|

بدحجابی و آدم‌های سیاسی

1- سال‌های خیلی دور (اواخر دهه 60) رئیس آموزش و پرورش یکی از مناطق شهر تهران روشی زیبا و مؤثر برای امر به معروف و نهی از منکر داشت. او با همه مراجعه‌کنندگان و از جمله بانوانی که احیانا با پوشش نامتعارف به دفترش می‌آمدند با احترام کامل برخورد می‌کرد و اگر درخواستی داشتند که باید آن را امضا می‌کرد، با خوش‌رویی انجام می‌داد.

1- سال‌های خیلی دور (اواخر دهه 60) رئیس آموزش و پرورش یکی از مناطق شهر تهران روشی زیبا و مؤثر برای امر به معروف و نهی از منکر داشت. او با همه مراجعه‌کنندگان و از جمله بانوانی که احیانا با پوشش نامتعارف به دفترش می‌آمدند با احترام کامل برخورد می‌کرد و اگر درخواستی داشتند که باید آن را امضا می‌کرد، با خوش‌رویی انجام می‌داد. هنگامی که برگه امضاشده را به مراجعه‌کننده بدپوشش (که در مواردی معلمان و آموزگاران بودند) برمی‌گرداند کاغذ کوچکی را هم ضمیمه می‌کرد که شامل تذکری بسیار مؤدبانه بود. فرد بدحجاب برگه را بیرون از اتاق و به‌طور خصوصی می‌خواند. رفتار رئیس به‌‌گونه‌ای بود که هیچ مراجعه‌کننده‌ای در حضورش خفیف نمی‌شد؛ متن مؤدبانه تذکر، تحقیر نمی‌کرد و حتی اگر تأثیری بر حجابش نداشت، از تذکردهنده کینه به دل نمی‌گرفت.

2- امام جمعه محترم قزوین و نماینده رهبری در استان، در دیدار با فعالان عرصه عفاف و حجاب گفته است: خیلی وقت‌ها پیشنهاد راهپیمایی محجبه‌ها در مقابل بی‌حجاب‌ها را می‌دهند. این‌گونه اتفاقات بسیار اشتباه است، چراکه این برنامه یعنی خراب‌کردن امیدهای آینده و مقابل هم قراردادن بچه‌های خودمان.

3- امام جمعه محترم فیروزآباد گفته است: در روز اول کاری خود، تابلوی «ورود بی‌حجاب و بدحجاب ممنوع» را از دفتر امام جمعه برداشتم. در این دفتر، پذیرای همه بوده و به مشکلات تمام مردم رسیدگی می‌کنیم و پس از شنیدن صحبت‌ها و انجام کار، توصیه‌های اخلاقی و نکات شرعی را گوشزد می‌کنیم.

به یقین مواردی از این دست، در جاهای مختلف کشور، در حد قابل اعتنایی وجود دارد و بسیاری از روحانیون و متدین‌ها سعی می‌کنند با زبان و رفتار نیکو با افرادی که مقررات پوشش را رعایت نمی‌کنند مواجه شوند، اما متأسفانه تابلویی که به غلط از این موضوع نمایش داده می‌شود، نه مهربانانه که خشم‌گینانه است. خطر دوقطبی‌سازی که برخی بزرگان از آن واهمه دارند، فقط میان باحجاب و بدحجاب ایجاد نمی‌شود، بلکه بین مدافعان تندخوی حجاب با متدینانی که اصل حجاب را قبول دارند و عموما خانواده‌های کاملا محجبه دارند، در حال شکل‌گیری است و اتفاقا این دوقطبی خطرناکی است که می‌تواند متدینان را به جان هم بیندازد و بدحجابی به موضوع فرعی تبدیل و کلا رها شود.

برخورد با بدحجابی گرچه یک حکم شرعی است، امروز به پدیده‌ای اجتماعی تبدیل شده و راهکار رویارویی با آن را نمی‌توان از نیروی انتظامی یا بسیج خواست؛ همان‌گونه که چنین مطالبه‌ای را نمی‌توان از روحانیون و مبلغان دینی یا ستاد امر به معروف و نهی از منکر یا دستگاه قضائی خواست.

‌اگر بپذیریم بدحجابی یک رخداد جدی است به ناچار باید مجمعی از جامعه‌شناسان، روان‌شناسان اجتماعی، حقوق‌دانان و قضات، عالمان دین، نیروی انتظامی و... را گرد آورد تا به راه‌حلی مشترک دست یابند که ضمن برخورداری از ویژگی‌های مثبت، کمترین زیان را به همراه داشته باشد و چه بهتر که بحث‌های عمومی مطرح‌شده در این جلسات از تلویزیون پخش شود و جامعه حساسیت‌های بحث را دریابد.

متأسفانه اکنون مسئله از یک موضوع اجتماعی به یک معضل سیاسی تبدیل شده و اگر چاره‌جویی نشود تبعات امنیتی هم به دنبال خواهد داشت. اپوزیسیون خارج از کشور نیز با تصور اینکه لقمه دندان‌گیری به چنگ آورده بیش از پیش به آتش خواهد دمید. خوشبختانه همه تلاش خارج‌نشینان برای تحریک بعضی بانوان برای برداشتن روسری در یکی از روزهای هفته گذشته، با شکست سنگین روبه‌رو شد و همین علامتی بود که نشان دهد همین جامعه بدحجاب، موضوع را به اپوزیسیون گره نمی‌زند و آن را موضوع داخلی می‌داند. این یک برگ برنده برای کشور است. به همین دلیل استفاده افراطی از کلیدواژه «دشمن» تنها نتیجه‌اش دفع است و چیزی در کاسه نظام نمی‌گذارد.

دست آخر اینکه فرهنگ جامعه به‌طور عام و فرهنگ خانواده به‌طور خاص و فرهنگ حجاب به‌طور اخص با همه شعارهایی که درباره‌شان دیده‌ایم موضوع دست‌چندم برای سیاست‌گذاران و مسئولان بوده است. یاد گرفته‌ایم در بازی‌های سیاسی دائما توی سروکله همدیگر بزنیم و با کافر و معاند و دشمن خواندن حریف، سر مردم را به ادا و اطوارهای سیاسی گرم کنیم. حتی در همین مقوله فرهنگ (مثلا سینما، کتاب، فرهنگ عمومی و...) با سلاح سیاست ورود کرده‌ایم. این وسط، فرهنگ بی‌سر و صاحب مانده و بازی خودش را کرده است.

کار فرهنگی زمان‌بر است و آدم‌های پرحوصله می‌خواهد. اگر داریم چنین آدم‌هایی، بسم‌الله. و اگر نداریم در بر همین پاشنه‌ای خواهد چرخید که تا حالا چرخیده. اگر ریل عوض کنیم و به این باور برسیم که مقابله با بدحجابی سیاست می‌خواهد نه آدم سیاسی، تازه در اول جاده‌ای قرار می‌گیریم که می‌تواند پایانش مقصد مطلوب باشد.