|

تنش‌های اخیر ایران و پاکستان

پس از ظهور دولت مشروطه به‌تدریج برخی شورش‌های عشایری و طایفه‌ای فروکش و با ظهور مارکسیسم و سازمان‌های مارکسیستی در ایران پدیده جدیدی در ذیل عنوان قوم‌گرایی در کشور ظهور کرد. نخستین نشانه‌های ظهور قوم‌گرایی ابتدا در سایه نیروهای شوروی در آذربایجان و مهاباد بروز کرد و کشور در دهه‌های بعد گاه و بی‌گاه نیز با تشدید فعالیت سازمان‌های چریکی مارکسیست و حزب توده و نیز سازمان‌های محلی مارکسیست شاهد فعالیت و حتی جنگ مسلحانه و در نتیجه تحمیل هزینه‌های انسانی و سیاسی و اقتصادی ناشی از قوم‌گرایی بوده است؛

پس از ظهور دولت مشروطه به‌تدریج برخی شورش‌های عشایری و طایفه‌ای فروکش و با ظهور مارکسیسم و سازمان‌های مارکسیستی در ایران پدیده جدیدی در ذیل عنوان قوم‌گرایی در کشور ظهور کرد. نخستین نشانه‌های ظهور قوم‌گرایی ابتدا در سایه نیروهای شوروی در آذربایجان و مهاباد بروز کرد و کشور در دهه‌های بعد گاه و بی‌گاه نیز با تشدید فعالیت سازمان‌های چریکی مارکسیست و حزب توده و نیز سازمان‌های محلی مارکسیست شاهد فعالیت و حتی جنگ مسلحانه و در نتیجه تحمیل هزینه‌های انسانی و سیاسی و اقتصادی ناشی از قوم‌گرایی بوده است؛ اما در این دوره چند‌دهه‌ای سیستان‌و‌بلوچستان و به‌ویژه بخش جنوبی استان سیستان‌و‌بلوچستان یعنی مناطقی که هم‌وطنان بلوچ زندگی می‌کنند، کمتر شاهد فعالیت جریان‌های قوم‌گرا بود. اگر در اسناد در دسترس از‌جمله فرمان مشهور استالین برای تأسیس جریان‌های قوم‌گرا و تجزیه‌طلب هم دقت شود، استالین افزون بر آذربایجان و کردستان خواستار آن شده بود که در دیگر مناطق ایران از‌جمله در بلوچستان نیز چنین جریان‌هایی تأسیس شود. با این اوصاف و به دلایلی چنین هدفی محقق نشد. در دهه 70 مسیحی نیز حزب بعث عراق در تلاش بود که با تأسیس جنبش مسلحانه در بلوچستان، دولت ایران را تحت فشار قرار دهد که این اقدام نیز دستاورد چندانی برای عراق در پی نداشت. 

پس از پیروزی انقلاب و آغاز درگیری‌های قومی در غرب کشور و نیز تنش‌های ناشی از فعالیت جریان خلق عرب در خرمشهر گروهی از سازمان‌های مارکسیستی تلاش کردند که در بلوچستان نیز فعالیت خود را آغاز کنند؛ اما این اقدامات نیز برای این سازمان‌ها دستاوردی نداشت؛ هرچند تحولات ناشی از انقلاب و چپ‌روی‌های ناشی از آن موجب شد که در ساختار اجتماعی طوایف بلوچ دگرگونی‌هایی روی دهد و سردارها یا رؤسای طوایف بلوچ از میانه مناسبات حذف یا نقش‌شان کم‌رنگ و به‌تدریج مولوی‌ها میدان‌دار شوند؛ اما این پدیده نیز موجب نشد تا قوم‌گرایی یا افراط‌گرایی مذهبی به پدیده غالب در منطقه مبدل شود و هرج‌ومرج یا ناامنی بر استان یا مناطقی از استان تحمیل شود. در دهه‌های بعد ظهور چند جریان مسلح و فعالیت‌های مسلحانه و تروریستی این جریان‌ها از‌جمله جیش‌العدل، انصارالفرقان، حزب‌الفرقان و حرکت انصار ایران و جندالله موجب شد تا روند جدیدی در فعالیت گروه‌های محلی با آمیزه‌ای از افراط‌گری دینی و مذهبی شکل گیرد و هزینه‌هایی هم بر کشور و استان تحمیل کنند؛ هر‌چند این جریان‌ها هم موفق نشدند به صدای غالب در استان مبدل شوند.

بر‌خلاف ایران در بخش‌های غربی پاکستان ظهور احزاب قوم‌گرای بلوچ با آموزه‌های مارکسیستی سابقه‌ای طولانی دارد و فعالیت این تشکیلات در پاکستان در شش دهه گذشته موجب تلفات انسانی درخور‌توجهی شده است. سازمان‌هایی مانند ارتش آزادی‌بخش بلوچستان، جبهه آزادی‌بخش بلوچستان، ارتش جمهوری‌خواه بلوچ و جبهه آزادی‌بخش متحد بلوچستان از‌جمله این سازمان‌ها‌ست که در دهه‌های گذشته علیه دولت به اقدمات مسلحانه روی آورده‌اند. برخلاف ایران، این دسته از سازمان‌های عموما مارکسیست و چپ توانسته‌اند در میان شهروندان در بلوچستان پاکستان نفوذی کسب کنند و همراهی بخشی از آنان را جلب کنند. برخورد ارتش و دستگاه‌های امنیتی پاکستان نیز با این سازمان‌ها موجب کشته و زخمی‌شدن هزاران نفر و حتی مفقود‌شدن شمار درخور‌توجهی از شهروندان عادی بلوچ شده است.

با وجود این تحولات در منطقه، روابط ایران و دولت پاکستان در 77 سال گذشته از بدو تأسیس پاکستان همواره با ثبات و حتی در برهه‌هایی راهبردی بوده است. به گونه‌ای که روابط ایران و پاکستان با شرکت در سازمان پیمان مرکزی یا سنتو بیش‌ازپیش نزدیک شد؛ اگرچه ایران در سال 1979 از سنتو خارج شد؛ اما روابط ایران و پاکستان همچنان گرم و از نظر سیاسی نزدیک بود و دو کشور اجازه ندادند که فعالیت سازمان‌های تروریستی در مرزهای دو کشور خللی در روابط ایران و پاکستان ایجاد کند.

 در 20 سال گذشته و پس از تأسیس سازمان جندالله و سپس جیش‌العدل و انصارالفرقان و استقرار این سازمان‌ها در پاکستان، تا حدودی روابط ایران و پاکستان تحت تأثیر فعالیت این سازمان‌ها قرار گرفت. پاکستان نیز مدعی بود که برخی از گروه‌های تجزیه‌طلب پاکستانی در درون مرزهای ایران استقرار دارند. حملات موشکی و پهپادی ایران و پاکستان در هفته‌های گذشته و حمله به محل سکونت تعدادی از شهروندان پاکستانی در سیرکان شهرستان سراوان از این منظر قابل‌تحلیل است.

متأسفانه در دهه‌های گذشته دو طرف از ظرفیت‌های دیپلماتیک فراوان در دسترس برای حل‌وفصل مسائل موجود استفاده نکرده و بر اثر غفلت‌های انجام‌شده در سیاست خارجی، روابط حسنه و نزدیک پاکستان با عربستان و ترکیه وارد مرحله جدیدی شد؛ در‌حالی‌که ایران نتوانست در‌این‌باره با ابتکار عمل به تعمیق مناسبات با کشور دوست و برادر پاکستان بپردازد. 

تمرکز دستگاه دیپلماسی کشور به موضوعات دیگر، پیچیدگی ساختار تصمیم‌ساز در سیاست خارجی و حضور دیگر نهادها در این ساختار و مسائل دیگر موجب شده تا در توسعه روابط با همسایه‌ها به‌ویژه پاکستان، موانع جدی ظهور کند و رفع این موانع نیز نیازمند فعالیت‌های کارشناسی و اقدامات فوری مبتنی بر منافع ملی است. بروز اتفاق‌های اخیر در مرزهای ایران و پاکستان نباید به یک رویه مبدل شود که اگر چنین شود، هزینه‌های سنگین و دامنه‌دار و پیش‌بینی‌نشده‌ای برای دو طرف ایجاد می‌کند. مدیریت این شرایط نیازمند عزم جدی دو طرف برای رفع نگرانی‌ها‌ست. سوی دیگر این تحولات نیازمند تجدید‌نظر در نحوه مدیریت مسائل موجود در استان سیستان‌و‌بلوچستان است. استمرار شرایط موجود در استان ظرفیت آن را دارد که هزینه‌های بزرگ‌تری برای هم‌وطنان در استان و فراتر از آن کشور فراهم کند. ابتکار‌عمل جدی و کارشناسی برای حل‌وفصل مسائل موجود استان نیاز فوری استان سیستان‌و‌بلوچستان است. آیا اراده‌ای برای مدیریت عقلایی و مدبرانه مسائل موجود وجود دارد؟ آیا ظرفیت‌های بزرگ استان در این ابتکار‌عمل به‌صورت شایسته مورد‌توجه قرار خواهد گرفت؟