تلاش برای کشاندن ایران به جنگ، هم با تحقیر هم با تشویق
در همه سالهای پس از جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، بسیار درباره آن صحبت شده و همچنان میشود و تا سالها، خیلی بعد از این هم درباره آن سخن گفته خواهد شد؛ چه آنهایی که به اتکای «منابع حقوق بینالملل و شواهد روی زمین»، عراق را متجاوز میدانند، چه آنها که اصرار دارند «نخیر، این ایران بود که با شعار صدور انقلاب، باعث و بانی این جنگ شد» و چه آنهایی که گویی جنگ برای ما بهشت ساخته بود، هر روز آرزوی جنگی دیگر دارند. اما هرچه هست، کسی نمیتواند منکر آن شود که همان جنگ هشتساله، علاوه بر نزدیک به هزار میلیارد دلار خسارت مادی که به کشور وارد کرد، بهترین فرزندان این آب و خاک را از ما گرفت و باعث آوارگی میلیونها نفر از خانه و کاشانهشان شد و کشورمان هنوز از عوارض خانمانسوز آن دوران در رنج است.
در همه سالهای پس از جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، بسیار درباره آن صحبت شده و همچنان میشود و تا سالها، خیلی بعد از این هم درباره آن سخن گفته خواهد شد؛ چه آنهایی که به اتکای «منابع حقوق بینالملل و شواهد روی زمین»، عراق را متجاوز میدانند، چه آنها که اصرار دارند «نخیر، این ایران بود که با شعار صدور انقلاب، باعث و بانی این جنگ شد» و چه آنهایی که گویی جنگ برای ما بهشت ساخته بود، هر روز آرزوی جنگی دیگر دارند. اما هرچه هست، کسی نمیتواند منکر آن شود که همان جنگ هشتساله، علاوه بر نزدیک به هزار میلیارد دلار خسارت مادی که به کشور وارد کرد، بهترین فرزندان این آب و خاک را از ما گرفت و باعث آوارگی میلیونها نفر از خانه و کاشانهشان شد و کشورمان هنوز از عوارض خانمانسوز آن دوران در رنج است. اتفاقی که بعد از جنگهای ایران و روس، دولتمردان کشورمان را به این عقلانیت رسانده بود که به هر شکلی شده نباید گذاشت که پای ارابه جنگ به کشورمان باز شود ولی پس از پیروزی انقلاب، کشور در برابر هجمهای فراگیر قرار گرفت و ناچار هشت سال را درگیر جنگ و دفاع شد، اما در همه سالهای پس از آن، مسئولان با همه توان و اندیشه، از غلتیدن به تلههایی که در پیش پایمان نهاده شد، با درایت تمام عبور کردند و به دامی تازه نیفتادند. حکایت مکرر این دامها هم کم نیستند، چه دامهایی که نابخردانی در داخل و چه برنامهریزانی در خارج از این خاک برایمان پهن کردند، که هر کدام داستانی دارد. دام اول را کسانی در کشور خودمان پهن کردند، آن زمان که پس از حمله صدام به کویت در یازدهم مرداد 1369، عراق کویت را اشغال کرد و آن را استان نوزدهم خود نامید و نتیجه آنکه، پس از اخطار شورای امنیت سازمان ملل و تنندادن عراق به این اخطار، ائتلافی متشکل از 35 کشور به رهبری آمریکا در سال 1991 میلادی تشکیل شد و به عراق حمله کرد. با این حمله بود که عدهای از سیاسیون آن زمان کشورمان، که عموما به گرایش سیاسی چپ در آن ایام تعلق خاطر داشتند، سخن از این گفتند و اصرار بر این داشتند که حالا وقت حسابرسی با امپریالیسم است و برای صافکردن حسابمان با آمریکا، باید در کنار عراق بایستیم. آن شعارها اما خوشبختانه از سوی مدیریت کشور ناشنیده ماند و ایران خود را از این داستان کنار کشید و آمد بلایی بر سر عراق که آمد و آن دام و تله پهنشده، بیاثر ماند. ماجرا گذشت تا داستانی دیگر و حمله حکومت طالبان که فقط از سوی سه کشور عربستان و امارات و قطر به رسمیت شناخته شده بود، در نوبت اول قدرتیابی در افغانستان که با حمله به کنسولگری ایران در مزارشریف، تله جنگی دیگر بر سر راه کشورمان پهن کرد. باز در مرداد ماه و این بار در سال 1377 و در هفدهم این ماه، طالبان به کنسولگری ایران در مزارشریف حمله برد و دیپلماتهای ایرانی را به شهادت رساند. ماجرا بالا گرفت. عدهای از سران نظامی کشورمان، سودای گوشمالی طالبان در سر پروراندند و تشویق به جنگ با طالبان کردند و حتی در نواحی مرزی، آماده حمله و گوشمالی طالبان شدند، اما تجربه آن هشت سال جنگ، یک بار دیگر عقلانیت را بر تصمیمگیران کشور حاکم کرد و آن شور و هیجان ناشی از عصبانیت حاصل از وحشیگری طالبانِ مورد حمایت سه کشور عربی، نتوانست عقلانیت راهبری کشور را تحت تأثیر قرار دهد و یک بار دیگر، کشورمان را از دامی که میرفت تا با نابخردی در آن فرو غلتیم، حفاظت کرد. با این همه و در تمامی این سالها، بودهاند کسانی که همیشه به بهانههایی متکی بر ارزشها، دَم و داد از رشادت و حیثیت میزنند و مشوق جنگاند و جالب اینکه اگر در آن ماجرای جنگ اول خلیج فارس، مشوقان دفاع از حیثیت و صافکردن حساب با آمریکا، به اردوگاه چپ کشور تکیه داشتند، این بار سینهستبران شرف و ارزش، به اردوگاه راست تکیه دارند و «هَل مَن مُبارز» میگویند و امروز هم که اسرائیل به سیاق طالبان، به کنسولگری ایران و این بار در دمشق حمله کرده و ایرانیانی را به شهادت رسانده، در همراهی با آنانی که در خارج نشستهاند و به «فارسی» ولی با سیاستی «عبری»، زبان به تحقیر و تمسخر گشودهاند که ایران میترسد تا با اسرائیل در بیفتد، اینان از این میگویند که «باید جواب اسرائیل را تا خشم مقدس ایرانیها وجود دارد بدهیم». این روش تحقیر و تشویق هم دامی دیگر است که سعی میکند با این ترفند که ایران را باتلاق آمریکا میکنیم، حاکمیت را تهییج به پانهادن در تله جنگ کند، اما عقلانیتی که ایران را در همه این سالها از غلتیدن به جنگی دیگر حافظ بوده، همچنان بر کشور حاکم است. عقلانیتی که خردمندانه وقوف دارد که حتی اگر ایران باتلاق آمریکاییان شود، این ایران است که باتلاق خواهد شد و نه آمریکا.