در بدرقه نعمت
چیزی از شروع دولت اصلاحات و عصر جدید توسعه مطبوعات نگذشته بود که فشارهای روزافزون به مطبوعات و روزنامهنگاران بالا گرفت. پروندههای فراوان علیه مدیران مسئول و نویسندگان و روزنامهنگاران تشکیل شد.
چیزی از شروع دولت اصلاحات و عصر جدید توسعه مطبوعات نگذشته بود که فشارهای روزافزون به مطبوعات و روزنامهنگاران بالا گرفت. پروندههای فراوان علیه مدیران مسئول و نویسندگان و روزنامهنگاران تشکیل شد.
آن سالها این محاکمات تازگی داشتند. دهها پرونده بود که باید از متهمان آنها دفاع میشد که به خاطر فعالیت مطبوعاتی گرفتار شده بودند.
چند نفر بیشتر نبودند وکلایی که مایل باشند به قبول وکالت در این نوع پروندهها. یکی از آنها نعمت احمدی بود. او که زمانی هم با روزنامه سلام همکاری داشت.
آن روزها گذشتند. سخت و سنگین گذشت. خیلیها که آن روزها را ندیدند، کمتر از تلخیهایش باخبرند. خیلیها هم از یاد بردهاند که چگونه میشد چیزی نوشت یا در دادگاه از روزنامهنگاری دفاع کرد. سخت بود و موجب سختی هم بود.
درحالیکه بسیاری میگریختند از این میدان، نعمت احمدی از آن معدود وکلایی بود که این سختی را بر خود هموار میکرد و میآمد؛ یعنی به همان چیزی پایبند بود که خصلت حرفه وکالت است و فراموش شده است؛ یعنی مسئولیت اجتماعی.
حالا بعد از غلامعلی ریاحی که او نیز به مسئولیت اجتماعی خود متعهد بود، نعمت احمدی هم از میان ما رفت.
در این سالها دستکم در سه مراسم تشییع همگام و همراه بودم با نعمت. اولی تشییع احمد بورقانی بود، و بعضیها در همین اواخر، در بدرقه شاپور منوچهری (وکیل) و غلام ریاحی. حالا عجبا که بیهمراهی او باید خودش را بدرقه کنم.
تقدیر را نمیشود کاری کرد. تلخ است؛ سخت است؛ اما واقعیت است.
اما میتوانم دل به این خوش دارم که نعمت احمدی و آن چند وکیل که از سالهای ۷۶ به این سو دامن از دفاع از حقوق ملت نکشیدند و به میدان آمدند، میراث مبارکی از خود به جا گذاشتند و حالا هم نسل جدیدتر شاید با نیمنگاهی به آنها در میدان حاضر میشوند؛ هرچند باز هم اندکاند؛ ولی راه ادامه دارد.