|

در ستایش عقلانیتی که می‌گوید جنگ هرگز

موضوعی که در این یادداشت قصد دارم درباره آن بنویسم حرف تازه‌ای نیست و قبلا هم به نوعی به آن پرداخته‌ام، اما گمان دارم در این روزها نوشتن دوباره آن ضروری است.

موضوعی که در این یادداشت قصد دارم درباره آن بنویسم حرف تازه‌ای نیست و قبلا هم به نوعی به آن پرداخته‌ام، اما گمان دارم در این روزها نوشتن دوباره آن ضروری است. احتمالا بسیاری از شما آن کارگردان را می‌شناسید که پیش از انقلاب چریک بود و به زندان افتاد و بعد از انقلاب وارد عرصه هنر شد و به گفته خودش ابتدا 200 فیلم دید و بعد فیلم‌ساز شد؛ و شد هنرمند طراز انقلاب که همه انقلابیون دلبسته به ساختار فعلی ستایشش می‌کردند و جایی گفته بود می‌خواسته بمب به خودش ببندد و در جمع سینماگران پیش از انقلاب منفجر کند و حاضر نبوده در یک قاب با آنها جا بگیرد و بعد رسید به ‌جایی که از آن طرف بام افتاد. نه اینکه بگویم من به این‌طور آدم‌ها مشکوکم، ولی نمی‌توانم باور کنم حتی اگر ریگی به کفش چنین اشخاصی نباشد که مثل پاندول از این‌سو به آن‌سو می‌روند، حداقل باور نمی‌کنم که این نوع رفتارشان زائیده عقلانیت باشد. چون اگر این رفتار پاندولی عاقلانه باشد، معنایش این است که یک ریگی به کفش دارند و اگر ریگی به کفش نداشته باشند، یعنی کارشان زائیده عقلانیت نیست. شاید مثال روشنش همین معجزه هزاره سوم باشد. یادتان هست این جناب معجزه، چه داستان‌ها بر سر هولوکاست راه انداخت و چه بازی‌ها درست کرد و چگونه اصولگرایان گفتند آری این خودش است و همان که قرار بود از آسمان بیفتد و صاف افتاد در بغل‌مان. یادتان هست سر همان ماجراهای هولوکاست که اصلا به ما ربطی نداشت، چه جنجال‌ها کرد و چه اجماعی در جهان علیه ایران راه انداخت؟ بعد حالا چه؟ حالا کجاست؟ دقیقا همین الان که اسرائیل این جنایات را در غزه می‌کند، آن جناب کاشف هولوکاست کجاست؟ غیر از این است که جنابش الان دو خیابان هم آن طرف‌تر از براندازان است؟ این است که نمی‌گویم مشکوک، ولی وقتی یک نفر خیلی جیغ و داد می‌کند که حتی افراطی‌گری را هم شرمنده خود می‌سازد، به خودم می‌گویم، این یا یک ریگی به کفش دارد و می‌خواهد چیزی را پنهان کند، یا برای تعریف عقلانیت در این رفتار، لازم است یا لغتنامه دهخدا را با وسواس کاوش کنیم یا لغتنامه جدیدی برایش بنویسیم.                                     

بعد از تجربه جنگ با عراق بود که ساختار حاکمیتی ما به این نتیجه رسید که باوجود تمام شعارهایی که در قداست و ارزش‌های جنگ داده و به هر دلیلی همچنان هم می‌دهد، اما به‌هیچ‌وجه نباید جنگ دوباره‌ای برای کشورمان اتفاق بیفتد و بارها نشان داده که در این تصمیم بسیار ثابت‌قدم است و اتفاقا با وجود همه شعارها، در عمل بسیار هم در این مورد عقلانی رفتار می‌کند و با وجود بازی‌های مختلفی که برای کشاندن ایران به جنگ در این سه دهه پس از پایان جنگ با عراق برای‌مان درست کرده‌اند و با وجود اینکه حتی در زمان‌هایی به‌نظر می‌رسیده که جنگ حتمی است، اما با‌ وجود رفتارهای افراطی برخی و مواضعی که علنا هم اعلام می‌کردند، آنچه در واقعیت رخ می‌داد، عمل بر اساس همان تصمیم عقلانی بود که «جنگ هرگز»؛ حتی اگر در شعارها و گفته‌ها چیز دیگری را شاهد بودیم. مواردش بسیار است. یادتان هست در تهاجم اول آمریکا به عراق که بعضی از چپ‌زدگان می‌گفتند حالا وقتش است که برای مقابله با شیطان بزرگ در کنار صدام بایستیم و با آمریکا بجنگیم؟ اما همین عقلانیت بود که آن رفتارهای چپ‌گرایانه و مواضع ضدامپریالیستی را نادیده گرفت و برخلاف همه آن شعارها، به دام این بازی نیفتادیم. یادتان هست در ماجرای حمله طالبان به کنسولگری ایران در مزارشریف و شهادت دیپلمات‌های ایرانی و صف‌بندی قوای ایران و طالبان در دو سوی مرز افغانستان، که همان موقع و بعدها هم در یادداشت‌هایی نوشتم این یک دام است تا ایران را دوباره به جنگ بکشانند و خوشبختانه به این دام نیفتادیم و این ناشی از همان عقلانیت بود که برخلاف شعارها، در تصمیم‌گیری‌های کلان اتخاذ شده بود که «جنگ هرگز». و این یعنی مهم نیست که عده‌ای چه شعارهایی می‌دهند و به چه چیزهایی افتخار می‌کنند و کجاها برای چه چیزهایی ثبت‌نام می‌کنند، بلکه این مهم است که برخلاف آنهایی که لبه بام را نمی‌بینند و عادت دارند که از بام بیفتند، بر تصمیم‌های حیاتی این کشور، جدای از همه شعارها، عقلانیت حاکم است.

حالا هم عده‌ای، چه از مخالفان و چه هواداران جمهوری اسلامی، اصرار دارند که دوباره جنگ است و پس چه شد آن شعارها؟ اما آنچه مهم است، نه آن شعارها و نه هیچ شعار دیگری است، مهم این است که تصمیم برای کشورمان این است که «جنگ هرگز». و ما اگر به این سرزمین و به سرنوشت کشورمان علاقه‌مندیم، باید از این تصمیم بنیانی حمایت کنیم که «جنگ هرگز» و به بازی‌هایی که برخی راه می‌اندازند و فهرست‌های ثبت‌نامی پر می‌کنند توجهی نکنیم، چراکه یا ریگی به کفش دارند یا برای فهم عقلانیت‌شان، باید لغتنامه دهخدا را زیر و رو کنیم. در این میان، مهم همان عقلانیتی است که با وجود این همه جنگ که غرب در سه دهه اخیر، از لیبی تا افغانستان راه‌ انداخته، ایران را از غلتیدن به ورطه جنگ نگاه‌ داشته است.