|

قتل پاکبان و استهلاک اعتماد اجتماعی

در هفته‌‌های گذشته خبر کشته‌شدن یک پاکبان توسط جوانی که تصور این را داشته که پاکبان به پرچم‌های تبلیغاتی 22 بهمن اهانت می‌کند، با وجود بازتاب بسیار در افکار عمومی، در رسانه‌های دولتی بازتاب چندانی نیافت. چرایی بروز چنین جنایتی و ابعاد آن در رسانه فراگیر کشوری مورد بررسی جدی قرار نگرفت و سکوت نسبی مقامات مسئول در برابر این رویداد بسیار غم‌انگیز و تلخ هم شکسته نشد.

در هفته‌‌های گذشته خبر کشته‌شدن یک پاکبان توسط جوانی که تصور این را داشته که پاکبان به پرچم‌های تبلیغاتی 22 بهمن اهانت می‌کند، با وجود بازتاب بسیار در افکار عمومی، در رسانه‌های دولتی بازتاب چندانی نیافت. چرایی بروز چنین جنایتی و ابعاد آن در رسانه فراگیر کشوری مورد بررسی جدی قرار نگرفت و سکوت نسبی مقامات مسئول در برابر این رویداد بسیار غم‌انگیز و تلخ هم شکسته نشد. در خبرها گفته شد که به سرعت جوان ضارب شناسایی و دستگیر شده است اما اینکه به ظن و گمان بی‌احترامی یا اهانت به پرچم تبلیغاتی بتوان به کسی یا کسانی حمله کرد ‌یا شخصی را کُشت، از منظر حقوقی، سیاسی، روان‌شناسی و جامعه‌شناختی قابل تأمل و بررسی است.

1- در دهه‌های گذشته برخی قتل‌های خاص افکار عمومی شهروندان ایرانی را شوکه کرد. در سال 1373 سینما آفریقا به علت نمایش فیلم آدم برفی مورد حمله گروهی از افراد تندرو قرار گرفت که منجر به سقط جنین یک بانوی باردار شد. متأسفانه گزارشی درباره رسیدگی به این پرونده و جنایت و مجازات حمله‌کنندگان منتشر نشد. در سال 1381 کشته‌شدن فجیع چند نفر از شهروندان کرمانی توسط یک باند محفلی هم بازتاب بسیار گسترده‌ای داشت، موضوعی که در نهایت پس از سال‌ها کش و قوس و پس از اعلام حکم اعدام متهمان که به قتل گروهی از شهروندان متهم بودند، پرونده در حالی بسته شد که گفته شد خانواده مقتولان رضایت داده‌اند.

2- یکی از مباحث نهفته در پرونده‌هایی از جنس کشته‌شدن پاکبان یا پرونده‌های مشابه نظیر قتل‌های محفلی کرمان انگیزه ضارب یا ضاربان از قتل است که چندان در رسانه‌های کشور مورد بررسی و تحلیل قرار نگرفته است. چرا و تحت تأثیر چه محرک‌هایی قاتلان تصمیم به کشتن مقتول یا مقتولان می‌گیرند؟ آیا این محرک‌ها و عوامل برانگیزاننده مورد بررسی‌های چندوجهی و جامع و آسیب‌شناسی قرار گرفته است؟ آیا نظام حقوقی کشور برای آسیب‌شناسی چنین قتل‌هایی به اندازه کافی تأمل و مطالعه و بررسی کرده که چرا در پرونده‌هایی از جنس پرونده پاکبان شهرداری در بهمن 1402 فرد یا افرادی به خود اجازه می‌دهند تنها به صرف شک یا مظنون‌شدن به شخص یا اشخاصی و بدون هر نوع بررسی قانونی به قتل و حذف فرد یا افرادی دست بزنند؟ یعنی در عالم تحلیل چه انگیزه‌ای موجب می‌شود که فرد خود رأسا و به جای قانون و دستگاه‌های قانونی مبادرت به اعمال خشونت یا قتل علیه شخص یا اشخاص دیگری کند؟ آیا چنین انگیزه‌ای اگر به دفعات روی داد، نیازمند ریشه‌‌یابی و تأمل و بررسی و آسیب‌شناسی نیست؟ چرا تاکنون در این باره به اندازه کافی در رسانه‌های کشوری و در فضاهای فرهنگی و علمی و دانشگاهی بحث و بررسی عمیق و چندجانبه صورت نگرفته است. متأسفانه در دهه‌های گذشته درباره پرونده‌هایی از این دست که مجرم با نیت‌های سیاسی یا ایدئولوژیک به اعمال مجرمانه پرداخته علت‌های جامعه‌شناختی، سیاسی و روان‌شناختی چنین جرائمی مورد تأمل جدی قرار نگرفته است. رسانه‌های جمعی به ویژه صداوسیما با بی‌توجهی تنها به حواشی پرداخته‌اند و از بررسی عمیق و آسیب‌شناسانه آن سر باز زده‌اند. پس نمی‌توان مطمئن بود که چنین رویدادهای دوباره بروز نکند و وجدان جمعی را جریحه‌دار نکند.

3- بی‌توجهی به علت‌های بروز چنین فجایعی کارکردهای مخرب بسیاری در پی دارد. گذشته از بی‌‌اعتباری مفهوم قانون آن هم توسط کسانی که به هر دلیل به چنین قانون‌شکنی‌های مبادرت می‌کنند، تسری چنین رفتاری به دیگران که خود را محق بدانند تا هر جا که شاهد رفتاری متفاوت با میل و عقیده و مطالبات خود باشند، به اعمال مجرمانه دست بزنند، به هرج‌ومرج و بی‌نظمی و بی‌قانونی منجر می‌شود. 

سستی در برخورد جدی با چنین پدیده‌ای در عمل به ضد خود نیز بدل شده و بدین ترتیب چرخه باطل هرج‌ومرج رواج بیشتری می‌یابد.

4- اعتماد عمومی در سال‌های گذشته بیش از هر زمان دیگری با آسیب‌های جدی روبه‌رو بوده است. این روند مخرب خود می‌تواند زمینه پیامدهای ناخوشایندتری هم در دیگر عرصه‌ها باشد و به تشدید شکاف‌ها و قطب‌بندی اجتماعی منجر شود. بی‌توجهی یا کم‌توجهی مزمن به پدیده‌هایی چون قتل پاکبان نگون‌بختی که در حال ایفای مسئولانه وظایف خود بوده وجدان جمعی ایرانیان را به واکنش واداشته است و در صورت استمرار بی‌تفاوتی نهادهای مسئول این وضعیت آسیب‌زاست.

5- اعلام غیررسمی اینکه پاکبان قربانی، تبعه خارجی شاغل در شهرداری تهران بوده بر پیامدهای داخلی و خارجی موضوع افزوده و بیش از گذشته مسائل مبتلابه اتباع خارجی مستقر در کشور را گوشزد می‌کند. آیا برای حمایت از اتباع خارجی که با کمترین حمایت‌های حقوقی به انجام فعالیت‌ها و کارهای دشوار اشتغال دارند، برنامه جامعی تدوین می‌شود؟ آیا سیاست مهاجرتی کشور به صورت حقوقی و روشن تعریف می‌شود؟