|

نقدی بر کنش دولت و نظام رسانه‌ای

پاسخ به بحران به‌مثابه امر پسینی

ایران ما جزء 10 کشور حادثه‌خیز جهان است. کمتر روزی در ایران سراغ داریم که حادثه‌ای تلخ، طبیعی (دارای منشأ طبیعی) یا غیرطبیعی (با منشأ انسانی) رخ ندهد.

ایران ما جزء 10 کشور حادثه‌خیز جهان است. کمتر روزی در ایران سراغ داریم که حادثه‌ای تلخ، طبیعی (دارای منشأ طبیعی) یا غیرطبیعی (با منشأ انسانی) رخ ندهد.

 در همین سه ماه گذشته از سال جاری، بحران‌هایی مانند ریزش متروپل آبادان، برخورد قطار مشهد-یزد، هک سامانه‌های خدماتی شهرداری تهران، سرقت صندوق امانات شعبه دانشگاه بانک ملی، هک دوربین‌های نظارتی، ترور مقام‌های نظامی و اعتراض‌های صنفی رخ داده است. مانند گذشته در تمام این بحران‌ها رفتار و پاسخ دولت و نظام رسانه‌ای، پسینی و منفعلانه بوده است. در واقع دولت پاسخ به بحران را امری پسینی می‌داند نه پیشینی. 

امر پسینی در بحران یعنی غافلگیری ناشی از فقدان آمادگی قبلی لجستیکی، بسیج منابع، اطلاع‌رسانی و مونیتورینگ در پاسخ به بحران.دولت ما پاسخی انفعالی و با تأخیر در لحظه وقوع بحران و تداوم بحران می‌دهد. امر پسینی در پاسخ به بحران یعنی واکنشی عمل‌کردن و سکوت احتیاطی و اطلاع‌رسانی قطره‌چکانی، گزینشی و ابهام‌آمیز. نتیجه این نوع پاسخ، ازکف‌دادن روایت اول بحران و فروپاشی اعتبار و مرجعیت اطلاعاتی و خبری نظام ارتباطی و رسانه‌ای رسمی است. 

وقتی دولت پاسخ به بحران را امری پسینی می‌داند، نظام اطلاع‌رسانی رسمی نیز پاسخ انفعالی برنامه‌ریزی‌نشده، متناقض، غیرشفاف و سردرگم‌کننده‌ای به بحران می‌دهد. وقتی پاسخ به بحران امری پسینی است، دولت به آمایش سرزمینی بحران و متغیرهای جغرافیایی، قومیتی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هم اهمیت نمی‌دهد. 

‌بحران‌های طبیعی و غیرطبیعی اگر در تهران، مشهد و اراک رخ دهد، با تبریز، بلوچستان، آبادان و کردستان متفاوت است. یک بحران طبیعی مانند بی‌آبی یا یک حادثه با منشأ انسانی مانند ریزش یک برج و ساختمان در نقاط دارای قومیت و فقر و محرومیت‌های نسبی می‌تواند ابعاد فرااجتماعی پیدا کند، اما در تهران و مرکز چنین پیامدی نداشته باشد. 

وقتی دولت پاسخ به بحران را امری پسینی می‌بیند، به شناسایی ریسک‌ها و مسئله‌های منجر و محتوم به بحران کم‌توجهی می‌کند. در نظام حکمرانی که به پاسخ پیشینی به بحران می‌اندیشد، تدوین «سند ملی ریسک و مسئله» و تأسیس «سازمان ملی ریسک و مسئله‌های ملی» مهم‌تر از «سند ملی مدیریت بحران» و تأسیس «سازمان مدیریت بحران» است. وقتی دولت اراده و برنامه جدی و نظام‌مند برای ارزیابی، شناسایی، اولویت‌گذاری، بسیج منابع و ظرفیت‌های لجستیکی و ارتباطی و اجرای سناریوهای اندیشیده برای کاهش و رفع مسئله‌ها و ریسک‌ها در ابعاد مختلف طبیعی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ندارد، در یک مقطع تاریخی با انباشت مسئله‌ها و ریسک‌هایی مواجه می‌شود که می‌توانند یک «ابربحران» را شکل دهند که هر نوع پاسخی به آن را ناکارآمد کند. نگاه پسینی به ریسک‌ها و مسئله‌ها یعنی دولت بحران‌اندیش و بحران‌محور که هنوز از یک بحران برنخاسته، گرفتار بحران دیگری می‌شود. این امر به «پرونده‌های باز بحران» تبدیل می‌شود که نتیجه آن احساس ناامیدی و ناکارآمدی در جامعه نسبت به پاسخ دولت است.

در پاسخ پسینی به بحران، دولت خود به بخشی از بحران و آوار بر روی روح و روان جامعه و مصیبت‌دیدگان تبدیل می‌شود نه پناهگاه و منبع امیدآفرینی، همدلی، تاب‌آوری و مشارکت اجتماعی. اما نگاه پیشینی به بحران یعنی نظام حکمرانی با کمک نظام ارتباطی و رسانه‌ای، مسئله را می‌بیند و بحران‌ها را فراموش نمی‌کند، بلکه به‌طور مستمر پیگیری و منظم مستندسازی می‌کند تا با تبدیل آن به سیاست‌ها، درس‌ها، برنامه‌ها و رفتارهای نهادی و شهروندی از تکرارشوندگی بحران‌ها، مصیبت‌ها و آلام ملی بکاهد.

* استادیار ارتباطات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی