نام دیگرش «صیانت تدریجی» است
ترس ما از مرگ غریزی است. درصد بسیار کمی از انسانها هستند که توانستهاند با مرگ روبهرو شده و از آن نهراسند. من هم از مرگ میترسم. از هر نوع مرگی. از مرگ آرام بیشتر. سیمون دوبوار در کتاب «مرگ آرام» جایی در تبیین میان جسم رنجور و روح اندوهگین به روایت مادرش که میل به زندگی دارد و در چند هفته بهصورت تدریجی از دنیا میرود، اشاره میکند.
ترس ما از مرگ غریزی است. درصد بسیار کمی از انسانها هستند که توانستهاند با مرگ روبهرو شده و از آن نهراسند. من هم از مرگ میترسم. از هر نوع مرگی. از مرگ آرام بیشتر. سیمون دوبوار در کتاب «مرگ آرام» جایی در تبیین میان جسم رنجور و روح اندوهگین به روایت مادرش که میل به زندگی دارد و در چند هفته بهصورت تدریجی از دنیا میرود، اشاره میکند. اگر بخواهیم وضعیتمان را با آنچه دوبوار نوشته تشبیه کنیم، ما میل به زندگی و تنفس در اتمسفری داریم که سیستمهای اداره دولت، ما را ناخواسته در جایگاه کسانی قرار داده که یک مرگ تدریجی را در مقابل چشم خود میبینند اما دیگر توان دستوپنجه نرمکردن با مرگ را ندارند. در آموزههای سیستمی، سندرمی وجود دارد به نام «سندرم قورباغه پخته». هرچند این مثال شاید از لحاظ علمی تأیید نشود اما در باب حکمت و افسانه میتواند کمکی به شناخت بهتر ما از وضعیت موجود باشد. در این افسانه گفته میشود اگر شما قورباغهای را در آب جوش بیندازید، قورباغه بلافاصله برای نجات جان خودش تلاش میکند و با یک پرش ناگهانی از ظرف آب جوش بیرون میپرد. اما اگر قورباغه را در آب سردی بگذارید که بر روی اجاق قرار دارد و درحال گرمشدن است، قورباغه احساس میکند در شرایط مناسبی قرار دارد و تلاشی برای خروج از این شرایط نمیکند. به مرور که آب گرم و گرمتر میشود، با توجه به اینکه این گرمشدن به کندی انجام میشود، قورباغه متوجه تغییرات دما نمیشود. بهتدریج عضلات قورباغه بر اثر گرما سست میشود و زمانی که قورباغه متوجه میشود شرایط مناسب نیست و باید از آب بیرون بپرد، دیگر توانی برای بیرون پریدن ندارد. درنهایت قورباغه در همان آب میپزد و جانش را از دست میدهد.
پیوند این دو روایت وضعیت این روزهای ما در برابر وضعیت «اینترنت» در ایران است. یک سال همه کنشگران حوزه ارتباطات و فعالان رسانهای از طرحی موسوم به صیانت نوشتند و هر بار مسئولان دولتی تأکید کردند که صیانتی در کار نیست. اما آنچه درحال وقوع است، یک صیانت تدریجی و آرام است. درواقع ما با تکههای یک پازل بزرگتر روبهرو هستیم که هر بخشش بهتنهایی و در فضایی آرام درحال تصویب است و با کنارهم قرارگرفتن تکههای این پازل «طرح صیانت» بهصورت تدریجی به انجام میرسد. ما در فضایی قرار گرفتیم که نمیدانستیم آرامش روزهای بیخبری اجرای طرح صیانت، ماندن در همان ظرف آب سردی است که درحال گرمشدن تدریجی است. تقلای ما هر روز کمتر شد و آب هر روز گرمتر و درنهایت پازل درحال تکمیلشدن است.
روز گذشته شورای عالی فضای مجازی از یکسو و دولت از سوی دیگر قدمهای این صیانت تدریجی را عیانتر کردند.
دولت اینترنت کودک و نوجوان را که درواقع بدون درنظرگرفتن حق انتخاب برای شهروندان است، به اجرا درآورد و شورای عالی فضای مجازی نیز در جلسه خود بخشی از این پازل را تحت عنوان «نظام تنظیمگری» به تصویب رساند. درواقع ما با مجموعهای از رخدادها و عوامل روبهرو هستیم که هر لحظه فضا را برای تنفس سختتر، واژگان را از معنا تهی و راه را برای امیدداشتن بیشتر به اصلاح امور سختتر میکند. حرکت در یک مسیر دموکراتیک، از تکههای پازل بزرگتر طرحهایی مانند صیانت نمیگذرد. کاش دولت بهجای حرکت در مسیر قبض در امور، گامی هم در مسیر بسط برمیداشت.