آیا این وضعیت پایدار نیست؟
از انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی، سازوکاری برای انتخابات و تعیین صلاحیت کاندیداها در نظر گرفته شد که به مرور و طی این چهار دهه گسترش پیدا کرد تا به وضعیتی که امروز شاهد آن هستیم رسید، سازوکاری که نه تنها برای انتخابات مجلس که به مرور به هر نوع انتخاباتی که در کشور وجود دارد، تسری یافته و حتی مشابه آن را در انتخابات اتاق بازرگانی و نظام پزشکی نیز شاهدیم و امروز نام خالصسازی بر آن نهادهاند
از انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی، سازوکاری برای انتخابات و تعیین صلاحیت کاندیداها در نظر گرفته شد که به مرور و طی این چهار دهه گسترش پیدا کرد تا به وضعیتی که امروز شاهد آن هستیم رسید، سازوکاری که نه تنها برای انتخابات مجلس که به مرور به هر نوع انتخاباتی که در کشور وجود دارد، تسری یافته و حتی مشابه آن را در انتخابات اتاق بازرگانی و نظام پزشکی نیز شاهدیم و امروز نام خالصسازی بر آن نهادهاند؛ خلوصی که قرار است همه زوایای اجرائی، اداری و تصمیمگیری کشور را شامل شود. البته آنچه امروز در اداره و مدیریت کشور شاهدیم، محصول همین است و از آنجا که برای رسیدن به این نتیجه، تلاش بسیاری صورت گرفته و هزینه بسیاری شده تا چنین ریلگذاریای انجام شود، انتظار اینکه ساختار حاکمیتی کشور به این نتیجه برسد که از این مسیر 40ساله برگردد، انتظار بجایی نیست و حالا که پس از این همه سال بالاخره نوبت چیدن میوه این پروژه رسیده، نمیتوان توقع داشت که صاحبان امروز آن، بهواسطه وضعیتی که بر کشور حاکم است، چنین نتیجه بگیرند که ایراد در همین سازوکار است و باید از آن برگشت و حتی سخنانی که از قطار پیشرفت و یک گام تا حصول نتیحه نهایی زده میشود، همه گواه آن است که قرار است قطار بر همین ریل و در همین مسیر حرکت کند. البته حاصل این تصمیم را در این چند سال و در حضور رأیدهندگان پای صندوقهای رأی و در اعتراضات شهری دیدهایم ولی احتمالا آنهایی که چاره کار را در خالصسازی دیدهاند، نه تنها مقصودشان خالصسازی منتخبان و مدیران کشور، بلکه خالصسازی رأیدهندگان هم بوده و هست و اگر چنین باشد که به نظر میرسد چنین است، چه بهتر از اینکه اگر ناچاریم انتخابشوندگان ناخالص را با این سازوکار 40ساله از دامان مدیریت کشور پاک کنیم، بهتر است آن رأیدهندگان ناخالص نیز خودشان از پای صندوق رأی کنار بروند تا رأیدهندگان هم به خلوص برسند. البته در دو انتخابات گذشته، یعنی انتخابات مجلس سال 1398 و ریاستجمهوری 1400 به چنین هدفی دست یافته شد و حاصلش مجلس انقلابی و ریاستجمهوری و دولت یکدست بود.
از این رو نباید توقع داشت حالا که بالاخره این همه تلاش ثمر داده، در آستانه انتخابات مجلس جدید شاهد بازگشت از این راه مطلوب باشیم. برخی گمان میکنند همین که گفته شده باید انتخابات مجلس، پرشور و حداکثری باشد یعنی به دلیل آنچه در چند سال اخیر و به واسطه پروژه خالصسازی بر سر مردم و کشور آمده، قرار است شاهد بازگشت از این مسیر باشیم، ولی بازگشت از این مسیر لوازمی دارد که چند ماه به برگزاری انتخابات پیشرو، نه تنها شاهد هیچ یک از آن لوازم نیستیم، که اتفاقا هر چه بیشتر نظاره میکنیم که حرکت آن قطار سریعتر از قبل شده، از جمله همین طرح عفاف و حجاب را میتوان مثال زد که نه تنها با تلاش مجلس انقلابی، بسیار وسیعتر از پیشنویسی که دولت به پارلمان سپرده، شده است، بلکه همین غیرعلنی کردن بررسی و تصویب آن نشان میدهد که خالصسازی به هدف غایی خود نزدیک شده است.
در این میان اما مشاهده رفتار گروههای سیاسی بیرونشده از حاکمیت جالبتر است. این گروهها دچار یک نوع سردرگمی مزمن شدهاند. از یک طرف با وجودی که نتیجه عدم حضور در دو انتخابات پیشین و تسلیم بیقیدوشرط به پروژه خالصسازی رأیدهندگان و رأیگیرندگان را دیده و مصیبت وارده بر زندگی مردم را در این دو سال شاهد بودهاند، همچنان معتقدند این خود آنها بودهاند که از انتخابات کنارهگیری کردهاند و نه به دلیل افتادن در پروژه خالصسازی رأیدهندگان. برخی دیگر هم بر این باورند که اگر قرار است اتفاقی رخ دهد باید منتظر ماند تا صاحبان پروژه یکدستسازی به این نتیجه برسند که از راهی که رفتهاند و رسیدن به نتیجه مطلوب پشیمان شوند و هر آنچه را میخواستهاند و بالاخره به دست آوردهاند کناری بگذارند و از راه رفته برگردند؛ یعنی برای برونرفت از وضعیت حاضر که جامعه را در زیر چرخهای این قطار له میکند، نهتنها راهحلی که به تلاش خودشان بستگی داشته باشد ندارند، بلکه انتظار دارند آنان که همین وضعیت فعلی کشور را مطلوب میدانند، به حرف اینان گوش کنند و مدام با تکرار این هشدار که این وضع پایدار نیست، آنها را تشویق به بازگشت میکنند. اما آیا واقعا این وضعیت پایدار نیست؟ به نظر نمیرسد که صاحبان قدرت چنین سخنی را باور داشته باشند.