به یاد مرحوم محمد امیرمظاهری در سومین سالگرد درگذشتش
او که رفت؛ ولی ماند
بعضی واژهها و عبارات، عجیب ظرفیت دوگانهخوانیای دارند. همین تیترِ سالنامه 1401 «شرق» را ببینید؛ «سالی که رفت؛ ولی ماند». مفهوم این تیتر متناسب با حس عمومی و برایند برداشت صادقانه از وقایع سال درک میشود . هرچه فکر کردم برای پاسداشت مرحوم محمد امیرمظاهری، در سالگرد رفتنش از این دنیا، واژهای بهتر از این نیافتم: «او که رفت؛ ولی ماند».
بعضی واژهها و عبارات، عجیب ظرفیت دوگانهخوانیای دارند. همین تیترِ سالنامه 1401 «شرق» را ببینید؛ «سالی که رفت؛ ولی ماند». مفهوم این تیتر متناسب با حس عمومی و برایند برداشت صادقانه از وقایع سال درک میشود . هرچه فکر کردم برای پاسداشت مرحوم محمد امیرمظاهری، در سالگرد رفتنش از این دنیا، واژهای بهتر از این نیافتم: «او که رفت؛ ولی ماند».
در پایان سالی که رفت؛ ولی ماند و مخاطب این جمله با گوشت و پوست و استخوان و همه حواسش و تا ته وجودش خوب میداند که امسال چگونه رفته و چگونه مانده، برای سومینبار رسیدیم به سالروز درگذشت ناباورانه مردی که رفت؛ ولی ماند. او که ظاهرا سه سال پیش رفته؛ اما هنوز تقریبا به همان وضوح و روشنی در ذهن و خاطره تکتک نزدیکان و رفقایش مانده، انگار هنوز کسی باور ندارد که رفته است. برای این ماندنش با وجود رفتنش، دو شاخص برجستهتر از بقیه ویژگیهایش به ذهنم میآید:
اول، محمد امیرمظاهری از آن آدمهایی بود که در زمان زندهبودنش، هم خودش زندگی کرد و هم برای زندگی دوستان و نزدیکانش دلسوز و مؤثر بود. لازم است تکرار کنم از نگاه او زندگیکردن شامل «در جمع لذتبردن از ثروتش» بود، خوشی زندگی را در جمعکردن پول نمیدانست، از جمعشدن دوستان در لحظههای خوش لذت میبرد. به نظرم اینها بخشی از هنر زندگیکردن است که او داشت، و هرکس هنر زندگی دارد، میماند.
دوم، او مصداق آدمی بود که با عوضشدن و سختشدن شرایط، بر آنچه حرف زده بود، همچنان میایستاد؛ حتی اگر هیچ چیز عادی نبود، او بر روال تعهدش عمل میکرد. حضورش بهعنوان سرمایهگذار و حامی مالی روزنامهها و مجلات در دوران سختی و توقیف تفاوتی با اوقات رونق و روزهای اوج مطبوعات نداشت. برخلاف سرمایهدارانی که به وقت خطر ناپیدا و گم میشوند، در زمان تعطیلی روزنامه یا دستگیری روزنامهنگاران، پشتوانه قابل اتکایی بود که از ادامه حمایت و بلکه ضرردادن به وقت انتشارنیافتن هم شانه خالی نمیکرد. آدمی که در شرایط سخت میماند، همیشه میماند.
خدایش رحمت کند او را که رفت؛ ولی ماند.