|

غزه و مجازات عبور از خط قرمز

چند سال پیش که برای دیدن اردوگاه آشویتس به آنجا رفته بودم، توضیحات راهنمایمان مرا به فکری فروبرد که در روزهای اخیر بیش از پیش به یادش می‌افتم و البته با نگاهی به‌روزتر، مرورش می‌کنم. راهنما می‌گفت که در بحبوحه جنگ جهانی دوم، شب‌ها معاون هیتلر که اقامتگاهش در همسایگی دیوار به دیوار اردوگاه بود، به همراه همکاران و خانواده‌ها بساط پارتی راه می‌انداختند و تا پاسی از شب می‌زدند و می‌رقصیدند، درحالی‌که هم‌زمان قربانیان هولوکاست به کوره‌های آدم‌سوزی سپرده می‌شدند!

چند سال پیش که برای دیدن اردوگاه آشویتس به آنجا رفته بودم، توضیحات راهنمایمان مرا به فکری فروبرد که در روزهای اخیر بیش از پیش به یادش می‌افتم و البته با نگاهی به‌روزتر، مرورش می‌کنم. راهنما می‌گفت که در بحبوحه جنگ جهانی دوم، شب‌ها معاون هیتلر که اقامتگاهش در همسایگی دیوار به دیوار اردوگاه بود، به همراه همکاران و خانواده‌ها بساط پارتی راه می‌انداختند و تا پاسی از شب می‌زدند و می‌رقصیدند، درحالی‌که هم‌زمان قربانیان هولوکاست به کوره‌های آدم‌سوزی سپرده می‌شدند! دیدن بقایای هنوز به‌جای‌مانده از آن بهشت در جوار جهنم برایم وضعیت آوارگان فلسطین و مردم کرانه غربی رود اردن و نوار غزه را تداعی کرد‌، زیرا درحالی‌که اسرائیل آنها را تحت شدیدترین محدودیت‌ها و تضییقات قرار داده، برای شهروندان خود، دولت رفاه به ارمغان آورده و بهترین امکانات زیستی را برایشان فراهم کرده است. حمله ۷ اکتبر 2023 گروه‌های فلسطینی به شهرک‌های اسرائیلی در مجاورت غزه، جدا از آنکه به قیمت ازدست‌رفتن جان‌های شیرین بسیاری از طرفین تمام شد و به وقوع حوادث ناگواری انجامید که در جای خود باید به آن پرداخته شود، از‌جمله معلول همان ظلم و تبعیضی است که اسرائیل در حق فلسطینی‌ها روا داشته است. اسرائیل دو میلیون و 200 هزار نفر آدم را در قفسی به نام غزه محبوس کرده و حتی نفس‌کشیدن آنان را هم به کنترل خود درآورده است. این در حالی است که این رژیم متجاوز ولع سیری‌ناپذیری در گسترش شهرک‌های یهودی‌نشین در سرزمین‌های عربی از خود نشان می‌دهد و یهودیان سرازیرشده از اقصی‌نقاط عالم را در آن سکنا‌ می‌دهد. اسرائیل در اقدامی تروریستی با دادن اسلحه گرم به این میهمانان ناخوانده، به آنان حق و اختیار داده که با احساس کوچک‌ترین تهدیدی از ناحیه فلسطینی‌های بومی، این صاحبان حق و آب و گل را از صحنه روزگار محو کنند و از شر نداشته‌شان خلاص شوند. آنچه ‌ گفته شد نه‌تنها همه داستان نیست، بلکه فقط بخشی از نوک پیدای کوه یخی معروف است‌. اصل داستان، قسمت ناپیدای این کوه یخی است که به قول اهل فن، ادراک و شناخت آن موکول به خوانش خطوط سفید است. چنین خوانشی از وجود معادلات و نامعادلات قدرت و روابط پیچیده و چندوجهی‌ای حکایت می‌کند که شاکله نظام حکمرانی جهانی را که عملا بر مقدرات عالم و آدم استیلای بی‌چون و چرا دارد، ‌ به تصویر می‌کشد. در این میان، ذهن‌های بسیط که نمی‌خواهند یا نمی‌توانند پیچیدگی دالان هزارتوی سیاست و معادلات قدرت و متغیرهای پرشمار و رنگارنگ صفحه مختصات حکمرانی موجود جهانی را فهم کنند، تأویل و تفسیرهای شناخت‌شناسانه ناظر به آن پیچیدگی‌ها را به تئوری توطئه منتسب می‌کنند و به این ترتیب، راه را بر هرگونه خردورزی و ژرف‌اندیشی می‌بندند.

مثال معروف کوه یخی را از آن رو وام گرفتیم که روی پرده و پشت پرده سیاست و نظام حکمرانی جهانی را که در واقع به ترتیب بسان «پوسته» و «هسته‌» می‌مانند، شبیه‌سازی کنیم. به این معنا، نظام جهانی موجود، روی پرده و پشت پرده‌ای است؛ اولی، ویترین و رویه و دیگری، جوهره و بن‌مایه آن است که برخلاف اولی، در منظر و مرئا نیست و اهل فن را می‌خواهد تا چیستی آن را در خطوط سفید بکاود و رمز و رازهای آن را بگشاید. در ویترین نظم جهانی مستقر، نهادهای جورواجور دست‌ساز غربی‌ها از‌جمله سازمان ملل متحد و ارگان‌های وابسته، نهادهای بروتون وودزی صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی، رسانه‌های عمومی رنگارنگ و نیز ناتو به‌عنوان بازوی نظامی خود را به نمایش می‌گذارند‌. پشت پرده این نظم را اما باید در کوچه ‌پس‌‌کوچه‌های پیچ‌درپیچ و هزارتویی جست‌وجو کرد که ساخت‌وسازهای ماسون‌ها را به یاد می‌آورد. در این هزارتو که به شیوه سلسله‌مراتبی اداره می‌شود، مقوله قدرت حرف اول را می‌زند و قدرت هم در توان نظامی، سیاسی و اقتصادی، ظرفیت یارگیری، لابی‌گری، بازدارندگی، گستره نفوذ و میزان تأثیرگذاری مشارکت‌کنندگان و نیز جایگاه آنها در باشگاه قدرت‌مداران خلاصه می‌شود. جنگ‌هایی که راه می‌افتند و صلح‌های مسلح و آتش‌بس‌های اعلام‌شده و اعلام‌نشده‌ای که در پی می‌آیند، به شیوه‌های گوناگون و متناسبی همچون لابی‌گری، چانه‌زنی، واسطه‌گری، دلالی، تهدید، تطمیع، نفوذ، دیپلماسی آشکار و پنهان، هدایتگری سرویس‌های اطلاعاتی و امنیتی مطرح و از این قبیل مدیریت و تعیین تکلیف، یا استخوان لای زخم گذاشته می‌شوند. در این وادی، آنچه بیش از کاریکاتور نمود پیدا نمی‌کند، هنجارهای متعالی حقوق بشری و اخلاقیات و انسانیت است که در بهترین وضعیت، به‌عنوان زینت‌المجالس مورد استفاده ابزاری قرار می‌گیرند. نظم جهانی موصوف البته از گفتن اینکه سیاست را با اخلاق نسبتی نیست، ابایی ندارد و به تلویح یا تصریح گوشزد می‌کند که آنچه فابریک است، همانا سیاست عملی (realpolitik) است. مینیاتور این نظم را شاید بتوان در مافیای سیسیل سراغ گرفت، با این تفاوت عمده که مافیای مزبور علی‌رغم ماهیت تبهکارانه‌اش، برای خود خطوط قرمزی را ترسیم کرده که حداقل به ظاهر خود را پایبند آن نشان می‌دهد. ایجاد حساب‌های ذهنی مجزا و قائل‌شدن تفکیک بین پول تمیز و پول کثیف از‌جمله شواهد مثال است. این در حالی است که پیکره‌بندی و سازه و بن‌سازه نظم جهانی موجود، خط قرمز اخلاقی و حتی رفتاری‌ ندارد و به هیچ تفکیکی هم نظیر پول تمیز و پول کثیف درباره مافیا قائل نیست و آنچه است، مطلق و از بدیهیات است. نظم جهانی مستقر با این مطلق‌پنداری خود را به‌صورت پیش‌فرض محکوم به حفظ وضعیت موجود (استاتسکو) کرده است. سخن تاریخی بایدن مبنی بر اینکه اگر اسرائیل موجود هم نمی‌بود، باید به وجودش می‌آوردیم، حاکی از همین تفکر و نگاه مطلق‌پندارانه است که خیال می‌کند نظم موجود چیزی کم یا زیاد ندارد و همه‌چیز به قاعده و سر جای خود است و به قول کسبه، جنسش جور است. واضح است که صاحبان چنین پنداشتی نظم موجود را خلل‌ناپذیر می‌دانند و از آن مهم‌تر، در مقام آرایندگان این نظم، صیانت از تمامیت آن را وظیفه ذاتی خود به حساب می‌آورند، همان‌گونه که کشورها هم حفظ تمامیت ارضی‌شان را وظیفه ملی قلمداد می‌کنند. با این حساب، فراهم‌بودن تمام قطعه‌های پازل جهان‌داری ذیل نظم موجود و یکه‌تاز و بی‌بدیل بودن نظم مزبور و نداشتن هیج نوع هماوردی برای آن در زمان موجود، اظهر من‌الشمس (it is for granted) پنداشته می‌شود و با این «مفروض مسلم»، حرفی برای تغییر وضعیت موجود باقی گذاشته نمی‌شود.‌ خلاصه کلام، این یادداشت تلاش کرده که حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳ گروه‌های مسلح فلسطینی به شهرک‌های اسرائیلی را در بافتار نظام حکمرانی جهانی بکاود و واقعیت‌های میدانی در این خصوص را تا آنجا که بضاعت نگارنده و محدودیت‌های یادداشت‌نویسی اجازه می‌داده، تبیین کند. اذعان داریم که موضوع حمله مزبور اطراف و ابعاد گوناگونی داشته و پرسش‌هایی از‌جمله چرایی و چیستی و آثار و تبعات آن را دامن زده که در این یادداشت به دلیل تمرکز بر موضوع خاص خود و محدودیت‌های مورد اشاره، امکان پرداختن به آنها نبوده است. نگارنده بر این باور است که مدیریت نظم جهانی مستقر به‌ حدی نسبت به کارکردی‌بودن حداکثری این منظومه اطمینان خاطر و اعتمادبه‌نفس دارد که بر حفظ بی‌چون‌وچرای آن (حفظ وضعیت موجود، استاتسکو) پای می‌فشارد و هیچ‌گونه مقابله‌ای با آن را بر‌نمی‌تابد؛ به‌گونه‌ای ‌که هر کارزاری از هر جنبنده‌ای را به روش‌های متناسب سرکوب می‌کند و حتی در مراحلی از انجام واکنش‌های خشن و خونبار هم فروگذاری نمی‌کند. حمله 7 اکتبر گذشته را به جرئت می‌توان بارزترین مصداق برهم‌زدن قواعد بازی مورد نظر نظام حکمرانی جهانی دانست. از این‌رو، از ابتدا انتظار اجرای اشد برخورد توسط اسرائیل و حامیان غربی‌اش می‌رفت. این مجازات‌ها می‌تواند طیف وسیعی از اقدامات از‌جمله کشتار مردم غزه با توسل به دیوار بلند توجیه ضرورت ازبین‌بردن ساختارهای حماس و جهاد اسلامی و مواردی از قبیل بیرون‌راندن این مردم از آن باریکه و آواره‌کردن آنان را در بر گیرد. در این میان، درست است که نظام جهانی حکمرانی به موجب قواعد آمره مربوط بازی خود را خواهد داشت و اوامر و نواهی مورد نظر خود را به فعلیت در خواهد آورد یا به ترک فعل برگزار خواهد کرد، اما کشورهای جهان هم منفردا بسته به میزان اهمیت موضوع و نقش‌گذاری و نقش‌پذیری‌شان، موضع‌گیری و کنشگری می‌کنند. بدیهی است آنچه بیش از هر چیز برای ما اهمیت دارد، ناظر بر موضع‌گیری و کنشگری کشورمان است. تا آنجا که اطلاعات کشف روایت می‌کند، برخورد رسمی و نیمه‌رسمی ما تاکنون آمیزه‌ای از مواضع بهنجار و نابهنجار بوده است. چوب‌خط و سنجه تشخیص بهنجاری و نابهنجاری مواضع متخذه را باید در میزان تطبیق‌پذیری آنها با منافع ملی‌مان دانست. آنچه در این بیش از دو هفته به سر مردم آن خطه آمده، دردناک و هولناک است. رنج و حرمان هر موجود زنده‌ای، حتی نامی و حیوان، وجدان‌های بیدار را به درد می‌آورد و موجب آزار و ایذای جسم و روان و تزریق انرژی منفی به آن می‌شود، لیکن در هماوردی با نظام سلطه نمی‌توان احتیاطات لازم را به خرج نداد و مصلحت‌اندیشی‌های ضرور و حکیمانه را از نظر دور داشت. وظیفه انسانی و رسالت اخلاقی حکم می‌کند که مظلوم را دریابیم و در حد اعلای وسع خود حمایتگر و تیماردارش باشیم. این همدردی‌ها و غصه‌خواری‌ها اما با ماجراجویی‌ها و رجزخوانی‌های هزینه‌زا همچون تهدید به موشک‌باران اسرائیل رابطه‌ای ندارد. اینکه بگوییم فلان روز در مسجدالاقصی نماز می‌گزاریم، آرزوهایی است که می‌توان در دل محفوظ داشت، اما وقتی به صحنه عمومی می‌آید، تبعات سوء می‌یابد و تالی فاسد پیدا می‌کند. اینکه تظاهرات راه بیندازیم و مقام بلندپایه نظامی را در جمع، تابلو قرار دهیم و از حمله ظفرمندانه نیروهای فلسطینی به شهرک‌های اسرائیل با توزیع شیرینی ابراز شادمانی کنیم، چیزی در‌نمی‌آید.‌ می‌گویند ابن‌سینا گفته است من از گاو می‌ترسم چون شاخ دارد و عقل ندارد. این حکایت اسرائیل امروز است که چون متحمل بزرگ‌ترین شکست راهبردی نظامی‌–‌امنیتی‌اش در طول 75 سال عمر خود شده، عقل از او زایل شده و به جنون انتقام‌گیری مبتلا شده است. حمام خونی که اسرائیل به راه انداخته، از وجود بدخیم این جنون و نیز عصبانیت کنترل‌ناپذیر غربی‌ها حکایت می‌کند. مسئولان حتما می‌دانند که تهدیدات اسرائیل را به‌خصوص در این شرایط خاص نمی‌توان توخالی فرض کرد. طبیعی است که از موجود مبتلا به جنون شده، اقدام جنون‌آمیز سر می‌زند. ‌با توجه به مطالب پیش‌گفته به نظر می‌رسد که آمریکا برای نخستین‌بار برای حمله نظامی به اسرائیل چراغ سبز نشان داده است. در غیاب چنین چراغ سبزی، اسرائیل نه از عده و نه از عده لازم برای حمله گسترده نظامی به ایران برخوردار بود و نه اصولا مجوز و روحیه لازم را برای این کار داشت. قرائن نشان می‌دهد که هم‌اینک اسرائیل بخشی از مجوزها و ملزومات مورد نیاز را دارد به دست می‌آورد. هیچ بعید نیست که به‌ویژه اگر از ناحیه ما اقدامی تحریک‌آمیز (به موجب ادبیات تخصصی نظم موجود) سر بزند، بهانه و توجیه لازم هم برای اقدامات نظامی اسرائیل فراهم شود. توضیح آنکه در قاموس مزبور واژه‌ای وجود دارد که برای مفهوم «وجود یا عدم وجود اقدام تحریک‌آمیز» (with or without provocation) سکه زده شده است. اگر فلسطینی‌ها متعاقب عملیات 7 اکتبر متحمل بیشترین ضربه از سوی اسرائیل شدند، این توجیه حقوقی را با خود داشت که آن عملیات بدون وجود اقدامی تحریک‌آمیز از سوی طرف مقابل (اسرائیل) صورت گرفته است (که البته حرف لغوی است). ‌ایران در عین حال می‌تواند نقشی سازنده و کنشگرانه ایفا کند. کمک‌رسانی مردمی به اهالی رنج‌دیده غزه از راه‌های متعارف و مرسوم، حمایت معنوی از آنان، فعالیت حداکثری در حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی، کمک به آزادی گروگان‌ها به‌ویژه افراد مسن و زنان و کودکان و بیماران از سویی و متقابلا آزادی زندانیان اسیر فلسطینی، همکاری و تعامل با سازمان‌های امدادی بین‌المللی و نهادهای حقوق‌بشری و نیز کشورهای دخیل در موضوع به‌ویژه مصر و اردن و حتی تشکیلات خودگردان فلسطین از سوی دیگر اقدامات مثبتی است که می‌توان در این فضای تیره انجام داد و از گذر و محل آن، زمینه را برای کارهای بزرگ‌تر فراهم کرد.