|

داوری، همچنان داوری است

دکتر داوری را عمدتا به‌عنوان فیلسوف فرهنگ می‌شناسند و معرفی می‌کنند و این به دوران اخیر اختصاص ندارد. داوری از آغاز فرهنگ را به‌عنوان عرصه اندیشه و فکر برگزید. وقتی از فرهنگ سخن می‌گوییم، فقط به جنبه‌های متعالی آن و مضامینی که به عرصه‌های اندیشیدن و تفکر هستی‌شناسانه اختصاص می‌یابد، محدود نمی‌شویم؛ بلکه رضا داوری، امور روزمره و وقایع و پدیده‌های معمولی زندگی را هم عرصه‌ای برای تفکر دانسته است؛ از‌این‌رو در فرهنگ پیش و پس از انقلاب، شاهد حضور تأثیرگذار او بوده‌ایم. آشنایی من با دکتر داوری به پیش از انقلاب و اواسط دهه 1350 شمسی باز می‌گردد؛ هنگامی‌که در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، تحصیل را آغاز کردم.

دکتر داوری را عمدتا به‌عنوان فیلسوف فرهنگ می‌شناسند و معرفی می‌کنند و این به دوران اخیر اختصاص ندارد. داوری از آغاز فرهنگ را به‌عنوان عرصه اندیشه و فکر برگزید. وقتی از فرهنگ سخن می‌گوییم، فقط به جنبه‌های متعالی آن و مضامینی که به عرصه‌های اندیشیدن و تفکر هستی‌شناسانه اختصاص می‌یابد، محدود نمی‌شویم؛ بلکه رضا داوری، امور روزمره و وقایع و پدیده‌های معمولی زندگی را هم عرصه‌ای برای تفکر دانسته است؛ از‌این‌رو در فرهنگ پیش و پس از انقلاب، شاهد حضور تأثیرگذار او بوده‌ایم. آشنایی من با دکتر داوری به پیش از انقلاب و اواسط دهه 1350 شمسی باز می‌گردد؛ هنگامی‌که در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، تحصیل را آغاز کردم. آن سال‌ها، «انتخابات دانشجویی» واقعی بود و در ترکیب انجمن دانشجویی، هر رشته‌ای نماینده‌ای داشت و کارهای مربوط به بوفه، کتابخانه دانشجویی، اتاق، کوه‌نوردی، انجمن فیلم، برگزاری سخنرانی و برنامه‌ریزی برای استفاده از تالارهای دانشکده و چاپ کتاب، نشریه و نظایر آن را انجام می‌داد. در آن زمان، انجمن دانشجویی دانشکده مصمم شد «نشریه فلق» را منتشر کند و بدیهی بود که سراغ استادان دانشکده برویم. چند نفر از استادان وقت بخشی از جزوات درسی یا کتاب در دست انتشار خود را به ما سپردند؛ اما مطلبی برای نشریه ننوشتند. افراد دیگری هم با ما همکاری کردند؛ ازجمله زنده‌یاد محمدرضا حکیمی که ترجمه‌ای فاخر از شعر سید‌رضی به ما داد: «ارأیت الذی حملوا علی الاعواد...» و گفت بی‌نام ایشان منتشر شود. برادران صدری هم ترجمه‌ای از مقاله اسرائیل شاهاک، یهودی و یهودی‌شناس ضدصهیونیسم با عنوان «اسرائیل آن‌گونه که من می‌شناسم» ارائه دادند، که آن هم به نام دانشجوی دیگری چاپ شد و از این دست کارها. دکتر داوری تنها استادی بود که نه‌تنها برای نشریه دانشجویی فلق وقتی اختصاص داد و با ما سخن گفت؛ بلکه برای آن نشریه مقاله‌ای نوشت. هنگامی که از چند‌و‌چون آن مطالب پرسیدیم، با توضیحاتی که در پاورقی آورد، آن نوشته را تکمیل کرد. او به ما متذکر شد که نشریه را می‌توانیم به این شکل منتشر کنیم: هر شماره موضوع و محوری داشته باشد و پیرامون آن، دیدگاه‌های مختلف ارائه شود. روال آن سال‌ها چنین بود که هر نشریه‌ای به جریان فکری و تعلقات ایدئولوژیک خود می‌پرداخت و تمایلی به طرح دیدگاه‌های انتقادی و نظرات رقیب نداشت. این نخستین همکاری نزدیک با آقای داوری بود که از گفت‌و‌گو و همکاری با دانشجویان ابایی نداشت. نه آنها را کم‌شأن‌تر می‌دانست و نه در برابرشان احساس ضعف می‌کرد و نه آن‌چنان از نیروهای اطلاعاتی و امنیتی بیمناک می‌شد که خود و افکارش را پنهان کند.

آقای داوری در آثار و گفتارش، به‌جز شعر شاعران پارسی‌گوی نامدار پیشین، به شعر جدید نیز می‌پردازد و زبان آن را می‌شناسد و فهم می‌کند و آن را در ترازوی نقد و بررسی می‌گذارد و این نقد و بررسی طرف توجه قرار می‌گیرد. درواقع، آشنایی او با شعر و شعرای نو، بین او و همکاران فلسفی‌اش بروز و نمود داشت؛ یعنی مخاطب او فقط اهل فلسفه نبودند، بلکه فضای روشنفکری هم بود؛ حتی برای خوانندگان عادی هم می‌نوشت و البته می‌توانست بنویسد و بگوید. این شیوه بعدها گسترده‌تر شد؛ به‌‌طوری‌که در عمل، گروهی از روزنامه‌نگاران و روشنفکران و اهالی فلسفه او را محور مباحث خود قرار دادند. نکته مهم آنکه ایشان نظر ما و طبیعتا دیگران را می‌شنید و به آن توجه می‌کرد؛ از این‌رو مقاله‌ای ویژه این نشریه می‌نوشت و پس از گفت‌وگو بین ما و ایشان، بر توضیحات آن می‌افزود. این هم نکته دیگری است که دست‌کم، در این کاری که ما انجام دادیم، کسی چنین همکاری و همدلی با دانشجویان‌ نداشت.

پس از انقلاب، داوری عضو ستاد و سپس از اعضای شورای‌ عالی انقلاب فرهنگی شد و در جایگاهی قرار گرفت که بتواند تجربه سیاست‌گذاری فرهنگی‌ـ‌آموزشی خود را بسط دهد و کامل کند و در کم و کیف قضایا قرار گیرد؛ هرچند خود گاهی منصفانه آنچه را روی داده است، به نقد می‌گذاشت.

از موقعیت‌های او در این دوره، شرکت در شورای فرهنگ عمومی بود که زمینه‌ای برای همکاری نزدیک ما فراهم آورد. فرهنگ عمومی واژه‌ای جدید و جدای از فرهنگ عامه است. فرهنگ عامه به معنای فولکلور غربی است؛ اما تعبیر فرهنگ عمومی از محدوده هنر، سینما، مطبوعات و کتاب و ابزارهای فرهنگی فراتر می‌رود و مواردی مانند فرهنگ فوتبال، فرهنگ انتخابات، فرهنگ عزاداری، فرهنگ اسباب‌بازی و... را در بر می‌گیرد. آقای داوری در شورای فرهنگ عمومی هم عضویتی مؤثر داشت و درباره مسائل جاری جامعه نظراتی بدیع ابراز می‌کرد.

اگر گفته‌های ایشان در آن جلسات گردآوری شود، بسیار خواندنی و راهگشا خواهد شد؛ فرهنگ عمومی از نگاه فیلسوفی که خود را به خواندن متن و تدریس در دانشگاه محدود نمی‌کند و زندگی روزمره و تولیدات فرهنگی عمومی را در قلمرو کار و گفتار خود قرار می‌دهد و به عرصه‌های اجتماعی پا می‌گذارد.

آقای داوری در سیاست فرهنگی هم اهل ادب و اخلاق بود، اما از گفتن حق و رعایت انصاف دوری نمی‌کرد. «تحقیق و تفحص از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی»، جزء برنامه‌های سال اول مجلس دوره هفتم بود. هنگامی که گزارش آن انتشار یافت، فضای رسانه‌های سنتی و رسمی را پر کرد. در برابر این موج، اصحاب فرهنگ، هنر و سینما، از سیاست‌های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی آن دوره جانانه دفاع کردند، اما مصاحبه دکتر داوری در حمایت از سیاست‌های وزارتخانه و مخالفت با آرای تحقیق و تفحص، فصلی نو در کارهای او به حساب می‌آمد. او شخصی بود که در جریان مستقیم اخبار، آمارها، گزارش‌ها، نظرسنجی‌ها و سیاست‌های فرهنگی در سال‌های طولانی قرار داشت و وضعیت جامعه و فرهنگ را می‌شناخت. گفت‌وگوی او از طرف برخی همکارانش، معنای سیاسی به خود گرفت و او پاسخ داد که من با نگاه فرهنگی گزارش تحقیق و تفحص مجلس را نقد کردم و از آنها خواست تا گفت‌و‌گوی او را دوباره بخوانند؛ البته نمی‌توان مطمئن شد اگر آن بزرگواران باز هم آن مصاحبه را می‌خواندند، به برخی از ظرایف آن راه پیدا می‌کردند. در آن زمان، افرادی در موقعیت‌های فرهنگی و نظارتی بودند و هنوز هم در میان شخصیت‌های فرهنگی کسانی هستند که خواندن رمان و شعر و دیدن فیلم و تئاتر را جدی قلمداد نمی‌کنند و آن را جزء اشتغالات تفننی و گذران وقت می‌دانند؛ درحالی‌که داوری، شعر و رمان و ادبیات را عرصه‌ای مهم برای تفکر و تأمل می‌داند؛ از این‌رو در نوشته‌ها و سخنرانی‌هایش، اغلب ارجاع به چنین متون فرهنگی دیده می‌شود. او سینما و تئاتر را جدی می‌گیرد، رسانه را می‌شناسد و با کارکردهای آن آشنایی دارد و بخشی از گفت‌وگوها و یادداشت‌ها و نوشته‌‌های خود را از طریق آن بیان می‌کند؛ به‌ هر حال دکتر داوری نشانه‌هایی جدید از فیلسوف ارائه و فلسفه را با تواضع و ادب قرین کرد. او به مسائل جاری و روزمره زندگی با نگاهی فیلسوفانه وارد شد و با همین دیدگاه به دفاع از فرهنگ پرداخت. داوری مشی فرهنگی‌ـ‌فلسفی دارد که با گفتار و نوشتار و تدریس، گفت‌وگو و البته مدیریت فرهنگستان علوم، در دوره‌هایی، مجال ظهور و بروز در عرصه نهادهای رسمی و غیررسمی یافت و اکنون با رفتن دکتر داوری از فرهنگستان این مشی همچنان در عرصه‌های مدنی تداوم خواهد داشت؛ همان مشی اعتدالی، تواضع، ادب و دانش.

درواقع، در جدایی داوری از فرهنگستان علوم، فرهنگستان است که داوری را از دست داده است وگرنه داوری همچنان داوری است.