|

تخریب گفتمان پیشینیان به چه قیمت؟

در یک سالی که از انتخابات سیزدهم ریاست‌جمهوری می‌گذرد، یک خلأ بزرگ همچنان خودنمایی می‌کند. سیدابراهیم رئیسی، صاحب هیچ گفتمانی در انتخابات نبود، نه در 1396 و نه در 1400. در خوش‌بینانه‌ترین حالت می‌توان گفت یک گفتمان سلبی را هدایت می‌کرد و بنایش بر نفی گذشته و گذشتگان بود

در یک سالی که از انتخابات سیزدهم ریاست‌جمهوری می‌گذرد، یک خلأ بزرگ همچنان خودنمایی می‌کند. سیدابراهیم رئیسی، صاحب هیچ گفتمانی در انتخابات نبود، نه در 1396 و نه در 1400. در خوش‌بینانه‌ترین حالت می‌توان گفت یک گفتمان سلبی را هدایت می‌کرد و بنایش بر نفی گذشته و گذشتگان بود. در این فرایند او سعی کرد قدرتش را بر مخروبه‌ای بنا بگذارد که به نظر او از دولت گذشته به ارث رسیده بود. این اتفاق، تنها هنری که داشت، تخطئه پیشینیان، نادیده‌گرفتن موفقیت‌های آنان و برجسته‌کردن ضعف‌های‌شان بود. حتی آثار کرونا که بر کل جهان تأثیر منفی گذاشته بود، در نگاه او غایب بود و تحریم‌ها نیز جایگاه بسیار نازلی داشت. نتیجه چنین دیدگاهی، بی‌گفتمانی در دولت اوست. دولت احمدی‌نژاد نیز همین‌گونه بی‌گفتمان شروع کرد و بنا را بر تخریب 37ساله پیش از خود گذاشت؛ اما بعدا سعی کرد از واژه «عدالت» برای خود گفتمان بتراشد که با وجود بهره‌مندی از نفت 120‌دلاری و درآمد چند صد میلیارد دلاری به هیچ‌جا نرسید. اما موضوع این نوشته منحصر به بی‌گفتمانی دولت رئیسی نیست؛ بلکه می‌خواهد این نکته را برجسته کند که مشکل از جریان حامی رئیسی برمی‌خیزد؛ یعنی جریان اصولگرایی که از 1376 تا 1400 دائما بر تخریب گفتمان اصلاحات و اعتدال همت گماشت، خود، واضع هیچ گفتمانی نبود. واژه‌هایی مانند «آبادگری»، «خدمت»، «عدالت‌خواهی» و «مهرورزی» نتوانست در ساختار اجتماعی‌-فرهنگی جامعه جای پا پیدا کند. جریان اصولگرایی حتی کلیدواژه‌هایی مانند «حفظ ارزش‌ها» و «بازگشت به دین» را که سال‌های سال برای‌شان پا می‌کوبید، به ضد خود تبدیل کرد.
اینکه اصولگرایان خار را در چشم اصلاح‌طلبان دیدند و تیر را در چشم خود ندیدند، چه آورده‌ای برای آنها داشت؟ ما اصولگراها بارها گفتیم و نوشتیم و توی چشم طرف‌مان فروکردیم که شما غرب‌زده، ضد دین، مخالف ارزش‌ها و و بیگانه‌باور هستید. بر فرض که حق هم می‌گفتیم؛ اما چه نتیجه‌ای گرفتیم؟ آیا حالا که شرق‌باوری و کنار‌گذاشتن سیاست 

«نه شرقی‌-نه غربی» را در دستور کار اصولگرایی قرار داده‌ایم، شرایط‌مان گل و بلبل شده؟ اینکه دیگران را بی‌دین خوانده‌ایم، خودمان نماد مجسم دین و اخلاق شده‌ایم؟ اگر طرف مقابل را به فساد اداری متهم کرده‌ایم، خودمان ابوذر و مقداد و سلمان شده‌ایم؟ و در یک عبارت کوتاه، آیا وقتی گفتمان‌های مخالف خود را نابود کردیم، چیزی جایگزینش کردیم؟ سخن بر سر این نیست که اصلاح‌طلبان اشتباه نداشته‌اند؛ شاید بیش از اصولگرایان هم دچار خطا شده‌اند، اما اصولگراها هنگام نفی آنها اصلا درصدد اثبات خود برنیامده‌اند. دولت رئیسی، اگر از بی‌گفتمانی رنج می‌برد، مقصرش تمام جریان اصولگرایی است؛ هرچند شخص آقای رئیسی در آن مسئولیت تضامنی آن هم در حد رئیس دولت دارد و اگر در سال‌های باقی‌مانده از دولتش فکری برای خود و جریان حامی‌اش نکند، خیلی زود به دولتی بی‌تاریخ تبدیل خواهد شد. مادام که به تخریب دیگران می‌پردازیم، خودمان هم آباد نمی‌شویم. یک سال گذشته دولت سیزدهم و هشت سال دوره احمدی‌نژاد این را به وضوح نشان داد. آیا باز هم باید تجربه کنیم؟