بهانه به دست «زنگی مست»
آنچه این روزها در سرزمینهای اشغالی بهویژه در برخورد دولت اسرائیل با حمایت تمامقد تندروهای اینکشور و صدالبته پشتگرمی «قدرتهای بزرگ» به بهانه تهاجم گروه حماس در بمبارانهای کور باریکه غزه شاهدیم، مشتی است نمونه خروار از ستم سنگین و کمرشکنی که در گذر تاریخ از جانب «اصحاب قدرت» بر مردم بیدفاع این دیار روا شده و میشود.
آنچه این روزها در سرزمینهای اشغالی بهویژه در برخورد دولت اسرائیل با حمایت تمامقد تندروهای اینکشور و صدالبته پشتگرمی «قدرتهای بزرگ» به بهانه تهاجم گروه حماس در بمبارانهای کور باریکه غزه شاهدیم، مشتی است نمونه خروار از ستم سنگین و کمرشکنی که در گذر تاریخ از جانب «اصحاب قدرت» بر مردم بیدفاع این دیار روا شده و میشود. برخوردهای ناروایی که همواره قدرتهای چپ و راست جهان در چارچوب منافع و مصالح خویش توجیهگر آن بوده و هستند! ۷۵ سال میگذرد؛ با بندبازیهای استعمار پیر، این توفان ویرانگر بر سر مردم بیدفاع از «خانه» رانده و از «همه جامانده» فلسطین باریدن گرفته و سرنوشتشان را آنگونه که میبینیم، به بدترین شکل ممکن رقم زده است. سرنوشتی غمانگیز و مبهم که چونان توپ فوتبال در بازی کثیف سیاست، در «زمین قدرتهای بزرگ» این پا و آن پا میشود و آیندهای بر پایان آن متصور نیست. تو گویی این قصه پرغصه تمامی ندارد. مردمانی که در گذر زمان شاهد دستوپابسته نقض آشکار حقوق حقه خود، از تحریم، تحقیر، تبعیض و نابرابری و بیعدالتی، تخریب مزارع و سکونتگاه بگیر تا آوارگی و دربهدری صدها هزار هممیهن و ارتکاب جنایتهای هولناک و ضد بشری کَفَر قاسم، صبرا، شتیلا، خانیونس و کشتار بیرحمانه ساکنان اردوگاههای جنین، قانا و... در حق خود بوده و کشتن و دربندکردن هزاران زن و مرد و پیر و جوان و نوجوان خویش را در سیاهچالهای رژیم قانونگریز اسرائیل به چشم دیده و درد و رنج حاصل از این همه جنایت را با همه وجود لمس کرده و میکنند. در تداوم برخوردهای ناروای گذشته، این روزها جامعه بینالمللی باز هم شاهد وجود وقایع تلخ و خشونتبار بمباران بیامان باریکه غزه با بهرهگیری از پیشرفتهترین سلاحها، قطع آب و برق و محاصره کامل و کوچ اجباری و آوارگی صدها هزار نفر از ساکنان این دیار از خانه و کاشانهشان شده است. نبردی نابرابر که به روایت آخرین خبرها تا این لحظه به جان باختن حدود سه هزار نفر (۴۵۸ زن و هزار کودک) و مجروحشدن بیش از ۱۰ هزار نفر انجامیده و پیشبینی میشود تا چند روز آینده تلفات این فاجعه بزرگ انسانی به بیش از چندین برابر این آمار برسد. «دانهدرشتهای جامعه ملل» بنا بر عادت شناختهشده دَم نمیزنند و کاری نمیکنند و تنها، طرفهای درگیر را به «خویشتنداری» دعوت میکنند. آمریکا و اروپا مواضع آشکاری بر پشتیبانی از اسرائیل داشته و دارند که با توجه به پیشینه آنان انتظار دیگری از آنها نرفته و نمیرود. دیگر کشورها نیز با حسابگری و در راستای مصالح و منافع کشورهای متبوع خویش، سیاست «یکی به نعل و یکی به میخ» را در پیش گرفته و با گوشهچشمی به سمتوسوی دارندگان رأی در شورای امنیت، سکوت اختیار کردهاند. حرکتهای حسابشدهای که در مسیر رخدادهایی از این دست در تاریخ روابط دولتها مسبوق به سابقه است.
تو کار را تمام کن، ما آرامآرام وارد شده و زمینه آتشبس را فراهم میکنیم!
و این در حالی است که این طرف دعوی، یعنی فلسطینیها، خواستهای جز تأکید بر هویت ملی خویش با تکیه بر شناسایی حداقل حقوق قانونیشان در چارچوب کشوری مستقل و بازگشت میلیونها آواره بـه سرزمین آبا و اجدادیشان نداشته و ندارند.
خواستهای بحق و قانونی که سازمان ملل متحد، این معبد بیمعجزه (البته آنگاه که پای کشورهای ضعیف در میان باشد)، بارها و بارها دراینباره قطعنامه صادر کرده و بر حقوق قانونیشان صحه گذاشته اما شوربختانه با مانعتراشیهای همیشگی «بازیگران پیدا و پنهان صحنه»، هرگز از مرحله شعار به مرحله عمل فراتر نرفته و همچنان قطعنامههای این سازمان به بازی گرفته شده است.
ای بسا این پرسش برای خوانندگان این یادداشت پیش میآید که: چرا از حمله خشونتبار و موشکپرانیها و کشتار غیرنظامیهای اسرائیلی به دست حماس در جایگاه (آغازگر این تهاجم) سخن به میان نمیآید و یکطرفه به داوری مینشینیم؟
پاسخ این است: خشونت، خشونت است و نقش گروه حماس در کشتار، هتک حرمت و به گروگان گرفتن شهرکنشینان اسرائیلی در همان دایرهای قرار میگیرد که بمبارانهای بدون وقفه رژیم اسرائیل در باریکه غزه؛ با این توفیر که از یاد نبریم آنچه این روزها میبینیم، حاصل دههها خشم انباشته مردمانی است که دارای حق آب و گل بوده و صاحبخانه واقعیاند؛ صاحبخانهای که به زور از خانه و کاشانهاش بیرون رانده شده و هماینک در خانهاش با «او» به «بیگانه» و «دشمن» یاد میشود! و هر روز در سرزمین پدریاش دایره را بر خود تنگتر دیده، تا آنجا که در گذر زمان شاهد تخریب خانه آبا و اجدادی و بنای شهرکسازیهای جدید یهودینشین بر جای خود بوده است.
وانگهی در هفت دهه و نیم گذشته، تنها چندصباحی میگذرد که اینان در دفاع از حقوق خویش از سنگ و چوب و سلاحهای دستساز به اینجا رسیدهاند.
اسرائیل مدعی است در دفاع از شهروندان خویش به چنین برخوردهای غیرانسانی با فلسطینیان دست یازیده و سیاست بازدارندگی را پیش گرفته است! توجیه حاکمان این رژیم در این مورد در هیچ قالبی نگنجیده و پذیرفته نیست؛ چراکه تا بوده و نبوده، اسرائیل به چنین بهانههایی برای توجیه تجاوز با هدف نابودی فلسطینیان متوسل شده و میشود.
چنین ادعایی از یک قدرت نظامی منطقهای در مقابل ملتی «به گروگان گرفتهشده» با این همه محدودیت، نه منطقی است و نه از دیدگاه صاحبنظران و سیاستورزان آگاه و بیطرف پذیرفتنی.
دیر یا زود، رژیم صهیونیستی چارهای جز پذیرش این واقعیت ندارد و آن اینکه برای همیشه قادر نخواهد بود حقوق قانونی فلسطینیان را نادیده بگیرد.
با این همه محدودیت اعمالشده توسط این رژیم در حق فلسطینیها، مگر میتوان این خانهبهدوشها را در قرن بیستویکم به «عصر فلاخن» سنجاق کرد؟
اگر با چشمپوشی از موشکهای در اختیار فلسطینیها، این ادعا را بپذیریم، تاریخ پیدایش این رژیم، روند حرکت و چگونگی برخوردهای ضدانسانیاش در ۷۵ سال گذشته با فلسطینیان، چنین ادعایی دور از ذهن، غیرمنطقی و غیرعقلایی را نخواهد پذیرفت.
سنگ و چوب و دست خالی کجا و توپ و تانک و تفنگ و هواپیماهای پیشرفته اف ۱۶ کجا؟!
درآن سوی این معادله یکسویه، قدرتی با نام و نشان «اسرائیل» با خاستگاهی شناختهشده قرار دارد که با دامنزدن جنگ و برخورداری از حمایتهای بیچونوچرای دولتهای غربی و در رأس آنها آمریکا، بیش از هفت و نیم دهه است به بیثباتی و ناامنی در منطقه ادامه داده و به پشتگرمی «حامیان بزرگ و قسمخورده» خود حاضر به به رسمیت شناختن حقوق حقه صاحبان اصلی «خانه» نیست و هر زمان که لازم بداند، «چنانچه افتاده است و دانیم»، فتیله ویرانگر جنگ را بالا کشیده و با حسابوکتاب فاجعه میآفریند تا از دل این آتشافروزیها به اهداف از پیش تعیینشدهاش دست یابد.
فاجعههایی که به گواهی تاریخ و از منظـر حقوق بینالملل، همگی نقـض آشکار حقوق بشر بوده و نادیدهگرفتن و پشت پا زدن آشکار به کنوانسیونها، پروتکلها و قوانین حقوق بینالملل است.
کشتـار غیرنظامیان در خیابانها و خرابکردن خانهها بر سـر ساکنان بیدفاع در این روزها و آخرین خبرها مبنی بر حضور نیروی زمینی ارتش اسرائیل در نوار مرزی غزه ورود به این باریکه، میتواند به فاجعهای بزرگ در ابعاد بینالمللی منجر شود؛ حرکتی که تا همین زمان «مصداق بارز نقض کنوانسیونهای چهارگانه 1949 مجمع عمومی ملل متحد، نقض پـروتـکل اول 1977 ژنو، نقض مصوبات کمیته بینالمللی صلیب سرخ و مذاکرات مربوط به آن بهویژه ماده 29 آگوست سال 1949، نقض صریح کنوانسیون 9 دسامبر 1948 مبنی بر منع مطلق کشتارجمعی و محکومیت آن» خواهد بود.
جایگاه قانونی ریاست و مسئولان سازمان ملل متحد ایجاب میکند بر مبنای اصلهای ۳۹، ۴۰، ۴۱ و ۴۲ منشور آن سازمان و قطعنامههای ۲۴۲ و ۲۸۷ شورای امنیت و همچنین قطعنامههای ششگانه آن سازمان مصوب
۱۲/۱۱/ ۲۰۲۰ و سایر اسناد و رویههای قضائی کیفری بینالمللی، با اقدامات سریع در پیشگیری از ادامه جنایات اسرائیل، موجبات تشکیل دادگاه کیفری بینالمللی جنایتهای جنگی برای محاکمه و مجازات عاملان و آمران این جنایت بشری را در چارچوب قانون فراهم آورند.
با تأکید بر لزوم پایبندی به اصل عدم خشونت، جنایات ضـدبشـری اسـرائیل در فلسطیـن را مصداق بارز «جنایت جنگی»، «کشتارجمعی» و «نسلکشی» دانسته، دادگاه کیفری بینالمللی لاهه را صالح برای رسیدگی قانونی به اَعمال خشونتبار و ضدانسانی عاملان و آمران آشکار و نهان این جنایت هولناک جنگی میدانیم.