|

سقوط متروپل و سرنوشت شهرهای ما (1)

نشانه‌ها را فراموش نکنیم

از روز سقوط برج متروپل تنها یک ماه و 20 روز می‌گذرد اما دیگر حرفش نیست. اول همه با هیجان غوغا کردند، ولی حتی نشنیدیم که گزارش دقیقی برای تعیین علل همه‌جانبه وقوع فاجعه متروپل از سوی نهادهای مسئول در دست تهیه باشد.

از روز سقوط برج متروپل تنها یک ماه و 20 روز می‌گذرد اما دیگر حرفش نیست. اول همه با هیجان غوغا کردند، ولی حتی نشنیدیم که گزارش دقیقی برای تعیین علل همه‌جانبه وقوع فاجعه متروپل از سوی نهادهای مسئول در دست تهیه باشد. در جامعه‌ای که روزبه‌روز زندگی می‌کند، هشدار و زنگ خطر بی‌نتیجه می‌ماند. اما این اتفاق برای بسیاری شهروندان و نیز جامعه حرفه‌ای ما آن‌قدر سنگین و ناامیدکننده بود که چاره‌ای نداریم جز یادآوری و پیش‌نهادن راه چاره! ما ناچاریم به آینده شهرهایمان فکر کنیم و از تکرار چنین فجایعی پیشگیری به عمل بیاوریم. یادداشت‌های هفتگی من این مهم را دنبال خواهند کرد.

متروپل که فروریخت همه ابتدا از سقوط و انحطاط اخلاق در شهرها نوشتند. گفته شد آبادان که زمانی اولین متروپل نفتی خلیج فارس بود، بعد از جنگ با عراق هرگز روی خوش به خود ندید، اگرچه فاجعه سینما رکس داغ هبوط را از قبل بر دلش گذاشته بود. سپس مسائل خطاهای سازندگان مطرح شد؛ چه به لحاظ فنی (اجرای دهانه‌های 16متری بدون ستون، عوض‌شدن نقشه‌ها و ناظران ساختمان، بی‌جواب‌ماندن گزارش‌ها و شکایات ناظران و...) و چه به لحاظ پارتی‌بازی‌ها، بی‌توجهی به اخطارها و... . مهندسانی بدون درنگ اعلام کردند که ریختن متروپل، یک حادثه نبوده و نیست، بلکه نتیجه محتوم فرایندی قانون‌گریز، غارتگر، غیرمنطقی و مجرمانه بوده است و اینکه تک‌تک عوامل و عناصر دخیل در این فرایند باید در دادگاهی علنی محکوم و مجازات بشوند که البته با وجود تعداد زیاد کشته‌ها، به این موضوع هم به‌طور علنی رسیدگی نشد. جالب اینکه این اتفاق دقیقا در روزهایی افتاد که تضعیف نظام مهندسی ساختمان در پایتخت به اوج خود رسیده بود. زمانی که شهردار تهران دستور داده بود مبحث آتش‌نشانی از ضوابط ساختمان حذف شود. البته چندی بعد نیز توصیه شد که به لیست 129 ساختمانی که تحت عنوان «آمار اماکن بحرانی» ابتدا انکار و سپس روی شبکه مجازی، دست به دست می‌شد، اعتنایی نشود. چنین شد که بسیاری از مهندسان فعال از مظلوم واقع‌شدن حرفه مهندسی و سازمان نظام مهندسی زیر فشار مافیاهای ساختمان سخن به میان آوردند و مدیریت ضعیف فرایند ساخت‌وساز، مهندسی غیرقانونمند و نظارت‌نشده و دور‌زدن و مسکوت‌ماندن روال‌های صحیح توسط شهرداری‌های ذی‌نفع و دلالان‌شان را عوامل مسئول این‌گونه فجایع دانستند.

از سوی دیگر عده‌ای هم کمبودها و کاستی‌های قانونی نهفته در لابه‌لای دستورالعمل‌ها و ضوابط و مسیرهای اجرائی را فهرست کردند و روشن شد تا این نقایص و تخلفات رفع نشود و نگهداری و رسیدگی مستمر فنی و تأسیساتی به ساختمان‌های دارای وضعیت بحرانی موجود در سراسر کشور آغاز نشود، این اهمال و بی‌توجهی، ناگزیر، یک سلسله‌ خرابی‌های بعدی را به دنبال خواهد داشت.

در این گیرودار به تخلفات و انگیزه‌های مالی گسترده شهرداری در تغییر تعداد طبقات برج متروپل (و دیگر برج‌ها) از چهار به 10 طبقه در تهران و جاهای دیگر، نداشتن پروانه بهره‌برداری برای 30 ساختمان که شهرداری تهران در آنها ذی‌نفع بوده و... نیز اشاره شد و این پرسش بارها پیش آمد که چرا «کسی مانع ساخت این‌گونه بناهای ناایمن نمی‌شود؟». یکی از پاسخ‌های غم‌انگیز ولی مکرر، این بود که «کمیسیون‌های ماده 100 شهرداری‌ها» یکی از همان سرچشمه‌های مولد فساد و فاجعه هستند که زمانی برای مقابله با ساخت‌وسازهای غیرمجاز شهری بنا شدند و قرار بود در مقابل این‌گونه تخلفات و تغییر کاربری‌ها بایستند، اما خود با تغییر کاربری و از محل مقابله به فساد، بعضا به منبع تولید فساد و درآمد در شهرداری‌ها تبدیل شدند. شاید بتوان همراه بسیاری از شهروندان و متخصصان کشورمان تکرار کرد که متروپل یک‌شبه فرونریخت. حذف و مهاجرت تدریجی مهندسان خوب و جوان‌مان به خارج بر اثر سهمیه‌بندی‌ها و ناعدالتی‌ها، سقوط کیفیت آموزش عالی در دانشکده‌های بی‌نام‌و‌نشان و فاقد امکانات، آموزش و کار هم‌زمان مدیران دولتی و 15‌برابر‌شدن ظرفیت دوره‌های ارشد و دکترا در دوره آقای احمدی‌نژاد باعث شد. تغییر‌نکردن و کامل‌نشدن قانون نظام مهندسی بعد از یک‌ربع قرن، شیوع امضافروشی و شرکت‌های صوری، تکثیر ساخت‌وسازهای بی‌کیفیت و بزک‌کرده سنگی و رومی بدون توجه به نیازها و الگوهای معماری محلی و...، اینها هم باعث اختلال شد. به‌علاوه، سکوت جامعه مهندسی در برابر همه ناملایمات و رفتن مهندسان خوب به حاشیه و در پستوها نیز از عوامل خرابی‌ها بودند. اکنون که از علت‌ها و دردها گفتیم، به نیمی از درمان‌ها تلویحا اشاره کردیم و این قصه ادامه دارد... .