|

اینجا خاورمیانه است؛ به وقت محلی

چند روز پیش با دوستی فرهیخته که نظراتش در بین بسیاری از نخبگان خواهان دارد، گفت‌وگویی داشتم. این دوست معترض بود که نوشته‌های این چندساله‌ات بسیار محافظه‌کارانه و بعضا به کام صاحبان قدرت است و معتقد بود این نتیجه هراس و نگرانیِ وسواس‌گونه و بی‌دلیل تو از خطر تجزیه ایران است.

چند روز پیش با دوستی فرهیخته که نظراتش در بین بسیاری از نخبگان خواهان دارد، گفت‌وگویی داشتم. این دوست معترض بود که نوشته‌های این چندساله‌ات بسیار محافظه‌کارانه و بعضا به کام صاحبان قدرت است و معتقد بود این نتیجه هراس و نگرانیِ وسواس‌گونه و بی‌دلیل تو از خطر تجزیه ایران است. گمان می‌کنم این دوست درباره هراس من و نگاه به‌شدت محافظه‌کارانه‌ام کاملا درست می‌گوید، اما آیا این هراس واقعا بی‌دلیل است؟ بعد از آن گفت‌وگو، سعی کردم در ذهن خود مروری کنم بر آنچه این چند سال نوشته‌ام. در این مرور متوجه شدم که نوشته‌هایم با آنکه در دوران اصلاحات، چاشنی و طعمی تند داشت، اما پس از تجاوز نظامی آمریکا به افغانستان و بعد، حمله به عراق، آرام‌آرام رنگ و لعابی محافظه‌کارانه یافت و به‌خصوص بعد از بهار عربی و آنچه بر خاورمیانه گذشت، کاملا تبدیل به قلمی نگران و پرهیزکار شد، تا آنجا که در سال‌های اخیر، چند یادداشت با موضوع و عنوانی یکسان با نام «از روی خاورمیانه نپریم» نوشته‌ام و حتی در رخدادهای اعتراضی دی‌ماه 96 و آبان 98 بر این پای فشردم که آن اعتراضات به‌شدت نتیجه‌ای سوء خواهد داشت و بهره‌اش را نه مردم که کسانی خواهند برد که بر موج نارضایتی سوار می‌شوند و اهداف خود را دارند و چنین هم شد. نگرانی من در این 20 سال، به واسطه تصویری است که از خاورمیانه می‌بینم، سرزمینی که در آن، جنگ‌ها آغاز می‌شوند ولی پایانی ندارند و همه ترس من از این است که چنین سرنوشتی دامان ایران ما را نیز بگیرد. خاورمیانه‌ای که زمانی لیبی یک از مرفه‌ترین کشورهایش بود و امروز تکه‌تکه شده؛ با دو دولت، دو پایتخت، دو مجلس و چندین ارتش که هرکدام چاه نفتی در اختیار دارند و عجیب که با وجود درگیری‌های نظامی متعدد، فروش و انتقال نفت با هیچ مانعی روبه‌رو نیست و هرکسی که چاه نفتی در اختیار دارد، بی‌دغدغه نفتش را می‌فروشد. عربستان به‌عنوان ثروتمندترین کشور منطقه، با فقیرترین کشور منطقه، درگیر جنگی هشت‌ساله است که قرار بود یک‌ماهه به پایان برسد. سوریه که چاه‌های نفتش در اشغال آمریکاست و کردها از آن برای ایالات متحده نگاهبانی می‌کنند. شمالش را ترکیه اشغال کرده، جولانش را اسرائیل رسما مال خود اعلام کرد و آمریکا هم تأیید کرد. فلسطین که داستانی بی‌پایان دارد، در عراق که قرار بود الگوی دموکراسی خاورمیانه باشد، معلوم نیست چه خبر است و مثل سوریه، شمال آن در اشغال ترکیه و داعش که بین عراق و سوریه در رفت‌وآمد است. مصر هم که دولت انتخابی‌اش با کودتا سرنگون شد و دریغ از تقبیح بین‌المللی. این تابلوی خاورمیانه است.‌می‌گویند روزی عزرائیل به خانه مردی وارد شد و جان او را گرفت. وقتی از خانه بیرون می‌رفت، همسایه روبه‌رویی عزرائیل را دید و از او خواست که هر وقت نوبت مرگش فرارسید او را باخبر کند و عزرائیل هم پذیرفت. چندی بعد همسایه سمت راستی فوت کرد و مدتی بعد همسایه سمت چپی. شبی عزرائیل بر سر او ظاهر شد و خواست که جانش را بگیرد. مرد گفت مگر قرار نبود قبلا مرا خبر کنی که نوبتم رسیده؟ عزرائیل گفت خبر کردم. مرد پرسید کی خبر کردی؟ عزرائیل گفت وقتی همسایه‌های چپ و راستت مُردند. 

‌به گمان من آنچه در خاورمیانه می‌گذرد، خبری برای ماست. همین چند روز پیش و بعد از بی‌نتیجه‌ماندن انتخاباتی که 10 ماه پیش در عراق انجام گرفت و هنوز نه مجلس برقرار شده، نه دولت جدید بر سر کار آمده و نه رئیس‌جمهور معلوم شده، تلاش برای تصاحب قدرت، عراق را در آستانه جنگ داخلی قرار داده است. این تصویر، تصویر خاورمیانه است. جایی که حتی یک نزاع کوچک می‌تواند به آوارگی 10 میلیون و کشته‌شدن یک میلیون نفر بینجامد و ما هم در همین خاورمیانه‌ایم، جایی که 40 سال پیش شش استان کشورمان در آستانه جنگ داخلی بود و یک گروه سیاسی برای رسیدن به قدرت اعلام مشی مسلحانه کرد و تازه این زمانی بود که اعتماد عمومی در بالاترین سطح قرار داشت. یادم هست در اعتراضات آبان 98، یکی از تلویزیون‌های فارسی‌زبان که با بودجه کلان ثروتمندترین کشور منطقه راه‌اندازی شده و گردانندگانی ایرانی دارد و در جذب نیروها، دستی گشاده، در میزگردی فوری فوتی، عده‌ای را گرد آورده بود تا از ضرورت مسلح‌شدن معترضین بگویند. البته چنین نشد و امید که هرگز چنین نشود، ولی اگر بی‌اعتمادی روزافزون، فشار زندگی بر گرده مردم تحمل‌ناپذیر و استفاده از زور برای جاری‌کردن آنچه مردم نمی‌خواهند، در جامعه طاقت‌فرسا شود، چه‌بسا که آن هراس من، چهره واقعی به خود بگیرد، آیا واقعا می‌شود امید داشت که هرچه یک‌ طرف در اعمال زور و اجبار و سختی ناپرهیزی کند، طرف دیگر عقلانیت به خرج دهد و به سمت تقابل نرود؟ من از این می‌ترسم که این عقلانیت روزی توان از کف بدهد، چراکه اینجا خاورمیانه است.