|

«در» همچنان بر همان پاشنه می‌چرخد

«جنگ» در راه نیست

ر

تنش‌های اخیر سیاسی و نظامی بین ایران و اسرائیل اگرچه پدیده‌ای نوظهور به نظر نمی‌رسد اما باید اذعان داشت که وارد فاز جدیدی شده و احتمال وقوع درگیری‌های بیشتر را در منطقه افزایش داده تا جایی که موجب نگرانی جدی در میان مردم منطقه شده است.

اما نکته قابل تأمل و توجه این است که هیچ تحلیل منطقی پیش‌بینی جنگی تمام‌عیار را در این عرصه تأیید نمی‌کند و قرار هم نیست در فضای کنونی «سوت آغاز» جنگی زده شود که به نفع هیچ کدام از طرفین نیست بنابراین حملات موشکی ایران را نمی‌توان جز «دفاع» از حق طبیعی خودش تلقی کرد.

بنابراین فارغ از مرافعه‌های سیاسی احزاب و جناح‌های داخلی، پاسخ ایران به اقدام اسرائیلی‌ها در سفارت ایران در دمشق منجر به جنگ نخواهد شد و در واقع حملات بی‌سابقه ایران در ۷۳ سال گذشته تنها یک «پاسخ» بود.

دلواپسی‌ها در حوزه اقتصاد و تأثیر این اقدامات نه تنها در اقتصاد کشور ما که از آسیب‌پذیری بیشتری برخوردار است بلکه در اقتصاد کل منطقه و حتی فراتر از آن در جهان هم انکارناپذیر است.

اما باز هم فارغ از طبیعی‌بودن افزایش نرخ ارز‌های خارجی و به‌هم‌ریختن تعادل بازار و بورس بی‌تردید سیاست‌های داخلی در بخش اقتصادی در این شرایط می‌تواند تسکین‌دهنده بازار و افکار عمومی باشد.

طویل‌شدن صف‌های جایگاه‌های سوخت‌گیری و بنزین و همچنین نگرانی‌ها، شاید در اوایل کمی طبیعی به نظر می‌رسد اما پافشاری بر این منوال به صلاح عموم مردم نخواهد بود.

واقعیت این است که سال گذشته قیمت ارز به شدت میل به جهش داشت و هر واقعه‌ای حداقل افزایش ۱۰درصدی آن را به دنبال داشت اما از ابتدای سال جدید ماجرای جبران قیمت ارز در سال گذشته و تنش‌های شکل‌گرفته سیاسی و نظامی باعث شد تا حدی قیمت ارز در بازار تکان بخورد و البته می‌توان گفت که این افزایش دور از ذهن نبود و در تحلیل‌های عوام هم بیشتر از هر زمان دیگری خودنمایی می‌کرد.

به هر حال به نظر می‌رسد که اکنون رفته رفته و آرام و بی‌هیاهو قیمت و نرخ ارز در حال لنگرانداختن در کریدور جدید است!

البته که تأکید می‌کنم با وجود فاکتورهایی مانند رشد نقدینگی و افزایش پایه پولی، عبور قیمت دلار از کانال ۶۵ هزار تومان نیز دور از انتظار نبوده و نیست!

در واقع با تشدید خروج پول و سرمایه در زمان‌های این‌چنینی، تبدیل‌کردن ریال به دلار برای بسیاری از افراد که خارج از کشور هستند و قصد دارند سرمایه‌هایشان را خارج کنند، فزونی می‌گیرد و تقاضای نقدینگی و دلار را بالا می‌برد.

از سوی دیگر مردم عادی هم در زمان انتظارات تورمی «مفری» برای خود جست‌وجو می‌کنند و به دنبال خرید طلا و دلار می‌روند و طبیعی است که در این فضا افزایش قیمت دلار امری غیرمنطقی نیست.

آنچه در اقتصاد کشورمان به خصوص در سال‌های اخیر عنوان می‌شود، «حباب» است که به طور طبیعی باید در مدت یک تا دو ماه تخلیه شود و به نرخ نهایی یا منطقی دست یابد.

آنچه از امروز به نظر می‌رسد بخش‌های دولتی و نظارتی باید بیشتر رصد کنند و از هم‌اکنون ورود جدی کنند این است که اجازه پنهان‌سازی کالا و ارز و ... داده نشود و از مفسده‌های بعدی که موجب آسیب به معیشت عموم می‌شود، جلوگیری کنند.

البته چنین ماجراهایی بی‌شک با بگیروببند متوقف نمی‌شود بلکه سیاست‌های اقتصادی باید به گونه‌ای کنار هم قرار گیرد که منافعی برای دنبال‌کننده‌های این شیوه‌ها وجود نداشته باشد.

از طرف دیگر فرهنگ مردم در مواجهه با چنین بحران‌های گذرایی نیز نباید به گونه‌ای باشد که تأثیرگرفته از شایعات بازار باشد.

به عبارت دیگر هجوم به فروشگاه‌ها برای خرید مازاد مایحتاج و یا ایجاد صف‌های طویل پمپ‌بنزین‌ها و... جز ایجاد بحران‌های جدیدتر و البته جدی‌تر کمکی به شرایط بازار نخواهد کرد و فقط نوعی عدم تعادل و به‌هم‌ریختگی ایجاد می‌کند که در نهایت به نفع هیچ‌کس نیست.