|

دم‌دستی‌شدن اخلاق و اقتصاد

«اقتصاد»، این عالی‌ترین هنر تعادل‌بخشی به آرزوهای نامحدود انسانی و محدودیت منابع، در میهن‌مان به امری پیش‌پاافتاده تبدیل شده است.

 - مرکز آمار: تورم نقطه به نقطه با 2.8 درصد رشد به بیش از 51.3 درصد رسید. «رئیس‌جمهور: آمارها حکایت از کاهشی‌شدن نرخ تورم دارند» (11/2).

- رسانه‌ها: دلار در بازار آزاد به حدود 44 هزار تومان رسید (11/3). «رئیس بانک مرکزی: مردم نگران نباشند، حواس‌مان به بازار هست!» (11/2).

‌«اقتصاد»، این عالی‌ترین هنر تعادل‌بخشی به آرزوهای نامحدود انسانی و محدودیت منابع، در میهن‌مان به امری پیش‌پاافتاده تبدیل شده است. هنگامی که شلاق به دست گرفته و به قیمت‌ها فرمان می‌دهیم که به یک‌سال‌و نیم قبل برگردند و کوپن (گیریم الکترونیکش را) راه نجات از فقر عمومی می‌دانیم؛ یا هنگامی که مستأصل از افزایش روزانه قیمت هر «کیلو خودرو» (خودرو کیلویی چند؟» اصطلاحی که برای اولین‌بار احمدی‌نژاد در سال 91 برای تقبیح قیمت 

18 میلیونی پراید بر زبان آورد. کسی که خود کل اقتصاد را «کیلویی» کرد!) لاتاری راه می‌اندازیم یا وقتی ادعا می‌کنیم یک میلیون شغل ایجاد کرده و عنقریب یک میلیون خانه نیز آماده تحویل خواهد شد و...  اقتصاد به شعبده و چشم‌بندی تنزل می‌یابد و «ادبیات اقتصادی» که دو، سه دهه برای ارتقای آن و ترویج فهم درست اصول و قواعد و پیچیدگی‌های این علم در جامعه تلاش شده بود، به انحطاط می‌رود. دیگر مردم کوچه و بازار هم می‌دانند و می‌فهمند چه خبر است؛ حتی چه‌بسا باهوش‌تر از عالمان اقتصادی! چراکه تا کارشناس اقتصادی به خود بجنبد و اخبار فلان بازار را تحلیل و تفسیر و... کند، همان آدم معمولی صاحب مختصری سرمایه با شامه تیز خود، در بازار سود هنگفتی کسب کرده و تحلیل اقتصاددان را شاید و اگر وقت کند، بعد از کسب سود و به‌عنوان فیلم تکراری ببیند و در دل نیز به خود به‌ خاطر سرعت عملش در گرفتن ماهی‌های چاق و چله از این مانداب احسنت هم بگوید! در همین اولین روز هفته جاری بود که دولت محترم به شوق آمده، از فروش‌نرفتن ربع‌سکه‌های بورسی در ارگان خود فریاد پیروزی سر داد و تیتر درشت زد «رودست بانک مرکزی به دلالان سکه» و در زیر‌تیتر نوشت: «درحالی‌که هفته گذشته ربع‌سکه در بازار غیررسمی و آزاد بیش از 9 میلیون تومان معامله شد، اما در بورس کالا میانگین قیمت معامله‌شده حدود هفت میلیون تومان بود» (روزنامه ایران، 1/11). البته هنوز روزنامه در سطح شهر توزیع نشده بود که دلالان به بانک مرکزی رودست زدند و قیمت ربع‌سکه و نیم‌سکه و... پرواز کرد و... . اکنون دولت به سطح مردم کوچه و بازار تنزل کرده و به رقابتی روزانه با مردم برخاسته است. رقابت غلط و فاجعه‌باری که دولت به‌عنوان مدیر اقتصادی با سیاست‌های رانت‌زا عامل آن است و جامعه را به سمت سفته‌بازی و رانت‌جویی سوق داده و «اقتصاد» به امری لحظه‌ای و کوتاه‌مدت تبدیل شده است. دکتر کاتوزیان در مقاله «ایران، جامعه کوتاه‌مدت» به آسیب‌شناسی توسعه در کشورمان می‌پردازد و از تعبیر «خانه کلنگی» برای ایران استفاده می‌کند و سه ویژگی این کوتاه‌مدت‌بودن را «مشکل مشروعیت، بی‌اعتباربودن مال و جان و مشکلات انباشت و توسعه» عنوان می‌کند. هرچند بر این دیدگاه و بنیان‌های آن نقدهایی وارد است که مجال پرداختن آن در اینجا نیست، اما درباره وضعیت اقتصادی امروز کشورمان می‌توان به توسعه از آن بهره برد. درواقع پس از انتخابات سال 1400 و کاهش مشارکت و پس از آن با سیاست یکدست‌کردن قدرت و حذف صداهای مخالف –آن‌هم در جهان رو به تکثر و تنوع و شبکه‌های اجتماعی و گوش‌به‌زنگی دولت‌ها برای شنیدن صداهای مختلف برای تداوم حیات- و از هنگامی که دولت یکدست‌شده با تشدید دخالت‌ها در بازارها به سرکوب قیمت‌ها و نیز اتخاذ سیاست‌‌های به‌شدت رانت‌زا و مخالف انباشت سرمایه و فرار سرمایه‌ها با سیاست خارجی پرنوسان، نادرست و... اقدام کرد، عملا به اقتصاد و علم اقتصاد تیر خلاص زد. اقتصادی که برای آنکه درست کار کند، نیازمند امنیت و اعتماد جامعه به دولت و آینده است تا با تعویق مصرف فعلی پس‌انداز کند و با انباشت سرمایه و نیز بروز خلاقیت و نوآوری در پرتو برخورداری از آزادی و حق انتخاب تحقق جامعه‌ای توسعه‌یافته را رقم بزند. در غیاب این امور نه‌فقط اقتصاد، بلکه از آن مهم‌تر اخلاق سقوط می‌کند. اقتصاد به امری مبتذل تبدیل شده است؛ چرا‌که اخلاق و حقیقت در آن گم شده است!