|

رضایت مردم یا رضایت خدا

در ادبیات سیاسی متعارف معمولا بر جلب رضایت مردم تأکید می‌شود. سیاست‌مداران به دلایل مختلف در تلاش‌اند رضایت آنان را جلب کرده تا در پرتو آن دارای مقبولیت عمومی شوند. از طرفی در ادبیات دینی ما آنچه برای یک مؤمن اهمیت دارد، کسب رضایت خداوند است.

در ادبیات سیاسی متعارف معمولا بر جلب رضایت مردم تأکید می‌شود. سیاست‌مداران به دلایل مختلف در تلاش‌اند رضایت آنان را جلب کرده تا در پرتو آن دارای مقبولیت عمومی شوند. از طرفی در ادبیات دینی ما آنچه برای یک مؤمن اهمیت دارد، کسب رضایت خداوند است. انسان مؤمن جهان را فراتر از دنیای مادی دیده و مرگ را پایان زندگی نمی‌بیند؛ بنابراین در تلاش است تا رضایت الهی را جلب کند. گاه در حوزه مسائل اخلاقی و دینی، میان این دو رضایت تقابل وجود دارد. به‌عنوان نمونه ریا، تملق و چاپلوسی که معمولا برای خوشامد فردی انجام می‌شود، مورد غضب خداوند بوده و گناهی بزرگ محسوب می‌شود یا فرهنگی غلط در میان مردم رواج یافته است که پذیرش آن با دین سازگاری ندارد یا قانونی ظالمانه وضع می‌شود که حقوق انسانی و شهروندی زیر پا گذاشته می‌شود و خداوند از اجرای این قانون راضی نیست، در اینجا فرد برای خوشامد یک انسان، موجب خشم خداوند بر خود می‌شود. اینجا رضایت یک انسان یا گروهی از انسان‌ها با اخلاق و معنویتی که خداوند به دنبال آن است، در تقابل قرار می‌گیرند. امیرالمؤمنین در نهج‌البلاغه می‌فرماید «لا طاعَةَ لِمَخْلُوق فى مَعْصیَةِ الخالِق» طبیعی است انسان نباید برای خوشامد فردی یا گروهی به ریا، چاپلوسی، زیر پا گذاشتن حقوق مردم و دیگر محرمات اقدام کند؛ بلکه باید رضایت خداوند را بر رضایت مردم ترجیح دهد؛ اما در حوزه‌های اجتماعی و به‌ویژه حکومتی، نه‌تنها تقابلی میان رضایت مردم و خدا وجود ندارد؛ بلکه رضایتمندی مردم از عملکرد حاکمیت یک معیار اساسی رضایت خداوند به شمار می‌رود. حضرت علی در نامه به مالک اشتر محبوب‌ترین کار برای یک حکومت را اقدام به سیاست‌ها و کارهایی می‌داند که به حق نزدیک‌تر باشد، حقوق مردم بیشتر حفظ شود و رضایت عمومی بیشتر جلب شود. از دیدگاه حضرت، این سه اصل اساسی در رویکرد یک حکومت است. حاکم باید رضایت عموم مردم را به‌عنوان یک اصل در نظر داشته باشد، همان امری که امروزه در کشورهای توسعه‌یافته مورد پذیرش قرار گرفته و سازوکارهایی برای کنار‌گذاشتن کسانی که توانایی جلب رضایت عمومی را نداشته‌اند، تعریف شده است.

حضرت در ابتدای نامه به مالک می‌فرماید ای مالک همان‌گونه که تو حکومت‌های پیشین را ارزیابی می‌کنی، مردم نیز حکومت تو را ارزیابی و قضاوت می‌کنند و بدان که آنچه بر زبان آنان درباره تو جاری می‌شود، همان سخن خداست که از زبان مردم شنیده می‌شود. در اینجا نه‌فقط هیچ تقابلی میان رضایت خداوند و مردم نیست؛ بلکه رضایت مردم نشانه رضایت خداوند بیان شده است. مردم زبان خدا هستند و نظر آنان درباره حکومت‌شان همان نظر خداوند است. ممکن است این پرسش پیش آید که مردم با چه معیارهایی حکومت‌های‌شان را ارزیابی و قضاوت می‌کنند.