|

درباره کارکرد رسانه در تقابل دوگانه مردم و دولت

رسانه جزء تابعان جدید دهکده جهانی است؛ بازیگری قدرتمند که سبب‌ساز سلطه می‌شود و هدف را حتی اگر هرچه باشد، اعم از درست و غلط به کرسی می‌نشاند. اهمیت رسانه‌ها در دنیای جدید به اندازه‌ای است که نظریه‌پردازان ارتباطات در عصر مدرن، رسانه‌ها را به‌عنوان رکن چهارم دموکراسی معرفی کرده و نقش آن را انکارناپذیر و بی‌جایگزین می‌دانند.

‌ رسانه جزء تابعان جدید دهکده جهانی است؛ بازیگری قدرتمند که سبب‌ساز سلطه می‌شود و هدف را حتی اگر هرچه باشد، اعم از درست و غلط به کرسی می‌نشاند. اهمیت رسانه‌ها در دنیای جدید به اندازه‌ای است که نظریه‌پردازان ارتباطات در عصر مدرن، رسانه‌ها را به‌عنوان رکن چهارم دموکراسی معرفی کرده و نقش آن را انکارناپذیر و بی‌جایگزین می‌دانند. شأن و نقش رسانه‌ها در ساختار دموکراتیک آنجا معنا می‌یابد که رسانه‌ها با کارکردهای نظارتی و آموزشی نه‌تنها جامعه را به سمت آگاهی و رشد و بالندگی سوق داده و زمینه تحقق اهداف متعالی توسعه کشور را در سطح جامعه محقق می‌کنند؛ بلکه با ابزارهای نظارتی، عملکرد مدیران را زیر ذره‌بین بازرسی و ارزیابی می‌برند و در صورت بروز خطا در رویه‌ها و اقدامات، با بیان شفاف به ارائه راهکار می‌پردازند تا از این طریق ضریب خطا را کاهش داده و درعین‌حال جبران کنند.

از‌این‌رو رسانه‌ها و مطبوعات را رکن چهارم دموکراسی نام نهاده‌اند تا به وجه اولی به صیانت از حریم آزادی، آگاه‌سازی جامعه و نیز کنترل جریان‌های مدیریتی در سطوح طبقاتی جامعه بپردازند. در نگاهی دیگر می‌توان این‌گونه اذعان کرد که یک جامعه پویا، محملی است که مردمش در برابر دولت، ابزاری برای مطالبه‌گری دارند. با رسانه می‌توانند نظارت بر عملکرد مدیرانی داشته باشند که برای خدمت به جامعه از سوی خود مردم انتخاب شده‌اند؛ بنا بر همین کارکرد است که اندیشمندانی مانند جان لاک و آنتونیو گرامشی و بقیه، رسانه‌ها را سنگر ملت و حافظ مطالبات مردم معرفی کرده‌اند. باید گفت نظارت رسانه نه بالذات، بلکه در ظاهر این روزهای جوامع، که به‌واقع باید هدفش کنترل عملکرد نهادهای مختلف حکمرانی باشد، نه‌تنها نامطلوب نیست؛ بلکه امری به غایت لازم برای صیانت از ارکان حاکمیت است. الزام بر رسانه‌هاست که با مراقبت از کارکرد بخش‌های مختلف مدیریتی، اشکال کار را در آنان پیدا کرده و مسیر حرکت‌شان را در مدار منسجم و معقول قرار دهند؛ اما در نقطه مقابل، رسانه توجیه‌گر مسئولیت نظارت را هم الکن می‌گذارد و هم در مسیر خلاف مصالح کشور و جامعه صرفا به توجیه‌گری می‌پردازد و احتمالا به جای حرکت مستقل در کنار راهبری برنامه‌های مختلف آن‌ هم براساس نیازها و مطالبات مردم صرفا در پس برنامه‌های دولت حرکت می‌کند؛ پس تمام مساعی خود را به کار می‌گیرد تا توجیه‌کننده وضعیت باشد. این همان پاشنه‌آشیل برای سیستم‌های مدیریتی و مصداق دوست نادان برای جامعه و دولت است. این‌گونه نیز می‌توان قیاس کرد که یکی از کارکردهای روابط‌عمومی دست‌کم در بخش فعالیت رسانه‌ای جدای از ارزش‌گذاری نیک و بد، تبلیغات و ارائه چهره روتوش‌شده از سازمان خود است. هرچند به دلایل مختلف کمتر می‌توان به آن خرده گرفت! بالاخره هدف روابط‌عمومی عموما تبلیغ است و تبلیغ. برای کلیت رسانه و اهداف متصورش اما این مسئله کاملا مذموم به نظر می‌رسد. رسانه توجیه‌گر به یک معنا همان روابط‌عمومی تبلیغات‌چی برای دولت است که با پشت‌کردن به اصول حرفه‌ای رسانه و به جای نقش ارزشمند مطالبه‌گری با هدف توسعه کیفی و کمی جامعه، به تمجید نابجا می‌پردازد و به‌تدریج جامعه را به ورطه نابودی می‌کشاند. حداقل مسیر را از آنچه مردم می‌خواهند، دور می‌کند.

این رسانه است که با تزریق عقاید نوین به جامعه و زمینه‌سازی برای طرح اندیشه‌ها، انتقادات و طرح پرسش‌های اساسی به‌عنوان مؤلفه‌های اصلی آزادی بیان و نشر اطلاعات صحیح، به تقویت دموکراسی در کشور و تولید دانش اجتماعی می‌پردازد. این‌گونه هم جامعه را از رکود و یک‌جانبه‌گرایی مطلق یا نسبی نجات می‌دهد و چه بسا با فرصت‌سازی و مجال طرح اندیشه‌ها می‌تواند جریان مدیریتی را در کشور چالاک‌تر و کم‌هزینه‌تر کند و در مقابل نیز هویت مثبت و مردم‌گرا به مدیریت تزریق کند.