لباس وارونه بر تن دین
قرآن به این نکته توجه میدهد که حقیقت دین واحد است؛ اما در طول تاریخ معتقدان به ادیان به دستههای مختلف تقسیم شده و فرقهگرایی سکه رایج شده است و قرآن همه اینها را انحراف از دین خوانده است.
قرآن به این نکته توجه میدهد که حقیقت دین واحد است؛ اما در طول تاریخ معتقدان به ادیان به دستههای مختلف تقسیم شده و فرقهگرایی سکه رایج شده است و قرآن همه اینها را انحراف از دین خوانده است. این اتفاق تحت تأثیر عوامل مختلف رخ میدهد. یکی از عوامل انحراف از دین، تلاش برای مصادره دین از طرف حکومتها بوده است. گاهی برخی اقدامات در جهت مصادره دین، به ارائه کاریکاتوری از دین منجر میشود و به تعبیر امیرالمؤمنین لباس وارونهای بر تن دین میکنند که هیچ جذابیتی ندارد. گاه نیز منافع گروهی ذینفوذ در میان مردم، منجر به ایجاد یک فرقه و مذهب میشود. گرچه قرآن به عوامل این فرقهسازی و نتایج آن توجه داده است و تاریخ نیز نظارهگر تلقیهای مختلف از دین و تقابل آنان به شکلهای خشن نیز بوده است؛ اما در طول تاریخ کمتر متفکری به تحلیل علمی آن پرداخته است. در پیش از انقلاب، دکتر شریعتی در کار ارزشمند خویش تحت عنوان «تشیع علوی و صفوی» به تفکیک دو رویکرد به تشیع و ویژگیهای آنها پرداخته و تا اندازهای نیز به علل توجه داده است. شهید مطهری نیز با تکیه بر دادههای تاریخی و در نگاهی نو به سبکهای دینداری و نتایج آنان پرداخت. یکی از کارهای بسیار ارزشمند و ماندگار او، بیان ویژگیهای نوع دینداری خوارج و تحلیل چرایی و نتایج آن است. همچنین او در نوشتهها و مصاحبهها و سخنرانیهای خود به آسیبشناسی ورود روحانیت در عرصه قدرت اشاره داشته است. به نظر میرسد این تحلیل برای امروز ما بسیار نافع و راهگشاست. قریب به پنج دهه از انقلاب بزرگ ایران میگذرد. این دوران برای کشور پر از حادثه بوده است. یکی از زوایای تحلیلی بر تحولات این دوران از منظر نوع نگاه به دین است. رابطه بین دین و حکومت، نهاد روحانیت و قدرت، دامنه ورود مباحث دینی در عرصههای مختلف اجتماعی و سیاسی، انتظار از دین و قلمرو آن، دامنه حضور فقه در جامعه ازجمله این مباحث بوده که به مرور در نوع نگاه به دین و دینداری مؤثر بوده و به طور زیرپوستی در لایههای آشکار و پنهان جامعه دیده میشود. اما چند سالی است که یک جریان فکری با اتکا بر ابزارهای تبلیغاتی گسترده، توان مالی بالا و پشتوانههای سیاسی به ترویج یک نوع نگرش خاص به دین میپردازد که در صورت توفیق میتوان آن را تفسیری جدید دانست . ترویج این فکر برای امروز و آینده کشور بسیار خطرناک بوده، همه باید به این نوع تلقی توجه داشته باشند. مقامات باید از این نوع فکر فاصله بگیرند؛ زیرا آسیبهای آن دامنگیر کلیت جامعه و ازجمله حکومت خواهد شد. به طور خلاصه، این تفکر هدف دین را کسب قدرت میداند. جایگاه مردم در این منظومه فکری به گونه خاصی تعریف میشود. به اعتقاد آنان، وظیفه مردم اطاعت بیچونوچرا و انقیاد محض است. اصالت قدرت موجب زیرپاگذاردن اخلاق و عدالت میشود؛ ازاینرو قدرت را مقدم بر عدالت و اخلاق میدانند. تأکید بر شریعت و مناسک برای اینان گزینشی است. بر برخی مناسک تأکید بیشتری دارند؛ زیرا این مناسک در راستای تقویت قدرت است. نهایت اینکه برخی ظواهر بر ارزشهای دینی مقدم هستند.
به نظر میرسد این سخن امیرالمؤمنین درباره این گروه صادق باشد که «وَ لُبِسَ الْإِسْلَامُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلُوباً» (خطبه 108) اسلام را مانند پوستینی وارونه میپوشند. دینی فاقد هرگونه معنویت و روح با چهرهای خشن که معیار اصلی آن، تسخیر قدرت است.