فضاهای فرهنگی را بیدفاع رها نکنیم
دکتر سعید ایزدی، معمار و شهرساز ارزشمندمان، روز سهشنبه 25 بهمن در جلسهای که به مناسبت ارائه طرح جامع توسعه فضاهای فرهنگی و گردشگری تهران (سند سال 1401) در دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه علم و صنعت از ساعت یکونیم تا پنج بعدازظهر برگزار شد، به عنوان ناظر طرح جدید از طرف مرکز مطالعات شهری چنین گفت: فضاهای فرهنگی، از مراکز فرهنگی مانند موزهها، فرهنگسراها و خانههای فرهنگ، سالنهای کنسرت، سالنهای اجتماعات، تماشاخانهها، سینماها، تئاترها، نمایشگاهها و... تا مکانهای آموزشی فرهنگ و هنر، فضاهای جمعی مثل استادیومها، میادین و پلازاها، حسینیهها و تکیهها و سراهای محلات و حتی کوچه و خیابان و نیز مکانهای فروش کالاهای فرهنگی مانند کتابفروشیها و البته کافههای زیادی که همه جا مکان دیدار و گفتوگو هستند، به خودی خود و به صرف وجود جسم کالبدیشان مکان فرهنگی نیستند.
دکتر سعید ایزدی، معمار و شهرساز ارزشمندمان، روز سهشنبه 25 بهمن در جلسهای که به مناسبت ارائه طرح جامع توسعه فضاهای فرهنگی و گردشگری تهران (سند سال 1401) در دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه علم و صنعت از ساعت یکونیم تا پنج بعدازظهر برگزار شد، به عنوان ناظر طرح جدید از طرف مرکز مطالعات شهری چنین گفت: فضاهای فرهنگی، از مراکز فرهنگی مانند موزهها، فرهنگسراها و خانههای فرهنگ، سالنهای کنسرت، سالنهای اجتماعات، تماشاخانهها، سینماها، تئاترها، نمایشگاهها و... تا مکانهای آموزشی فرهنگ و هنر، فضاهای جمعی مثل استادیومها، میادین و پلازاها، حسینیهها و تکیهها و سراهای محلات و حتی کوچه و خیابان و نیز مکانهای فروش کالاهای فرهنگی مانند کتابفروشیها و البته کافههای زیادی که همه جا مکان دیدار و گفتوگو هستند، به خودی خود و به صرف وجود جسم کالبدیشان مکان فرهنگی نیستند. این مکانها تا وقتی روح فرهنگ و هنر زمانه در آنها جریان پیدا نکند یا به عبارتی «جان» جهان هنر و فرهنگ، که مایه رشد و شکوفایی انسانهاست در آنها دمیده نشود، مکان فرهنگی نخواهند بود و ماهیت و کیفیت خود را برای جامعه به منصه ظهور نخواهند رساند. واقعا چنین است. چه فایده که با این همه زحمت و مشقت فضای فرهنگی بسازیم و از آنها آنطور که باید و شاید استفاده نشود؟ شاید من درست خبردار نمیشوم. اما آخرین باری که به تئاتر رفتم برای دیدن «پدر» با بازی درخشان رضا کیانیان بود (که همین نقش را قبلا آنتونی هاپکینز هم بازی کرده بود) و بعد هم یک هفته فیلمهای ایرانی و خارجی مستند که فقط برای اهالی سینما در خانه سینما به نمایش درآمد، آنهم بهطور اختصاصی. میخواهم بگویم که در شهری به بزرگی تهران، اگرچه تولید هنری در بسیاری حوزهها متوقف نشده و گاه با کیفیت بسیار بالا و جهانی هنوز ادامه دارد اما این برای عده کوچکی است. عامه مردم در خانههایشان نشستهاند و فیلم خانگی تماشا میکنند و درحالیکه به پرده تلویزیون خیره شدهاند، چیپس و پفک میخورند. و جوانان ما، بهخصوص با این قیمتها، واقعا فرصتی برایشان نیست تا از مواهب فرهنگی در شهر بهرهمند شوند. پس آن روح یا جانی که ایزدی میگوید تا حدودی ضعیف شده و سرگردان است و شاید تمام مشکلات و بلاتکلیفیهایی که بانویی از استادان همان دانشکده با اشاره به مهاجرت شدید جوانان به خارج از کشور گوشزد کرد، ناشی از همین نبود مکانهای فرهنگی مناسب و آزاد و بیبرنامگیهایشان باشد. جالب اینکه وقتی عدهای بهصورت کاملا داوطلبانه و خلاق ابتکار عمل را در دست میگیرند و حتی در سطح محلی گامهایی محکم برای هنر و ادبیات برمیدارند، این حرکت با استقبال روبهرو میشود و استمرار مییابد.... مثل کاری که چند وقت است به ابتکار خانم جعفری رئیس سرای محله سنگلج و یک تشکل محلی سنگلج آغاز شده و هر هفته بچهها و خانمهای محل را به خود مشغول کرده است و هر روز به اقبالش افزوده میشود. یکی از صحبتهای مهم رئیس شرکت توسعه فضاهای فرهنگی، آقای دکتر انارکی، که به درستی چند بار به تأمین سرانههای فرهنگی تأکید داشتند نیز این بود که: اگرچه عمدتا «تأمین» مکانهای لازم برای مکانهای فرهنگی وظیفه ماست و بعد راهاندازی آن مکان به معاونت فرهنگی هنری شهرداری سپرده میشود، اما ما بههرحال باید بدانیم که گرایشهای مردم و جوانان در زمینههای فرهنگی چیست و به چه موضوعاتی علاقه و گرایش دارند تا این فضاهای فرهنگی شهرمان «خالی و بیدفاع» نمانند. مسئله این است که تولید محتوا برای ارائه در فضاهای فرهنگی تا حدودی به بنبست خورده است. نه هنرمندان تمایل چندانی دارند که با محدودیت و بهانهجوییهای موجود کار کنند، نه مردم و بهخصوص جوانان دل و دماغ این را دارند که برای تفریح به جایی بروند که در آن احساس راحتی و صمیمیت نمیکنند. آخر جلسه دیروز من هم دو کلام درباره تئاترهای کثیر و پراقبال خصوصی قبل از دوره کرونا گفتم که باید برایشان فضا تأمین شود و گشایشی حاصل... این درست نیست که فضاهای فرهنگی دولتی و شهرداریها و سراهای محلات خالی بمانند و مردم شهر مجبور شوند خودشان خانه اجاره کنند و در آن صحنه نمایش تدارک ببینند.