آیا اعطای تابعیت به مهاجران افغانستانی صحت دارد؟
کمتر کشوری را میتوان در تاریخ معاصر و در جغرافیایی سیاسی جهان یافت که در دورهای طولانی و چند دههای پذیرای حجم میلیونی مهاجران خارجی باشد. از دهه 70 مسیحی به مدت سه دهه تا چهار دهه صدها هزار مهاجر یا راندهشده عراقی بهویژه کردهای عراقی در ایران مستقر بودند.
کمتر کشوری را میتوان در تاریخ معاصر و در جغرافیایی سیاسی جهان یافت که در دورهای طولانی و چند دههای پذیرای حجم میلیونی مهاجران خارجی باشد. از دهه 70 مسیحی به مدت سه دهه تا چهار دهه صدها هزار مهاجر یا راندهشده عراقی بهویژه کردهای عراقی در ایران مستقر بودند. همچنین از اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 مسیحی یعنی در بیش از چهار دهه گذشته چند میلیون مهاجر افغانستانی به صورت مستمر به ایران وارد شدهاند و در سالهای اخیر بر حجم مهاجران افغانستانی در ایران افزوده شده است. بخش محدودی یعنی حدود یک میلیون نفر از مهاجران افغانستانی در ایران به صورت قانونی به نام مهاجر ثبتنام شدهاند و مابقی مهاجران افغانستانی به صورت غیرقانونی در ایران مستقر هستند. معنی این سخن این است که نهادهای حقوقی بینالمللی در برابر مهاجران غیرقانونی در ایران که شمارشان چند میلیون نفر است تعهد خاصی ندارند و به عنوان مهاجر ساکن در ایران خدمات ویژه و چشمگیری به آنها ارائه نمیدهند. حضور این دسته پرحجم از میهمانان افغانستانی و عراقی در ایران، اگرچه هزینههای زیادی از نظر اقتصادی برای ملت ایران در پی داشت اما به اعتراض یا واکنش گسترده منفی ایرانیان منجر نشد و البته به تدوین سیاست مهاجرتی کشور هم نینجامید. هرچند در ماههای گذشته ابعاد تازهای از نارضایتی اجتماعی دراینباره ظهور کرده است.
1-کمتر کشوری را در جهان میتوان یافت که مقصد مهاجرتهای گسترده خارجی باشد و قوانین خاص برای پذیرش مهاجر و سیاست مهاجرتی نداشته باشد. چرا کشور در این دوره چند ده ساله همواره پذیرای مهاجران خارجی به صورت میلیونی بوده است، با وجود آنکه در سختترین شرایط اقتصادی به سر برده و شهروندان ایرانی شرایط دشواری را از نظر تورمی و بیکاری و معضل مسکن و مانند آن تجربه میکنند و کشور با مشکلات ساختاری بزرگ اقتصادی دست به گریبان است یا حتی در دوره جنگ تحمیلی هشت ساله نیز کشور با وجود مسائل پیچیدهای که با آن دست به گریبان بود باز با آغوش باز پذیرای مهاجران افغانستانی و عراقی بود، اما در برابر این موج بزرگ انسانی مهاجرت و پذیرایی از چند میلیون مهاجر متأسفانه تجارب ویژه کشور در این دوره طولانی و شرایط کشور دستمایه تدوین یک قانون جامع و کارشناسیشده برای تعریف سیاستهای مهاجرتی کشور نشد! یعنی با وجود چنین تجارب گرانسنگی که به قیمت فشار اقتصادی بیشتر بر کشور حاصل شده، هیچ دستاورد کارشناسیای برای تدوین قانون لازم کسب نشده و حتی در تدوین قانون تأسیس سازمان ملی مهاجرت نیز استفاده از تجارب متفاوت برخی کشورهای اروپایی مانند آلمان در تدوین آن بیش از استفاده از تجارب کشور مد نظر قرار گرفت!
پس اگر تجربه پذیرش مهاجر جدای از تحمیل این هزینه بزرگ و سنگین بر دوش ملت ایران در دورهای چنددههای نتواند راهگشای تدوین قوانین مهاجرتی کشور باشد، چگونه تجارب دیگران بدون استفاده از تجارب کشور و درنظرگرفتن شرایط کشور میتواند رفعکننده مسائل پیشرو باشد؟
2- به دنبال تسلط دوباره طالبها بر افغانستان در سال 1400 و تشکیل امارت اسلامی افغانستان، موج جدید ورود مهاجران افغانستانی به ایران شدت گرفت و بدون آنکه کشور دارای قوانین مهاجرتی باشد، میلیونها نفر از مهاجران افغانستانی بدون هر نوع گزینشگری و حق انتخابی به ایران وارد شده و شواهد و مستندات میدانی و برآوردهای موجود نشان میدهد همچنان روزانه بین 10 تا 15 هزار نفر از مهاجران افغانستانی وارد ایران میشوند؛ یعنی اگر این روند استمرار داشته باشد سالانه بین سه و نیم تا پنج میلیون مهاجر افغانستانی به ایران میآیند. در برابر موج بسیار بزرگ مهاجران افغانستانی، سیاست پذیرش مهاجران کشور از چه الگویی پیروی میکند؟ کشور میتواند تا سقف چه جمعیتی و برای چه مدت پذیرای مهاجران باشد؟ آیا کشور برای انتخاب مهاجران الگویی دارد؟ یعنی چه نوع مهاجرانی برای ورود به کشور مناسبتر هستند؟ زنان یا کودکان یا جوانان یا نیروی کار یا مجردها یا مهاجران متأهل؟ با چه میزان تخصص یا چه میزان سرمایه؟ بیسوادها یا متخصصان و با چه تباری یا چه سوابقی؟ این پرسشها و پرسشهای مشابه نشاندهنده فقدان سیاست مهاجرتی روشنی است که کشور را همزمان به مقصد میلیونها مهاجر افغانستانی مبدل کرده است. کدام کشوری را میتوان در دنیا یافت که چنین بیبرنامه و بیسیاست مهاجرتی پذیرای موج مهاجران باشد؟ چرا؟ آورده این روند برای کشور چیست؟ چه برنامهای در این زمینه تدوین شده است؟چه استفادهای از توان کارشناسی کشور صورت گرفته است؟
3- در ماههای گذشته برخی اخبار و شایعات حاکی از اعطای تابعیت به مهاجران افغانستانی با اهداف سیاسی یا دیگر هدفهای جمعیتی است. تاکنون نهادهای مسئول درباره صحت یا سقم گسترش چنین شایعاتی واکنشی روشن و مبتنی بر قوانین کشور نداشتهاند و در برابر این موج خبری سکوت کرده و به پیامدهای روانی و سیاسی و امنیتی چنین سکوتی نیز واکنشی نداشتهاند! مگر میشود چنین شایعات حساسی رواج یابد و حتی برخی نشریات و رسانههای رسمی نیز مطالبی منتشر کنند اما صدایی از مسئولان مربوطه در برابر این خبرها، شایعهها و نوشتهها شنیده نشود؟ امروزه درحالیکه آموزش و پروش از ارائه خدمات آموزشی حداقلی به بسیاری از مناطق کشور بهویژه مناطق محروم در شرق و غرب و مرکز و جنوب و شمال کشور ناتوان است، در تعداد قابل توجهی از مدارس کشور دهها هزار نفر از فرزندان مهاجران در حال دریافت خدمات آموزشی هستند و حتی در دهها مدرسه تعداد دانشآموزان دارای تبار افغانستانی بیش از دانشآموزان ایرانی است. در صورت استمرار روند ورود مهاجران افغانستانی به کشور این نسبت و اعداد افزایش مییابد. در برخی مدارس تعداد دانشآموزان افغانستانی چون به اکثریت رسیده، والدین خواهان تدریس منابع افغانستانی و انجام مراسم صبحگاه به شیوه کشور افغانستان و برافراشتن پرچم کشور افغانستان شدهاند، هرچند با مقاومت مسئولان محلی روبهرو شده است.
4- هر نوع اعطای تابعیت بدون ملاحظات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و درنظرگرفتن قانون اساسی هزینه سنگینی بر کشور تحمیل میکند. راقم سطور در گفتوگو با برخی از کارگران افغانستانی متوجه شده که به باور بخشی از کارگران گروهی از افغانستانیها در ایران تابعیت گرفته و البته حساسیتهای لازم هم درباره آنها و خانوادههایشان صورت نگرفته، درحالیکه دیگر بستگانش در میان طلبههای افغانستانی یعنی قشر حاکم عضو بوده و از طالبان محسوب میشوند. اگر چنین شایعاتی درست باشد، این وضعیت پیامدهایی در پی دارد؛ مسئولان مربوطه باید با کمال شفافیت درباره صحت و سقم این دست از شایعات و اخبار اطلاعرسانی کنند و در ضمن مشخص شود در سالهای اخیر به چه تعداد از شهروندان کشور افغانستان تابعیت داده شده و ملاک اعطای تابعیت چه بوده است؟
5- اعطای تابعیت نیازمند قوانین ویژه و کارشناسیشدهای است، در غیر این صورت کشور با دست خودش برای ملت ایران مسئله میآفریند. به عنوان نمونه با ورود روزافزون شهروندان دیگر کشورها بدون سیاست خاص و با محرومکردن داوطلبانه کشور از حق خود در داشتن الگو و سیاست برای پذیرش مهاجر و سپس اعطای تابعیت، بهتدریج یک گروه قومی به معنای غربی آن یا انتیک در کشور شکل میگیرد و این وضع میتواند کارکردها و پیامدهای خاصی در پی داشته باشد! یعنی یک قوم (نه به معنای اقوام ایرانی) به معنای غربی اتنیک در ایران که منشأ مهاجرتی دارند تشکیل میشود! آیا مسئولان امر به نتایج چنین وضعیتی اندیشیدهاند؟ امروزه ایران ما با مسائل بزرگی دستوپنجه نرم میکند و در این شرایط هر نوع بیتدبیری میتواند پیامدهای آشکار و نهان و پیشبینیشده و پیشبینیناشدهای بر کشور تحمیل کند و برای ایرانیان هزینهتراشی سیاسی، امنیتی و اقتصادی بزرگی در پی داشته باشد، امید است مسئولان امر با شفافیت و واقعبینی و دقت دراینباره به روشنگری بپردازند. درحالیکه در این روزها به صورت مکرر اخباری دال بر مهاجرت نیروی متخصص کشور مانند پزشکان و فارغالتحصیلان دانشگاههای برتر کشور و نیز صاحبان سرمایه کشور شنیده میشود. افزایش روزافزون تعداد مهاجران به کشور بدون آنکه کشور از حق گزینش و انتخاب خود استفاده کند و سیاست مهاجرتی شفافی وجود داشته باشد و البته برای رفاه این مهاجران هم سیاست جامعی وجود داشته باشد، هزینههای سنگینی به کشور تحمیل خواهد کرد. نگرانی بروزکرده این روزهای بخش بزرگی از شهروندان در برابر نبود سیاست روشن درباره ورود مهاجران، پدیدهای نیست که بتوان بهسادگی از کنار آن گذر کرد.