|

انسان‌ها در 3 اپیزود

بی‌عدالتی خشن

صبح روز یکشنبه با دو نفر از اعضای انجمن علمی ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات، با دو هدف؛ یکی حضور در میان صداهای خاموش (گروه‌های اجتماعی که دیده نمی‌شوند و به حاشیه‌ راندگان جامعه هستند) و دیگری، بازدید از یک سمن نیکوکاری که با همت آقای حسن رجبعلی‌بنا، نیکوکار کارآفرین، بنا نهاده شده، در بنیاد خیریه «نیکوکرداران بنا» حضور پیدا کردم.ذکر چند نکته در پس این بازدید تأمل‌برانگیز است:

صبح روز یکشنبه با دو نفر از اعضای انجمن علمی ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات، با دو هدف؛ یکی حضور در میان صداهای خاموش (گروه‌های اجتماعی که دیده نمی‌شوند و به حاشیه‌ راندگان جامعه هستند) و دیگری، بازدید از یک سمن نیکوکاری که با همت آقای حسن رجبعلی‌بنا، نیکوکار کارآفرین، بنا نهاده شده، در بنیاد خیریه «نیکوکرداران بنا» حضور پیدا کردم.ذکر چند نکته در پس این بازدید تأمل‌برانگیز است:

1- برای سخن‌گفتن درباره فرصت‌های نابرابر، نابرابری و بی‌عدالتی خشن، باید زندگی معلولان جسمی و ذهنی رهاشده و بی‌پناه را درک و روایت کنیم. پیش‌ازاین نیز در خیریه ملائک بهشت امام رضا، زنان تنهایی را دیده بودم که از بدو تولد تا مرگ کل زندگی‌شان در تختی به طول و عرض دو متر می‌گذشت. سهم ایشان از یک‌میلیون و 648‌هزار‌و 195 کیلومتر مربع مساحت ایران فقط دو متر است. نه تماشاخانه‌ای، نه سینمایی و نه حتی بهره‌ای از زیبایی‌های آسمان و طبیعت. بارها با معلولانی مواجه شده‌ام که در طول زندگی‌شان، یک‌ بار هم سوار هواپیما یا قطار نشده‌اند. گویی این افراد، هیچ سهمی از اقتصاد و رفاه ندارند. و تلخ‌تر آنکه بسیاری از آنها در تنهایی جان می‌سپارند. چندی پیش که یکی از آنها را مشایعت می‌کردم، با خود اندیشیدم چه عجیب است که سهم بسیاری از این افراد، در زندگی و پس از مرگ از کل عالم هستی، دو متر بیشتر نیست‌. حال آنکه میزان توجه جامعه به این گروه‌ها، نشانگر وجه انسانی یک جامعه است.

2- نهادهای مدنی مردمی، بنیادهای نیکوکاری و خیریه‌ها، هرچند بضاعت و توان رسیدگی به همه انسان‌های فراموش‌شده به‌ویژه افراد دارای معلولیت را ندارند؛ اما حضورشان مایه توجه جامعه، گسترش حس غم‌خوارگی و به فریاد هم رسیدن بخشی از جامعه می‌شود. ما به سمن‌ها و خیریه‌های زیادی نیازمندیم. هرکسی دستی دراز می‌کند، باید دستانش را فشرد و به او میدان داد. متأسفانه نوعی نگاه امنیتی سال‌هاست بر این نوع مؤسسات سایه افکنده و همواره از چپ و راست ایراد‌های مختلف بر آنها گرفته می‌شود. برخی مؤسسات بزرگی را می‌شناسم که حتی در معرض تهدید به تعطیلی قرار گرفته‌اند. من همواره بر این باور بوده‌ام که گشاده‌دستی دولت در این زمینه، سود اجتماعی بسیاری برای همگان خواهد داشت. برخی سازمان‌های مسئول که عهده‌دار صدور مجوز هستند، اساسا با مفاهیم فعالیت‌های مدنی آشنایی کافی ندارند و با دانشی اندک متصدی ساماندهی به این مهم شده‌اند که خود، به‌عنوان مانعی بزرگ به شمار می‌روند.

3- نیکوکاری و خیر جمعی از سنت‌های کهن ایرانیان است. همچنین آموزه‌های دینی در این زمینه نیز مقوم و جهت‌دهنده برای جامعه است. مؤسسه‌ای که بازدید کردیم، از سوی آقای حسن رجبعلی‌بنا مدیریت می‌شود. داستان او داستان تاریخ کارآفرینی و نیز پیوند کارآفرینی سنتی با نیکوکاری است. «بنا» از مادری با معلولیت ذهنی (روان‌پریش) زاده شده است.

 حسن به‌ناچار و به دلیل فروپاشی خانواده با مادر‌بزرگ زندگی می‌کرد و بار سنگین هزینه‌های زندگی نیز بر دوش او بود. از کودکی با سختکوشی و تلاش در دوچرخه‌سازی‌های میدان شوش، مشغول کار بوده است. به من می‌گفت تا پاسی از شب کار می‌کردم و سه ساعت در مغازه می‌خوابیدم و از سه تا شش صبح دوچرخه بارفروشان را نگه می‌داشتم. آن‌قدر در این حرفه تلاش کرد تا به‌عنوان یک کارآفرین برجسته در صنعت موتورسیکلت مطرح شد.

خرید و مدیریت موفق «شرکت موتورسیکلت جهانرو» و تأسیس «گروه صنعتی بنا» از مهم‌ترین دستاوردهای این کارآفرین است. او به سنت کارآفرینان خودساخته ایرانی، به مسئولیت اخلاقی-انسانی خود در برابر گروه‌های خاموش عمل کرده و خیریه‌های بسیاری را حمایت کرده و در این راستا، مدت سه سال است که مدیریت «خیریه نیکوکرداران بنا» را نیز برعهده دارد. این خیریه از ۲۵۰ دختر معلول ذهنی غالبا جوان حمایت می‌کند. «خیریه بنا» در هر ماه به مناسبت تولد متولدان آن ماه، مراسم جشنی برپا می‌کند. از یافته‌های تأمل‌برانگیز در جلسات با آقای بنا آن است که در روزهایی که معلولان در مراسم شادی‌آور شرکت می‌کنند، میزان دریافت داروی ایشان کمتر می‌شود. به عبارتی نسبتی بین اجتماعی‌بودن، شادی و آرامش وجود دارد؛ پدیده‌ای که می‌توان آن را به جامعه امروز ایران در سطح کلان نیز تعمیم داد. زندگی بدون تفریح، شادی و نشاط اجتماعی همراه با افزایش فردگرایی منفی در جامعه ایران از یک مسئله عبور کرده و به یک بحران زیستی به‌ویژه در شهرهای بزرگ تبدیل شده است. جامعه ایران نیازمند شادی است. در این مراسم برای حسن رجبعلی به رسم یادگار چنین نوشتم:

«برای جناب آقای بنا، کارآفرین اقتصادی و همچنین کارآفرین اجتماعی؛ ایران به مردان نیکوکار این‌چنین، برای توسعه همبستگی اجتماعی و زندگی خوب مردم در کنار هم و با هم نیاز دارد. در تاریخ پر‌فراز‌و‌نشیب ایران، همواره انسان‌هایی که از سرمایه‌های مادی و معنوی خویش در راه زندگی بهتر دیگران بهره گرفته و برای بهتر‌زیستن جامعه کار و تلاش کرده‌اند، سبب بقا و دوام بیشتر جامعه 

خود شده‌اند».