|

سقوط طبقه متوسط

در دیالکتیک کارل مارکس طبقه کارگر (پرولتاریا) با غلبه بر طبقه بورژوا (سرمایه‌دار) نظام اجتماعی جامعه را در نهایت در دستان خود می‌گیرد و طبقه حاکم بدون هرگونه قشربندی اجتماعی (موقعیت‌های مختلف نابرابری) جامعه‌ای فاقد طبقه را تشکیل می‌دهند، این آرمان‌شهر یا اتوپیا گرچه هیچ وقت تا امروز محقق نشده، در عوض نظام طبقاتی همواره بر تاریخ حکمفرما و جلودار بوده است. هرچند مسیر هم‌تراز زندگی در کشورهایی با رشد اقتصادی و توسعه‌یافته به آرامی نواخته شده و تأمین امکانات اولیه و ثانویه برای همه اقشار مردم دغدغه کلی است که بر نظام‌های سیاسی و حکمرانی مطلوب مستولی شده است.

در دیالکتیک کارل مارکس طبقه کارگر (پرولتاریا) با غلبه بر طبقه بورژوا (سرمایه‌دار) نظام اجتماعی جامعه را در نهایت در دستان خود می‌گیرد و طبقه حاکم بدون هرگونه قشربندی اجتماعی (موقعیت‌های مختلف نابرابری) جامعه‌ای فاقد طبقه را تشکیل می‌دهند، این آرمان‌شهر یا اتوپیا گرچه هیچ وقت تا امروز محقق نشده، در عوض نظام طبقاتی همواره بر تاریخ حکمفرما و جلودار بوده است. هرچند مسیر هم‌تراز زندگی در کشورهایی با رشد اقتصادی و توسعه‌یافته به آرامی نواخته شده و تأمین امکانات اولیه و ثانویه برای همه اقشار مردم دغدغه کلی است که بر نظام‌های سیاسی و حکمرانی مطلوب مستولی شده است.

مشاهده می‌شود که کفه ترازو به نفع اکثریت جمعیت متوسط در کشورهای توسعه‌یافته و صنعتی است و مشاغل یقه‌سفیدان شامل: پزشکان، مهندسان، وکلا، حسابداران، بانکداران و... نسبت به مشاغل یقه‌آبی‌ها شامل: کارگرانی که بیشتر کار یدی دارند افزایش داشته است. مشاغل یقه‌آبی‌ها نیز با پیشرفت تکنولوژی و حمایت‌های یارانه‌ای، خدماتی، بیمه‌ای، پزشکی، رفاهی و... جایگاه خود را ارتقا داده‌ است. خلاصه تحرک اجتماعی که در آن افراد موقعیت و پایگاه اجتماعی کسب می‌کنند، در حالت تصاعدی است. در گروه‌های یقه‌سفیدان با موقعیت بالا که اکثرا دارای مشاغل مدیریتی هستند و غالبا شکلی از آموزش‌های عالی را تجربه کرده‌اند، به‌راحتی نظرات و آرای آزادمنشانه خود را درباره موضوعات مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... بیان می‌کنند که با استقبال صاحبان مناصب حکومتی مواجه می‌شوند. در طبقه متوسط پایین که شامل: کارکنان دفتری، نمایندگان فروش، متصدیان شرکت‌ها، اپراتورها و... هستند، همواره سعی می‌شود از سقوط‌شان به طبقه فقیر و کم‌درآمد جلوگیری شود. فقر، این پدیده شوم که سایه‌های سنگینی بر پستوی بنیادهای زندگی بشریت افکنده و انسان‌ها را با سوءتغذیه و زندگی در شرایط غیربهداشتی مواجه کرده و امید به زندگی را کاهش داده‌ است. در صورت گسترش جمعیت فقیر، انبوهی از طبقه متوسط را نشانه خواهد گرفت و آنان را تبدیل به گرسنگان اجتماعی خواهد کرد. در هر جامعه‌ای طبقه متوسط سنگ زیرین اجتماع و موتور محرک پویایی و اجتماعی جامعه هستند؛ چون انبوهی از خدمات و فرهنگ را تولید می‌کنند. در عرصه رونق ادبیات و فلسفه و خرده‌فرهنگ‌های اجتماعی بنیادهای دانش نوین را گسترش می‌دهند و مانند موتوری پرشتاب عرصه‌های رشد و توسعه جامعه را مضاعف می‌کنند. مشکل طبقه متوسط و غلتیدن آن در فقر و نداری، تعطیلی یک کشور است، متأسفانه حال طبقه متوسط‌مان خوب نیست و تحرک صعودی بسیار کمی را شاهد هستیم، آمارها از اشتغال در مسیرهایی که اصلا مناسب این طیف اجتماعی نیست، نگران‌کننده است. 

هنگامی که بسیاری از کارمندان یقه‌سفید در کارهای مجازی مانند پیک‌های اسنپ، فست‌فودها، کارگران فصلی، رستوران‌ها و... به کار دوم برای تأمین زندگی‌شان مشغول‌اند، قطعا آن جامعه بیمار است و مشکلات اقتصادی عدیده‌ای دارد. طبقه بالای جامعه مهاجرت را به‌راحتی پذیرفته‌اند و تا جایی که حتی ساکن‌شدن در کشورهای هم‌جوار و منطقه را بر کشور ترجیح می‌دهند. کافی است رشد تصاعدی آمار مهاجرت پزشکان و مهندسان در این چند سال اخیر به کشورهای ترکیه، امارات و قطر رصد شود. شوربختانه طبقه متوسط پایین اوضاع بغرنج‌تری دارند و هر روز شدت فقر آنان بیشتر می‌شود، به حاشیه رانده‌شدن از مرکز شهرها به اطراف آن و سکونت در مراکزی که به‌هیچ‌وجه شایسته آنان نیست، به خاطر معضلات مسکن، رو به ازدیاد است، میانگین این طبقه حتی نسبت به کل جامعه در حال افزایش است؛ چون خط فقر در حال گسترش است، اکنون طبقه متوسط نیاز به حمایت دارند و هر روز که می‌گذرد، شکافی عمیق‌تر در دل جامعه باز می‌شود.