|

«سازش‌کاری» و «سازش‌ناپذیری»

دکتر ظریف با انتشار متنی در اینستاگرام نکاتی اصولی درباره رابطه بین آرزوها و امکانات مطرح کرده و به‌درستی توضیح داده است که چگونه پروردن آرزوها و ارتقای این آرزوها به سطح دستور کار سیاسی و اجرائی بدون توجه به امکانات می‌تواند فاجعه‌بار باشد.

کوروش احمدی دیپلمات پیشین

دکتر ظریف با انتشار متنی در اینستاگرام نکاتی اصولی درباره رابطه بین آرزوها و امکانات مطرح کرده و به‌درستی توضیح داده است که چگونه پروردن آرزوها و ارتقای این آرزوها به سطح دستور کار سیاسی و اجرائی بدون توجه به امکانات می‌تواند فاجعه‌بار باشد.

بی‌شک، آرزوپروری و تبدیل آن به برنامه سیاسی بدون توجه به امکانات، عواقب وخیم و تالی فاسدهای خطرناک خود را همیشه در سیاست کشور داشته است؛ از‌جمله آنکه همیشه مخالفان آرزوپروری تحت عنوان «سازش‌کار» هدف قرار می‌گیرند و عملا به جای اینکه عرصه سیاست محل تبادل نظر درباره مسائل اصولی و عینی جامعه باشد، به محل نزاع بین «سازش‌ناپذیران» و «سازش‌کاران» تبدیل می‌شود و کسانی که ساده‌اندیشانه در پی آرزوها هستند، مخالفان را به «سازش‌کاری» متهم می‌کنند. در مقاطعی در تاریخ 200‌ساله کشورمان شاهد چنین نزاعی بوده‌ایم. دکتر ظریف به‌درستی روندی را که به انعقاد معاهده «ننگین» ترکمنچای انجامید، مثال می‌زند. بخشی از کسانی که از انعقاد معاهده گلستان ‌بحق رنجیده بودند، بدون توجه به امکانات دولت و جامعه، کشور را در مسیر جنگ دیگری قرار دادند و با استفاده از نفوذ معنوی خود در جامعه و بسیج متعصبان ساده‌اندیش چاره‌ای برای فتحعلی شاه جز تدارک جنگ دیگری باقی نگذاشتند. این در حالی بود که طیف «سازش‌کار»، کشور را دارای چنان توان و امکاناتی که بتواند تن به یک جنگ دیگر با روسیه دهد، نمی‌دیدند. نظر این طیف «سازش‌کار» را یکی از دولتمردان بزرگ تاریخ ایران، یعنی میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام فراهانی در مجلس مشورتی شاه با جمله‌ای داهیانه که در تاریخ کشور ما باقی ماند، بیان کرد. او گفت: «به قانون حساب، کسی که شش کرور مالیات می‌گیرد، با کسی که 600 کرور عایدات دارد، از درِ جنگ درنمی‌آید». این بیان را جسارت به «خاقان اعظم» شمردند، او را عامل روس خواندند و به خراسان تبعید کردند.

مثال دیگری از صف‌بندی بین «سازش‌کار» و «سازش‌ناپذیر» را در جریان ملی‌کردن صنعت نفت شاهد بودیم. کسانی که بعد از 30 تیر 1331 مقابله مستقیم با مصدق را به دلیل پایگاه مردمی او ممکن نمی‌دیدند، از در سازش‌ناپذیری در حل مسئله نفت درآمدند. از‌جمله وقتی مصدق در 24 سپتامبر 1952 انعطافی بزرگ نشان داد و با ارجاع مسئله غرامت به دیوان دادگستری بین‌المللی به این شرط که هر قانون ملی‌کردنی در هر جای جهان، از‌جمله در انگلیس، مبنای کار دیوان باشد، موافقت کرد، موجی از تهمت و افترا به او و متهم‌کردن او به سازش‌کاری از جانب حزب توده و نیز برخی نمایندگان مجلس برخاست. آنها در واقع تنها راه برای شکست مصدق را ادامه گرفتاری او در باتلاق نفت می‌دانستند. جالب اینکه انگلیس نیز در 14 اکتبر این پیشنهاد «سازش‌کارانه» مصدق را رد و بر مبنا بودن قرارداد 1312 برای حکمیت تأکید کرد. در دوره قبل از انقلاب اسلامی کمتر شاهد مثال‌های دیگری در حوزه تقابل بین «سازش‌کاری» و «سازش‌ناپذیری» هستیم و 

به‌‌طور کلی می‌توان دوره بین مشروطیت تا اواسط دهه 1340 را دوره غالب‌بودن میانه‌روی به شمار آورد. مشروطه‌خواهان با وجود جنگی که محمدعلی شاه به آنها تحمیل کرد و تلفات بسیار آن جنگ داخلی، متعرض ادامه سلطنت در خاندان قاجار نشدند و تنها به تبعید شاه بسنده کردند. جنبش ملی‌کردن صنعت نفت نیز که یک مبارزه ضد استعماری و مشروطه‌خواهانه بود، در خطوط اصلی از افراط‌گری به دور ماند. طیف افراطی در این قضیه در واقع آمریکا و انگلیس بودند که حاضر به هیچ نوع توافقی با مصدق نشدند.

به باور نگارنده اگرچه ما در تاریخ معاصر و از‌جمله در دوره بعد از انقلاب شاهد عملکرد گرایش‌های افراطی بوده‌ایم و این گرایش‌ها گاه در موضع قدرت نیز بوده‌اند، اما مردم  همیشه تمایل به میانه‌روی داشته‌اند. توجه به این نکته از این جهت مهم است که برخی نویسندگان غربی مانند گراهام فولر مدعی‌اند که «فرهنگ ایرانی فرهنگی است که تقریبا در همه وجوه خود تسلیم افراط است». این تصورات که آلوده به ذات‌گرایی است، مردود است؛ چرا‌که آنها افراط‌گری برخی اشخاص و طیف‌های سیاسی را به کل ملت ایران و برای همیشه تعمیم می‌دهند. درحالی‌که افراط‌گری و سازش‌ناپذیری در درجه اول ناشی از خود حق مطلق‌پنداری و آرمانی و ایدئولوژیک اندیشیدن بدون توجه به امکانات است. البته ساده‌اندیشی و داشتن ذهن بدوی و آموزش‌ندیده و ناتوانی از درک پیچیدگی‌های بغرنج امور اجتماعی دلیل دیگر افراط‌گری و سازش‌ناپذیری است. در بسیاری از موارد نیز آمیزه‌ای از این دو فاجعه‌بار بوده است. البته مردم همیشه دیر یا زود و بیشتر زود متوهم‌بودن کسانی را که بدون توجه به امکانات دنبال آرزوهای دور و دراز بوده‌اند، دریافته و راه خود را از آنها جدا کرده‌اند. مهم این است که بتوان میزان خساراتی را که از این رهگذر وارد می‌شود، محدود نگه داشت. اقدام دکتر ظریف در جلب توجه به ضرورت اندیشیدن در چارچوب امکانات، اقدامی ارزنده است. در درستی این جمله ایشان که «برای پیشگیری از ترکمنچای‌ها باید انتخاب کنیم که آرزوهای‌مان را در چارچوب امکانات، دنبال کنیم»، تردید نیست. مهم است که هشدارهایی از این دست را پی بگیریم و بازتاب دهیم.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها