|

از گذشته درس نمی‌گیریم

روزنامه‌نگاری در ایران همیشه سخت بوده، اما این روزها به یکی از سخت‌ترین کارها تبدیل شده است. صدای مردم بودن هزینه سنگینی دارد. همچنان که مستقل‌ماندن هم. گفتن و نوشتن از حرف مردم شجاعت می‌خواهد.

افشین امیرشاهی روزنامه‌نگار

روزنامه‌نگاری در ایران همیشه سخت بوده، اما این روزها به یکی از سخت‌ترین کارها تبدیل شده است. صدای مردم بودن هزینه سنگینی دارد. همچنان که مستقل‌ماندن هم. گفتن و نوشتن از حرف مردم شجاعت می‌خواهد.

یک ماه از اعتراضات مردم می‌گذرد و با تعدادی از روزنامه‌نگاران و عکاسان برخوردهای مختلفی شده است. یک شیوه کهنه و تکراری که در همه سال‌های گذشته تداوم داشته است. انگار از تجربه‌های گذشته درس نمی‌گیریم.

لازم است دستگاه‌های مربوطه یک ارزیابی دقیق درباره روال کارشان در سال‌های گذشته انجام دهند که زندانی‌کردن روزنامه‌نگاران تاکنون چه نفعی برای سیستم داشته؟ و چه تأثیراتی در جامعه برجای گذاشته است. واقعیت این است که احضار و زندانی‌کردن روزنامه‌نگاران همیشه به ضد خودش تبدیل شده است، چون درحالی‌که رسانه باید صدای مردم باشد و روزنامه‌نگاران تلاش می‌کنند واقعیت‌های جامعه را منعکس کنند، اما بازداشت روزنامه‌نگاران و انسداد فعالیت مطبوعات باعث سلب اعتماد جامعه شده است. بی‌اعتمادی جامعه نیز آثار زیان‌بار خودش را خواهد داشت.

بازداشت روزنامه‌نگاران اولین ضربه را به اعتماد عمومی وارد می‌کند. وقتی با روزنامه‌نگاران برخورد می‌شود، این تصور به وجود می‌آید که انگار قرار است کارهایی خلاف انجام شود که روزنامه‌نگاران و به تبع آن مردم نباید درباره آن بدانند و بنویسند.

درحال‌حاضر بازداشت روزنامه‌نگاران تلاشی برای نادیده‌گرفتن واقعیت‌های موجود جامعه به شمار می‌رود. هر کشوری که رسانه‌های آزادتری داشته باشد، میزان اعتماد در آن جامعه هم بیشتر خواهد بود. در چنین شرایطی روزنامه‌نگار می‌تواند به‌عنوان یک حلقه واسط بین سیستم و مردم عمل کند. اما غلبه نگاه امنیتی، باعث شده است آثار منفی بازداشت روزنامه‌نگاران مغفول بماند.

روزنامه‌نگاران آگاهی‌بخش و اعتمادانگیز هستند. اما با کمال تأسف هر اتفاقی که رخ می‌دهد، مانند اعتراضات یک ماه گذشته مردم، اولین نیروهایی که بازداشت می‌شوند، روزنامه‌نگاران هستند. غافل از اینکه در ماجرای مربوط به مرگ تلخ مهسا امینی، روزنامه‌نگاران می‌توانند در شفاف‌سازی به سیستم کمک کنند. هشدار، اطلاع‌رسانی و آگاهی‌بخشی جزء وظایف تعریف‌شده رسانه‌هاست، اما رفتارهای غیرمسئولانه در برخورد با اهالی رسانه به انجام چنین وظایفی خدشه وارد می‌کند.

درحال‌حاضر تعدادی از روزنامه‌نگاران زیر سقف بازداشت و زندان هستند. در سال‌های گذشته، گاهی در نهادهای دولتی مانند معاونت مطبوعاتی نیز شاهد تحرک‌هایی برای کم‌کردن فشار روی روزنامه‌نگاران بوده‌ایم، اما اکنون نگاه‌های دولتی بسیار تغییر کرده و از جامعه به شدت جا مانده است، حتی میل به پنهان‌کاری، عدم‌ شفافیت و ندادن اطلاعات هم بیشتر شده است.

انگار قرار نیست از گذشته درس بگیریم. پس همچنان در روی همان پاشنه می‌چرخد. در همه حوادثی که از گذشته تاکنون رخ داده است، سیستم موجود می‌توانست از رسانه‌ها برای شفافیت و اطلاع‌رسانی سریع و مناسب استفاده کند؛ یعنی رسانه‌ها واسطه انتقال اطلاعات از دستگاه‌ها به مردم و از مردم به دستگاه‌ها باشند. اما نه‌تنها این‌ کار صورت نگرفت و نمی‌گیرد، بلکه دستگاه تبلیغاتی دولتی تلاش می‌کنند با بزرگ‌نمایی و کوچک‌نمایی بسیاری از رویدادهای کشور و نادیده‌گرفتن برخی واقعیت‌ها مخاطب را گمراه کنند. اما مخاطب امروز، مخاطب دیروز نیست. همچنان که شرایط امروز، شرایط دیروز نیست. یک سیستم هوشمند و خردمند می‌تواند ضمن تعامل با رسانه‌ها و نهادهای صنفی مطبوعاتی، بازخورد مناسب نسبت به آن چیزی که در جامعه جریان دارد، به‌ دست آورده و عملکرد خودش را اصلاح کند. بازتاب‌ها و واکنش‌ها را ببیند و نسبت به آنها انعطاف نشان دهد. برای دستیابی به چنین مهمی، رسانه مهم‌ترین چاره است؛ چون روزنامه‌نگار نه به‌عنوان یک کنشگر سیاسی بلکه به‌عنوان شخصی که احساس مسئولیت اجتماعی دارد، می‌تواند با اطلاع‌رسانی درست و مناسب، اخبار نادرست و اصطلاحا فیک را کنار بزند و در جامعه شفافیت ایجاد کند. شفافیت و صداقت مهم‌ترین راه برون‌رفت از مشکلات و بحران‌های امروز است که با دستگیری و بازداشت روزنامه‌نگاران نتیجه معکوس خواهد داشت. اگر نگاه سیستم به روزنامه‌نگاران به‌عنوان کسانی باشد که اعتمادسازی انجام می‌دهند، در آن صورت ضمانت‌هایی اجرائی و قانونی لازم را نیز برایشان پیش‌بینی می‌کنند. در چنین شرایطی روزنامه‌نگار با اتهاماتی مانند تشویش اذهان، تبلیغ علیه نظام و اجماع و تبانی راهی زندان نمی‌شوند.