جهت پیکان
چیزهایی که در زمانی و شرایطی راهحل بودند، در برهه دیگری به مسئله بدل میشوند که خود این مسائل، که قبلا راهحل بودند، راهحلهای جدیدی میطلبند. موفقیتهایی که در دورهای موفقیت نامگذاری میشدند، دیگر موفقیت نیستند.
چیزهایی که در زمانی و شرایطی راهحل بودند، در برهه دیگری به مسئله بدل میشوند که خود این مسائل، که قبلا راهحل بودند، راهحلهای جدیدی میطلبند. موفقیتهایی که در دورهای موفقیت نامگذاری میشدند، دیگر موفقیت نیستند. موفقیتها هم باید مدام مورد بازبینی واقع شوند. چیزها برای همیشه ثابت و استوار نیستند. همه چیز مورد بازبینی و بازنگری قرار میگیرد. نهادها و سازمانهایی که زمانی برای حل یا کاهش مسئلهای ایجاد شدهاند، ممکن است خود تبدیل به چالش و مسئله شوند. مثلا سازمانهایی که برای کاهش فقر شکل گرفتهاند، ممکن است به مانع و چالش برای گذر از فقر تبدیل شوند. نهادهایی که زمانی امید مردمان برای تحول بودند، اکنون به مثابه امری بیگانه از مردمان قرار دارند. مردمانی که هدف سازمانها بودند، اکنون به ابزار این سازمانها تبدیل شدهاند. سازمانهایی که با اهداف فرهنگی، اجتماعی یا آموزشی تأسیس شدهاند، تغییر جهت دادهاند و به مثابه بنگاه تجاری درآمدهاند که جهت اقتصادی دارند. برای توضیح چنین پدیدهای آلبرت هیرشمن از مفهوم انحراف استفاده میکند؛ به این معنا که برنامهها و سیاستها نه تنها به اهدافی که اعلام شده بود نرسیدند بلکه به نتایج و پیامدهایی خلاف اهداف اعلامشده منجر شده است. صنعتی که برای حفظ و بقای بشر از رهگذر تولید کالا و خدمات ایجاد شده اگر بازبینی نشود، به ضد خود بدل میشود که نابودکننده بشر خواهد بود. آلودگی هوای این روزها نشاندهنده این مسئله است. صنعتی که نه در خدمت جامعه که دستاندرکار خشونت علیه کل جامعه است؛ خشونت از رهگذر انواع آسیبها به ویژه برای کودکان و سالمندان. سیستم جدید مالیاتی که یک حرکت اصلاحگرایانه در جامعه تلقی میشود، اگر جهت و نوک پیکان آن مشخص نباشد خود تبدیل به مسئله میشود.
جهت مالیاتگیری به کدام سمت است؟ آیا مالیات ابزاری برای ایجاد هوای پاک است؟ آیا مالیات میتواند از مردم در مقابل صنایع آلودهکننده هوا، خاک و آب جلوگیری کند؟ جهت مالیات میتواند نشاندهنده توسعه کسبوکارهای جدید و نوآور باشد؟ آیا مالیات وسیلهای برای جلوگیری از اقتصاد مبتنی بر دلالی و واسطهگری و حرکت به سمت تولید پاک و در خدمت جامعه به شمار میآید؟ آیا جهت پیکانِ سیاست حمایت از بنگاههای مشخص است؟ و اگر جهت پیکان باعث آسیب به جامعه شود، میتوان جهت آن را عوض کرد یا برای همیشه این جهت غیر قابل تغییر است؟ حمایتهای 50ساله از تولید خودرو با انوع و اقسام شیوهها با این هدف که از تولید داخلی حمایت میکنیم تا چه زمانی باید ادامه داشته باشد؟ آیا کماکان باید جهت پیکان در مسیر سیاستی باشد که تضییع حقوق مصرفکننده است؟ وقت آن نرسیده است که جهت پیکان تغییر کند؟ نهادها و سازمانها امری مقدر و از پیش تعیینشده نیستند. جهت و نوک پیکان نیز یکطرفه، ثابت و همیشگی نیست. امروزه جهت پیکان دانشگاههای ما به کدام سمت است؟ دانشگاه به مثابه بنگاهی که باید به سمت تولید پژوهشها و فناوریهایی برود که تقاضا و خریدار در صنایع داشته باشد و بر اساس منطق بنگاه تجاری حرکت کند؟ آیا در اقتصادی که بخشی از آن مبتنی بر رانت و انحصار است، تقاضایی برای دانش و فناوری وجود دارد؟ آیا جهت دانشگاه به سمتی است که روزبهروز بوروکراتیکتر میشود و بازیگران اصلی آن یعنی استاد و دانشجو به مثابه منشیان و کارمندان باید عمل کنند که درگیر کار روتین و معمول هستند. شاید هم ملغمهای از همه چیز وجود دارد. آیا راهحلهای رسوبیافته که به نهاد و سازمان تبدیل شدهاند، نسبتی با زندگی امروزه ما دارند؟ پدیدهای که روزی پرورشدهنده و قابلهگر بود امروزه ممکن است چنین به شمار نیاید. بیش از پیش نیازمند بازنگری در جهت پیکان و بازبینی و اصلاح سازمان و نهادها هستیم. اما بازبینی و بازنگری بر اساس چه چارچوبی ممکن است؟ چارچوبی که کارل پولانی پیشروی ما گذاشته به نظر میرسد تبیینکننده باشد. دو مفهوم حکشدگی و فکشدگی مسیر گذشته و آینده را توضیح میدهد. امروزه جهت پیکان و نهادها به سمت فکشدگی از جامعه هستند و لازم است جهتها بر اساس حکشدگی در جامعه مدنی بازنگری شود.