این عدد افتخار ندارد
آیا بزرگشدن رقم یارانهها و طویلشدن صف یارانهبگیران امر مثبتی است و جای برجستهکردن دارد؟! از نظر علم و عالمان اقتصاد و احتمالا گروه کثیری از مردم عادی، پاسخ منفی است.
آیا بزرگشدن رقم یارانهها و طویلشدن صف یارانهبگیران امر مثبتی است و جای برجستهکردن دارد؟! از نظر علم و عالمان اقتصاد و احتمالا گروه کثیری از مردم عادی، پاسخ منفی است. چراکه معنای دیگر قدکشیدن این عدد و سهمبرندگان آن، فقیرشدن جامعه است؛ جامعهای که با تلاش و توان خود قادر به تأمین معیشت مناسب و سالم نیست و دستش به سمت دولت دراز است.
در روزهای اخیر و در شرایطی که جدال بین مجلس و دولت بر سر تقدم و تأخر ارائه لایحه بودجه و برنامه هفتم توسعه (برنامهای که مفیدبودن آن با تحقق تنها 30 درصد اهداف شش برنامه قبلی زیر سؤال جدی است) بالا گرفته است، در رسانه دولت با شوق و ذوق تیتر زده میشود: «پرداخت 530 هزار میلیارد تومان یارانه به مردم در لایحه 1402» (روزنامه ایران، 14/10). به نوشته این رسانه در بودجه سال آتی «360 هزار میلیارد تومان یارانه نقدی، 104 هزار میلیارد تومان یارانه نان و 69 هزار میلیارد تومان یارانه دارو» در نظر گرفته شده است.
گزارش اخیر وزارت رفاه نشان میدهد خط فقر سرانه از یکمیلیونو 682 هزار تومان در سال گذشته به دومیلیونو 850 هزار تومان در امسال و خط فقر یک خانواده چهارنفره از چهارمیلیونو 682 هزار تومان در سال قبل به هفتمیلیونو 700 هزار تومان در سال جاری رسیده است. در یک دهه اخیر سطح رفاه خانوارهای ایرانی حدود 37 درصد کاهش یافته و 10 درصد اقشار کمدرآمد جمعیتی کشور با حدود 30 درصد کاهش سطح رفاه مواجه بودهاند. گزارشهای مرکز آمار همچنین از میزان نابرابری در توزیع درآمد خانوارها و شکاف طبقاتی بیش از 40درصدی جامعه حکایت میکند. علاوه بر ضریب جینی، نابرابری در ثروت نیز هرساله رو به گسترش بوده بهطوریکه 80 درصد سپردههای حقیقی بانکها در اختیار 10 درصد سپردهگذاران است و 90 درصد دیگر سپردهگذاران تنها 20 درصد سپردههای بانکی را در اختیار دارند. این اعداد و ارقام نشان میدهد در چند سال اخیر و به احتمال بسیار با افزایش تحریمهای بینالمللی و کوچکشدن اقتصاد (متوسط سرمایهگذاری و رشد اقتصادی صفر و تورم بالای 30درصدی در یک دهه گذشته) تقریبا بهطور هماهنگ و یکسان از میزان جمعیت پردرآمد و قشر متوسط جامعه کاسته و به تعداد اقشار کمدرآمد افزوده شده است. درواقع بهجز قشر کوچکی، رفاه همه اقشار –کمدرآمدها با سرعت بیشتر- در سراشیبی نزولی قرار گرفته است. چنانکه قدرت خرید هر فرد ایرانی در سال گذشته نسبت به سال 1390 حدود یکسوم کاهش یافته و در صورت تحقق رشد اقتصادی هشتدرصدی وعده دادهشده از سال آتی به بعد (که بسیار بعید است)، چند سال زمان نیاز خواهد بود تا به سطح درآمد سرانه سال 1390 بازگردیم. نسخه سیاستگذار در این سالها و بهخصوص در دولت سیزدهم با نافرجامگذاشتن برجام و تمایلنداشتن به اصلاحات ساختاری اقتصادی، افزایش میزان و گستره توزیع یارانهها بهصورتی غیرهدفمند و فلهای بوده است. چنانکه سالهاست حجم عظیمی از منابع مالی و اقتصادی کشور تحت عناوین یارانههای مستقیم و غیرمستقیم، کمکهای غیرنقدی، توزیع سهام عدالت و... در قالب نهادهای مختلف و ازجمله سازمان بهزیستی، کمیته امداد و... هزینه میشود. این در حالی است که بارها از سوی کارشناسان اقتصادی عنوان شده که سیاست توزیع یارانه صرفا در وضعیتی کارساز است که افراد و گروههای کوچک اجتماعی به علل مختلف ازجمله شوکهای ناشی از بیماری، بیکاری و... دچار ازکارافتادگی و فقدان یا کاهش درآمد شده باشند نه هنگامی که بیش از یکسوم جمعیت یک کشور به زیر خط فقر سقوط کرده و کسر بزرگتری از جامعه دچار فقر نسبیاند و به سختی گذران امور میکنند و این روند نیز با تورمهای 40 و 50درصدی هرروزه تشدید هم میشود. باید بپذیریم که جز آزاد و رقابتیشدن اقتصاد و بزرگشدن آن و تولید ثروت و ایجاد اشتغال و درآمد از طریق اصلاحات ساختاری و رفع تحریمها که همچون خوره تمامی پیکره اقتصاد را میخورد و همسوشدن سیاست خارجی با رفاه و پیشرفت جامعه، جامعهای برخوردار از حقوق و آزادیهای مشروع و قانونی، راه نجات دیگری وجود ندارد و با منابع اندک فعلی جز توزیع فقر کار دیگری نمیشود کرد. رئیس اتاق تهران اخیرا از عقبماندگی 500 میلیارد دلاری ایران از ترکیه و کاهش رشد سرمایهگذاری به استهلاک و ضرر صد میلیارد دلاری عدم فروش نفت سخن گفت (رسانهها، 13/10). به نظر میرسد همین یک اظهارنظر تنزل شدید اقتصادی کشور را به خوبی نشان میدهد، نزولی که نتیجهای جز فقر و فساد ندارد (گمشدن 50 میلیون قرص نان لواش در نانواییها، مشاور وزیر اقتصاد، 18/10)، آنهم در سرزمینی که موهبت کم ندارد؛ از موقعیت جغرافیایی فوقالعاده، منابع انرژی و معادن غنی، نیروی جوان باهوش و تحصیلکرده، تمدن و فرهنگ غنی و... . ایرانی قوی و قدرتمند، ایرانی که به قول رئیس اتاق ایران «از زنجیره ارزشآفرینی جهانی در حال حذفشدن است و مسائلش پس از هفت دهه برنامهریزی، از چالشهای سطح توسعه به حاشیه تهیه آب و برق و غذا تقلیل یافته است» (18/10)، ایرانی که قلمرو او را به رسمیت بشناسند و خلیج همیشه فارسش را با عناوین جعلی نخوانند (اشاره به انجام مسابقات فوتبال کشورهای عربی در بصره عراق با عنوانی جعلی برای خلیج فارس) تنها با مردمی مرفه و آزاد و نه فقیر و مستأصل و چشم و دهان به جیب و دست دولت ساخته میشود.