معیارهای قبولی یا مردودی دولت در ارتباط با بازار
امروزه دیگر این سؤال موضوعیت ندارد که آیا دولت باید در بازار آزاد مداخله کند و آن را تنظیم کند یا خیر؟ فارمر در کتاب اقتصاد چگونه کار میکند، مینویسد دستکم یک قرن است که ما در نظام بازار آزاد زندگی نمیکنیم. دیگر پرسش از تنظیم و مقرراتگذاری برای بازار نیست؛ بلکه پرسش از چگونگی انجام این کار است. او کتاب خود را با این جملات به پایان میرساند که امیدوارم ما کنترل اقتصادی را بیاموزیم؛ به گونهای که در آن بدون کشتن غازی که تخم طلا میگذارد، زندگی کنیم.
امروزه دیگر این سؤال موضوعیت ندارد که آیا دولت باید در بازار آزاد مداخله کند و آن را تنظیم کند یا خیر؟ فارمر در کتاب اقتصاد چگونه کار میکند، مینویسد دستکم یک قرن است که ما در نظام بازار آزاد زندگی نمیکنیم. دیگر پرسش از تنظیم و مقرراتگذاری برای بازار نیست؛ بلکه پرسش از چگونگی انجام این کار است. او کتاب خود را با این جملات به پایان میرساند که امیدوارم ما کنترل اقتصادی را بیاموزیم؛ به گونهای که در آن بدون کشتن غازی که تخم طلا میگذارد، زندگی کنیم. منظور فارمر از غاز تخمطلا بازار است؛ اما سؤال مهم این است که با چه معیاری میتوان گفت که دولت (به معنای عام آن و نهفقط قوه مجریه) بازار را به شکل مطلوب و مناسب تنظیم کرده است؟ به عبارت دیگر، آرایش مناسب بین دولت و بازار با چه شاخص و معیاری سنجیده میشود؟ دو معیار مهم معرفی میکنم که نشاندهنده موفقیت دولتها در ارتباط مناسب با بازار و تنظیم اقتصاد است. الف) کنترل بازیگران قدرتمند ب) ایجاد ثبات اقتصادی. معیار کنترل بازیگران قدرتمند یکی از مهمترین شاخصهای موفقیت دولت در ارتباط مناسب با بازار است. شرکتها و بنگاههایی قدرتمندی در ارتباط با بازار شکل میگیرند که ممکن است نتایجی مانند انحصار و فساد به دنبال داشته باشند یا بخش بزرگی از اقتصاد را به دست گیرند یا نحوه رقابت و تعاون را کنترل کنند. این بازیگران قدرتمند حتی برای نحوه ورود دولت به بازار هم تعیین تکلیف میکنند. اگر دولتها با سازوکارهای مختلفی مانند وضع و اجرای قوانین مناسب نتوانند بازیگران (بنگاههای) قدرتمند را کنترل کنند، نشاندهنده مردودی آنها در ساماندهی به اقتصاد است. براساساین میتوان گفت سیاستهای اقتصادی که قادر به کنترل گروههای بخصوصی نیست که تسلط زیادی بر منافع اقتصادی دارند، غیرعقلانی است. معیار دوم ایجاد ثبات اقتصادی است. ثبات اقتصادی به معنای تثبیت قیمتها آنگونه که در برخی دورهها در ایران انجام شد، نیست. بخشی از مفهوم ثبات اقتصادی به مسئله کنترل تورم برمیگردد و بخشی دیگر به فراهمکردن زمینه برای فعالیتهای اقتصادی برمیگردد؛ به گونهای که فعالیت و عمل اقتصادی قابل محاسبه و پیشبینی باشد. قابل محاسبه بودن فعالیت اقتصادی به معنی نبودن هیچ ریسک و مخاطرهای در بازار نیست. ماکس وبر، جامعهشناس معروف آلمانی، ثبات اقتصادی به معنی عقلانیت را بهخوبی بیان کرده است. او مینویسد منظور از عقلانیت این است که منافع همه گروههایی که کنشهای آنها در راستای شرایط بازار است و از آن بهعنوان وسیلهای برای خریدوفروش مطلوبتر کالاها استفاده میکنند، به حداکثر برسد و منافع گروههایی که چنین رفتاری ندارند، به حداقل برسد؛ بنابراین موفقیت دولت در ارتباط مناسب با بازار از یک سو به این موضوع برمیگردد که گروههای قدرتمند خاصی را که کنترل زیادی بر شرایط بازار دارند و میتوانند از بازار استفاده انحصاری ببرند، کنترل کند و از سوی دیگر شرایط قابل محاسبه برای فعالان اقتصادی را که قصد دارند از بازار بهعنوان وسیلهای مطلوب برای معامله منصفانه استفاده کنند، تسهیل کند. با این دو معیار میتوان مردودی یا قبولی دولتها را در تنظیم فعالیتهای اقتصادی تعیین کرد. با نگاهی به وضعیت بازار و اقتصاد در ایران با توجه به دو معیار معرفیشده فکر میکنم به جز دورههای کوتاهی بسیاری از دولتها در ایران مردود شدهاند؛ یعنی نه بازیگران قدرتمند کنترل شدهاند و نه ثبات اقتصادی ایجاد شده است.