سوگوار کرد. هنوز کار آواربرداری تمام نشده بود که آوار دیگری بر سر مردم خراب شد؛ این بار تصادف و واژگونی قطار مسافربری در محور طبس 22 کشته به همراه داشت تا بار دیگر کام مردم تلخ شود. بااین‌حال، این سیاهه به همین‌جا ختم نمی‌شد؛ از ماجرای سرقت صندوق امانات بانک ملی و فروریختن چند ساختمان دیگر و واژگونی اتوبوس در خراسان رضوی تا هک سامانه شهرداری تهران که بسیاری را در متروها و ادارات سرگردان کرد، همگی اتفاقاتی بودند که مردم را آشفته‌تر کردند. اغراقی در کار نیست. معلوم است که هر روز در گوشه و کنار دنیا حوادث مرگبار و تلخی رخ می‌دهد؛ امری که اجتناب‌ناپذیر است. اما اینکه تنها در مدتی کوتاه مردم یک کشور با چنین حجم عظیمی از وقایع مصیبت‌بار روبه‌رو باشند، طبیعی و متناسب با روند زندگی در جهان نیست. رویدادهایی که عامل اصلی بیشتر آنها ناکارآمدی‌ها و ندانم‌کاری‌هاست. اینجا دیگر با حوادث غیرمترقبه‌ای مثل سیل، زلزله و آتشفشان سروکار نداریم که بتوانیم همه چیز را گردن خشم طبیعت بیندازیم؛ هرچند در مقابل همان سیل و زلزله هم این آمادگی و سازماندهی برای مقابله با بحران است که آسیب‌ها را کمتر یا بیشتر می‌کند. اینجا مردم با قطاری از مصائب مواجه‌اند که دلایل انسانی دارند و قابل پیشگیری بوده‌اند، اما با بی‌سیاستی و بی‌تدبیری مدام تکرار می‌شوند. مردم از بحران‌های پایان‌ناپذیر خسته‌اند و بریده‌اند، اما به نظر می‌رسد کسی اهمیتی نمی‌دهد. شاید بگویید هر روز که قطار تصادف نمی‌کند و ساختمان نمی‌ریزد، اما فقط اینها که نیست. تورم و بالا‌رفتن روز به‌ روز قیمت‌ها جان اقشار ضعیف را به لب رسانده است. 
حالا کم نیستند کسانی حتی از طبقه متوسط که دیگر نمی‌دانند از کدام هزینه و خرج‌شان بزنند تا کم نیاورند. اجاره‌خانه سر به فلک می‌‌کشد و هر روز خبر از افزایش قیمت تازه‌ای می‌رسد. اینجا همان جاهایی است که باید درایت و همدلی مسئولان کشور را ببینیم. باید ببینیم آیا شرایط مردم را درک می‌کنند و می‌خواهند باری از دوش ملت بردارند و امیدها را زنده کنند؛ اما انگار نه انگار. ناامیدی و نداشتن چشم‌انداز روشن از آینده، شوخی نیست. در جدیدترین پژوهشی که سایت خبرآنلاین به نقل از رصدخانه مهاجرت کشور منتشر کرده است، ۵۳ درصد استادان و محققان، ۴۵ درصد پزشکان و پرستاران، ۴۳ درصد فعالان استارت‌آپی و ۴۰ درصد دانشجویان و فارغ‌التحصیلان دانشگاهی تصمیم به مهاجرت دارند. فهمش سخت نیست؛ شرایط کلی کشور و مسائل اقتصادی سال‌های اخیر، تورم و تحریم بسیاری را به ته خط رسانده است؛ به جایی که فکر کنند وطن دیگر جای ماندن نیست. حتی بچه‌مدرسه‌ای‌ها برای ادامه تحصیل در کشور همسایه کنکور می‌دهند و ایرانی‌ها رکورد خرید ملک در استانبول، ازمیر و آنتالیا را جابه‌جا می‌کنند، اما باز هم اراده‌ای برای تغییر این روند نمی‌بینیم و کسی قرار نیست دلخوشی و امیدی به مردم بدهد. هرکسی ترس و ناامیدی مردم را باور نمی‌کند، کافی است نگاهی به اموال به‌سرقت‌رفته در صندوق امانات بانک ملی بیندازد. همین کافی است که بفهمی مردم چطور تلاش دارند زندگی‌شان را با دندان نگه دارند. آن سکه‌ها و دلارهایی که در تصاویر منتشرشده از اموال کشف‌شده مردم دیدیم، به وحشت‌زدگی افراد از آینده نامعلومشان شهادت می‌داد. اما آنها که باید به خاطر این همه نگرانی و دغدغه مردم بی‌خواب شوند، همچنان دغدغه‌شان چیز دیگری و جای دیگری است و می‌خواهند اوضاع را عادی و مردم را راضی و امیدوار به آینده نشان دهند؛ غافل از اینکه واقعیت چیز دیگری است. در چنین شرایطی، دولت و مدیرانی که برای آب و فرونشست زمین و گردوخاک کاری از دستشان برنمی‌آید، حداقل می‌توانند با مردم مهربان‌تر باشند و فشارها را تشدید نکنند. در این وانفسا کمی امیددادن، کمی همدردی‌کردن و ایستادن در کنار مردم، حداقل کاری است که می‌تواند التهاب‌ها را کمتر کند.