چین ما و چین ماچین
بهتازگی یکی از نمایندگان سابق مجلس که از قضا سالهایی هم در مسند اقتصادی و بودجهای مجلس قرار داشته، از باب شکوه از شکمپرستی ملت به مردم چین رشک بردهاند که به دو وعده یا کمتر از غذا قانعاند.
رضا قدمیان
بهتازگی یکی از نمایندگان سابق مجلس که از قضا سالهایی هم در مسند اقتصادی و بودجهای مجلس قرار داشته، از باب شکوه از شکمپرستی ملت به مردم چین رشک بردهاند که به دو وعده یا کمتر از غذا قانعاند. البته، اینگونه غبطهخوردنها بر ملت چین و یمن در میان مسئولان ما مسبوق به سابقه بوده است. اینجانب که سابقه سفرهای متعدد و اغلب مراوده با کشور چین داشته و به تبع آن، آشنایی با فرهنگ این مردمان دارم، طاقت نیاورده، بر خود دیدم پاسخی براساس واقعیتهای مشهود و مستند خود به این شخصیتهای بهاصطلاح اقتصادی بدهم تا جفا نشود هم بر مردم ایران و هم بر مردم چین. بهعنوان مقدمه، موضوع را مستلزم آشنایی با تاریخ چین مدرن و تحولات دهههای اخیر این کشور پهناور میدانم. این عزیزان، لابد میدانند کشور چین چگونه به جایگاه کنونی رسیده است؛ یعنی کشوری با جمعیت بالغ بر یکمیلیاردو 400 میلیوننفری در طول نیمقرن گذشته چگونه عمل کرده تا از یک کشور قحطیزده و فقیر به چنان رشد اقتصادی و صنعتی دست یابد که شانه به شانه کشور ایالات متحده که دارای رتبه اول اقتصادی جهان است، بایستد. باید بدانیم که حکومت کمونیستی چین کنونی در طول نیمقرن گذشته با چندین بار پوستاندازی و تغییر ماهوی و تعدیل ایدئولوژیکی در مسیر پیشرفت و توسعه جهانی قرار گرفته است. باید بدانیم بعد از به قدرت رسیدن کمونیستها در سال ۱۹۴۹ به رهبری مائو تسه تونگ، نزدیک به ۳۰ سال حکومت چین مانند رقیب کمونیست خود یعنی اتحاد جماهیر شوروی، در حصار ایدئولوژیکی و شعارهای خوداتکایی و اقتصاد درونی، فقر و فلاکت تولید کرد؛ به طوری که در فاصله سالهای ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۱ چند ده میلیون شهروند چینی بر اثر قحطی ناشی از اجرای برنامه جهش بزرگ مائو تلف شدند. این روند و رویه کمونیستی کار را به جایی رساند که بعد از فوت مائو، انقلابیهای دیگر به تلافی تندرویهای دوران مائو درصدد انتقام از خانواده و یاران او برآمدند. دنگ شیائوپینگ که از پیشگامان رهبران نسل دوم چین محسوب میشود، با اتخاذ سیاست درهای باز و ارتباط با جهان توانست سرمایهگذاران خارجی زیادی را به چین جذب کند. متعاقب آن رهبران دیگر آن کشور مانند چوئن لای، جیان زمینگ و شی جینپینگ در ادامه تنشزدایی و سیاست درهای باز، چین را به جایگاه کنونی رساندهاند که بر پایه تولید ناخالص داخلی دومین اقتصاد بزرگ جهان را داراست. باید عرض کنم همه این جهش سریع در طول سه الی چهار دهه گذشته کشور پهناور چین در سایه اتخاذ سیاست درهای باز بوده است؛ به طوری که سطح زندگی در شهرهای بزرگ این کشور مانند شانگهای، پکن و تیانجین با شهرهای بزرگ نیمکره غربی دنیا مانند نیویورک، پاریس و لندن قابل مقایسه است.
به موازات این رشد سریع اقتصادی، صنعتی و حتی نظامی کشور چین، سطح رفاه مردم این کشور نیز تغییر کرده است.
شهروندان چینی مانند گذشته دیگر به دوچرخه بهعنوان یک وسیله نقلیه نگاه نمیکنند؛ سرمایهگذاری کمپانیهای معروف اتومبیلسازی خارجی در چین موجب تولید برندهای اتومبیل باکیفیت شده است. بهعنوان مثال یکی از این برندها، اتومبیل آلمانی فولکسواگن است که در کشور چین با قیمتی مناسب برای خانوادهها تولید و عرضه میشود.
در زمینه تغذیه و بهداشت به برکت کشاورزی پیشرفته و صنعتی، مردم چین دارای سفرههای متنوع از غذا و میوه هستند. مردم چین که از دیرباز به سختکوشی و پرکاری معروف هستند، جهت تأمین انرژی و کالری لازم برای فعالیت در طول روز چندین وعده و میانوعده (بین چهار یا پنج وعده) را میل میکنند. اینچنین نیست که مانند ما ایرانیها فقط سه وعده ثابت غذایی داشته باشند که آنهم برای طبقات فرودست شاید ارزش غذایی یک وعده کامل را نداشته باشد.
در حوزه مسکن و رفاه نیز دولت چین با تأمین و اختصاص بودجه برای تأمین مسکن و ایجاد زمینههای شغلی برای زوجهای جوان بهراحتی دغدغه مردم را در این زمینه کم کرده یا از بین برده است.
وسایل نقلیه عمومی نیز یکی از شاهکارهای خدماترسانی عمومی به مردم چین است؛ به طوری که طویلترین خط ریلی قطار سریعالسیر جهان در کشور چین و با قیمتی ارزان در دسترس عموم مردم قرار دارد.
باوجوداین تصوری که بعضی سیاستمداران و مسئولان ما در چند سال اخیر از چین به مردم ارائه میدهند، با واقعیات موجود همخوانی ندارد؛ تصویری که از طرف این صاحبمنصبان از کشور چین ارائه میشود، کشوری پرجمعیت است که به واسطه نبود غذا و میوه مجبورند دو وعده یا کمتر غذا بخورند، احتمالا با دوچرخه مسافرت بکنند و سالی حتی یک دست لباس اگر بتوانند تهیه کنند و اگر هم نتوانند، آن را وصلهپینه کنند!
اما سؤال اینجاست که تصویر چین گرسنه و درعینحال پیشرفته چگونه و با چه هدفی در میان مسئولان و مدیران ما شکل گرفته است و ترویج میشود؟
در پاسخ میتوان گفت این گزاره غیرواقع میتواند ناشی از یک تصور یا تصویر باشد؛ در خوشبینانهترین حالت میتوان قائل به آن باشیم که این مسئولان محترم مطالعهای از کشور چین نداشته یا اصلا به این کشور مسافرت نکرده و از مسائل و جزئیات اقتصادی و پیشرفتهای آن دور ماندهاند؛ اما با توجه به جایگاه مهم اقتصادی این مسئولان محترم، قاعدتا به اطلاعات و دادههای مهم اقتصادی از منابع مختلف دسترسی داشته و در کم و کیف جزئیات دستاوردهای کشور چین قرار میگیرند؛ بنابراین پذیرش ناآگاهی و اطلاعنداشتن برای ایشان قدری مشکل مینماید و ناچاریم به تصور دیگر بپردازیم. تصویر دیگر در واقع نوعی گزاره تصنعی است که با نیتی مشخص ارائه میشود؛ اینکه این مسئولان گرانمایه میخواهند تصویری از چین پیشرفته را به مردم نشان دهند که بر اثر کمخوردن و کمتوقعی به این سطح از پیشرفت رسیدهاند و متعاقب آن برنامههای ریاضتی و پایینآمدن سطح کیفی زندگی مردم را توجیه کنند. این تصویر از کشور چین در ذات خود دچار تناقض است؛ چراکه پیشرفت کنونی آن کشور در چند دهه گذشته نشان از میل به بلندپروازی و قانعنبودن به سطح زندگی حال خودشان بوده است. بهعلاوه پذیرش این تصویر از کشور چین برای ملت ایران بلکه جهان، به برکت فضای مجازی و انفجار اطلاعات نتیجهای جز این ندارد که به این حرفها به دیده استهزا و شوخی نگاه شود. اگر روزگاری ما تصورمان از چین کمونیست یونیفرمهای متحدالشکل مائو یا دوچرخهسوارانی بود که از برنامه زیبای دیدنیها تماشا میکردیم، امروزه با توجه به حجم زیاد سفرهای بازرگانان و توریستهای ایرانی به این کشور و دسترسی به اینترنت از کم و کیف زندگی و سطح رفاه چین مطلع هستیم؛ پس عنوانکردن اینکه مردم چین با کمخوردن به این سطح از پیشرفت اقتصادی و صنعتی رسیدهاند، یک شوخی و درواقع استهزای شعور ملت است.
شاید در گذشته کشور چین را بهعنوان کشوری پرجمعیت که میان جمعیت و منابع آن تناسبی کیفی نبود، میشناختند و این تصویر از چین در دورهها و سالهای قبل از اصلاحات اقتصادی درست بوده باشد؛ اما با انجام اصلاحات اقتصادی و اتخاذ سیاستهای باز اقتصادی و تجاری و همچنین برخورداری چین از تکنولوژیهای نوین، آنهم به برکت اطلاعات خارجی و ورود علم و تکنولوژی به آن کشور، دیگر این تصویر صادق نیست. ازاینرو توصیه میشود این عزیزان قدری تاریخ معاصر کشور چین و تحولات آن را مطالعه کنند، بلکه در اظهارنظرهای بعدی خود واقعبینانهتر کشور چین را قضاوت کنند و اگر هم میخواهند مثالی در راستای اهداف ذهنی خود بیاورند، هستند کشورهایی که با تصورات این عزیزان همخوانی دارند.