خوانشی انسانی از اعمال مجازات
1- «جان شیرین» ترجمان همان «حق حیات»ی است که در سپهر وجدان یک حقوقبان دلالتی معنادار دارد.
1- «جان شیرین» ترجمان همان «حق حیات»ی است که در سپهر وجدان یک حقوقبان دلالتی معنادار دارد.
2- - غایت سیاستگذار کیفری و سازمان قضاوتی و کارگزاران دادرسی منصفانه، نه ارضای حس انتقامجویی و سرکوبگری انذاری، که تشفی خاطر جامعه با لحاظ ارزشمندی حیات و حیثیتی انسانی، بازسازگاری و اصلاح و درمان سازنده در پرتو دغدغه زدودن خشونت و ظلم -ولو با توسل به ابزار قانونی- است.
3- هر دادرسی که از دل آن، ارزشمندی انسانیت و حق حیات و سازندگی برای فرد و توانافزایی برای جامعه نتراود، ره به ناصواب دارد. آرمان توانبخشی و بازپذیری مجرمین و پیشگیری موقعیتهای آسیبزا و خطرساز و مولد بزه با تأکید بر جلوههای تعدیلی و ارفاقی ضمن پذیرش نهادهای جزایی نوظهور بهجای کشف مجازاتهای سالب حق حیات از تراث قدما، جامه تحقق پوشیده و بهمثابه یک راهحل برای سازندگی و اصلاح فرد و جامعه قابل توجه است.
4- دگرش ارزشهای کیفری در جامعه امروز ما، این انتظار را ایجاد کرده که قانون پشتیبان حقوق بشر و شهروندی باشد، نه ابزار بسط اقتدار و کنترل پلیسی آزادی. جامعه امروز، حکمرانی را به جبران خطاها، پاسخگویی عملکردی، اصلاح و تغییر واقعی و نه روبنایی فرامیخواند. «اصلاح و توسعه نظام حقوقی» رهیافتی است که تغییر را بهجای کف خیابان و حرکتهای تودهوار و خشونتورز و خسارتبار، به سطح محافل علمی و اندیشهورزی مدنی کشانده و راهحلها را با خوانش اصلاح سیستماتیک و تغییر خردباورانه پی میجوید.
5- حقوقخوانها برای رؤیاهای مردم قاعده میچینند تا فرایند «تداعی ایده به تحقق پدیده»، تسهیل و تبیین و تضمین شود. حقوق بشر و حق حیات و حق زیست شایسته و حقوق رفاهی و حق تعیین سرنوشت و همه حقها و آزادیها، برای همه شهروندان آرزویی است که اهلیت و استحقاق آن را دارند.
6- سلب هر حقی، حق نافرمانی مدنی و اعتراض را در پی دارد. بستن یا تنگکردن و پرهزینهکردن این ابزار، خشم مشتعل و کینه مخرب میآفریند. جهان مدرن ابزارهای تغییر خشونت پرهیز را در انبان تجربه زیسته حقوقی و سیاسی خود فراهم کرده که مانعزدایی از حق تعیین سرنوشت در رأس آن است. کار مردم را باید به خود مردم سپرد و ارادههای قیمومتطلبانه و استصوابهای فرامردمسالارانه، مغایر و منافی با آرمان مبنایی دو انقلاب مشروطه و اسلامی و نقطه مقابل اصل طلایی قانون اساسی یعنی اصل 56 است که اداره عمومی را منحصر و متکی بر اعمال حق تعیین سرنوشت توسط احاد مردم اعلام میکند.
7- جان همه شهروندان عزیز است. آن جوان جان به لب رسیده و آن مأمور خدمتپیشه و آن امام جمعه به خون آغشته و آن دگراندیش به زندان افکنده، همه فرزندان وطن و پاره تن من و ما هستند. برای اینکه خشونت جولان نیابد و ایران جان، دشمنشاد نباشد باید نهضت بازگشت به حقوق بشر و تکریم حقوق شهروندی را پاس بداریم. نهاد قدرت ابزار تغییر و اصلاح را مغتنم شمرده و گفتوگو برای تغییر و بهبود شیوه حکمرانی را پاس بدارد. راهحلها روشن است. مهم آن است که بهموقع بهکار بگیریم.
8- مهمترین ثروت کشور، مغزهای دانا و وجدانهای بیدار و اندیشههای وطندوست هستند، نه نفت و گاز و منابع مادی. باید که همه ایرانیان نخبه و فهیم در فرایند گفتوگو برای تغییر مشارکت کنند و حکمرانی پذیرا برای تغییر و بهبود، متمرکز بر راهحلگزینی روی ریل خیر عمومی باشد. کشور را همه با هم باید بسازیم و اصلاح کنیم. ملیت ایرانی و همه خاطرات ملی و تاریخی این کهنبوم و بر پشتوانه فرهنگی و خانوادگی ایرانی ماست. نمیتوانیم چشم بر این دارایی تجدیدناپذیر بسته و خسته یا ناامید، کنج خلوت و لباس عافیت را برگزینیم.
9- امید بذر هویت ایرانی برای آیندهای بهتر از گذشته است. ما به لبخند کودکانمان قول دادهایم. به خون شهیدان و به تاریخ پرافتخار و مظلومانه کشورمان تعهد داریم و نباید خسته شویم. راه ساختن کشور بس دراز و دشوار است. اما دیرینه میهن ما از پس همه شداید تاریخی سر برآورده و قدرت سازندگی و سازگاری ایرانی سندی 10هزارساله دارد و ایرانیان نخستین ملت تاریخی جهان بوده و حکمرانی ایرانی را اولین امپراتوری تاریخ میدانند. با این پیشینه امروز و فردایمان باید بیش از گذشته افتخارآفرین باشد و این مراد جز با احترام به حقوق بشر و استیفای حقوق شهروندی میسر نیست.