چارهای نداریم باید از خواب بیدار شویم!
«بعضی هستند که نسب به سلطانی یا پادشاهی میرسانند لیکن روزگار بتدریج از اوج رفعت به حضیض ذلتشان انداخته است و مانند اهرام، از قاعده عریضی به نوکتیزی ختم شدهاند؛ برخی نیز از طبقات پست سر برآورده و بتدریج مدارج تعالی را پیمودهاند تا از زمره خوانین بزرگ شدهاند، به قسمی که این تفاوت مابین آن دو دسته هست که گروهی آن بودهاند که اکنون نیستند و گروهی دیگر، آن هستند که قبلا نبودهاند». (دن کیشوت) حاصل اقتصاد جدید بی شک بر هم زدن اصالتهای کاذب و بر کرسی نشاندن شایستگیها و شایستگان بر اساس منطق آزادی و رقابت، البته در حد مقدورات بشری بوده است. یک قرن بعد از انتشار رمان «دن کیشوت» که سرگذشت فرد خیالپروری است که خود را شوالیه میپندارد و به نبرد با دشمنان فرضی از اینجا به آنجا میشتابد، «ثروت ملل» قواعد تحرک آزاد انسانها و تحقق آرزوهایشان و گسست از ساختار متصلب فئودالی را ترسیم میکند.
«بعضی هستند که نسب به سلطانی یا پادشاهی میرسانند لیکن روزگار بتدریج از اوج رفعت به حضیض ذلتشان انداخته است و مانند اهرام، از قاعده عریضی به نوکتیزی ختم شدهاند؛ برخی نیز از طبقات پست سر برآورده و بتدریج مدارج تعالی را پیمودهاند تا از زمره خوانین بزرگ شدهاند، به قسمی که این تفاوت مابین آن دو دسته هست که گروهی آن بودهاند که اکنون نیستند و گروهی دیگر، آن هستند که قبلا نبودهاند». (دن کیشوت) حاصل اقتصاد جدید بی شک بر هم زدن اصالتهای کاذب و بر کرسی نشاندن شایستگیها و شایستگان بر اساس منطق آزادی و رقابت، البته در حد مقدورات بشری بوده است. یک قرن بعد از انتشار رمان «دن کیشوت» که سرگذشت فرد خیالپروری است که خود را شوالیه میپندارد و به نبرد با دشمنان فرضی از اینجا به آنجا میشتابد، «ثروت ملل» قواعد تحرک آزاد انسانها و تحقق آرزوهایشان و گسست از ساختار متصلب فئودالی را ترسیم میکند.
اگر «سروانتس» سرگیجه انسان عصر رنسانس و روشنگری را از فروپاشی جهان قدیم تصویر میکند، «آدام اسمیت» روح آزادی و عاملیت انسانها در ربط با دگرگونیهای بزرگ انقلاب صنعتی و چگونگی تولید ثروت را صورتبندی میکند. «خیال» جنبه واقعیت مییابد و امکان فرارفتن انسان از جایگاه سنتی و طبقاتیاش به شأنی فراهم میآید که برای دستیابی به آن تلاش کرده و رنج بسیار برده است.
البته آزادی و رقابت، مطلوب همگان نیست و چه بسیار انسانهایی که همان فضای بدون خطر و زحمت و معیشت مختصر را میپسندند و در پی ساختاریاند که همه چیز را برای او برنامهریزی کند و هیچ ریسکی باقی نگذارد. چنین انسانی دیگر البته از فقر و عقبماندگی خود شرمسار و سرافکنده نیست؛ زیرا « قدرتهای فرا انسانی که تعیینکننده تمامی رویدادها هستند، رتبه و شأن وی را مقرر کردهاند». (فون میزس) این در حالی است که در اقتصاد آزاد، موقعیت اجتماعی و میزان درآمد افراد بسیار به عمل خود آنان مرتبط است.
چند دهه عملکرد دولتها و مبنای حکمرانی اقتصادی در کشورمان در مخالفت با مبانی اقتصاد مدرن یعنی آزادی، رقابت، فاعلیت انسانها و ضرورت ایجاد فرصتهای اقتصادی برابر برای همه شهروندان بوده است؛ مخالفتی که کیک اقتصاد را هر روز کوچکتر و «سفره»ایتر و شهروندانی فقیرتر و با اعتمادبهنفس کمتر و غیرمسئول بارآورده است. اقتصادی که با حدود 400 میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی در ردیف چهلودوم و بر مبنای تولید ناخالص داخلی سرانه در ردیف 140 جهان قرار دارد و از منظر «سطح رفاه» (کارآفرینی، آموزش، بهداشت، امنیت و سرمایه اجتماعی و.. ) در ردیف 126 در بین 167 کشور جهان ایستاده است. (لگاتوم- 2023)
ارقام و رتبههای سخت اسفناک، با توجه به ظرفیتهای عظیم این سرزمین، که بهجای هشداردهندگی به مقامات ارشد و متصدیان حوزه اقتصادی و وادارکردن آنان به تفکر و تلاش برای تغییر ریل اقتصاد و سیاست، به قلب واقعیت و حتی تصویر واژگون از اوضاع کشانده است. چنانکه رئیس دولت از کاهش تورم و بیکاری و افزایش رشد اقتصادی و سرمایهگذاری و رونق تولید و بازگشت هزاران بنگاه تعطیل به مدار تولید و ساخت چند میلیون مسکن و نشاط اجتماعی 25 میلیونی و... (گفتوگوی اخیر با صدا و سیما) و وزیر رفاه و تأمین اجتماعی از اینکه «بحمدالله در حوزه اقتصاد یکی از اولین اقتصادهای جهان هستیم» سخن میگویند؛ اقتصادی که سرآمدی آن در جهان بر عکس به واسطه حدود پنج دهه تورم دو رقمی، حجم عظیم ممنوعیت و محدودیتهای تجاری (2000 ردیف تعرفه)، حجم عظیم قاچاق ورودی و خروجی (بیش از 20 میلیارد دلار ) و نرخ رشد دو تا سه درصدی علیرغم منابع عظیم انرژی و نیز شدیدترین تحریمهای بینالمللی و...است.
همین مورد آخر یعنی تحریمهای ناعادلانه بینالمللی و عدم چارهاندیشی برای آن و از دست رفتن فرصتهای مناسب برجامی به «هرچه فقیرترشدن مردم و تخریب طبقه متوسط (از 55 درصد به 20 درصد) و تثبیت گروههای ذینفع» منجر شده است ( گزارشی از کتاب «تحریمها چگونه کار میکنند؟»- جواد صالحیاصفهانی، علی واعظ، ولی نصر؛ نوید رئیسی). فرایندی که به هرچه بستهترشدن فضای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و کاهش سرمایه اجتماعی و توان ملی انجامیده که قاعدتا نباید مورد علاقه مقام سیاستگذار باشد و در تضاد با کارویژههای دولت مدرن برای فراهمآوردن امکان تولید ثروت و رفاه و «کرامت افراد جامعه» است که همین اخیرا مورد تأکید رئیس دولت بوده است (جلسه هیئت دولت- 23/ 2).
اگر نجات بشر و رفاهش را محصول قوه عاقله وی که طبیعت به او بخشیده بدانیم، کار دولتها آن است که فرصتهای لازم را برای ظهور این استعدادها و کسب جایگاه شایسته افراد در ساختار اجتماعی از طریق امکان ایجاد نهادهای مناسب فراهم آورند. امری که با اقتصاد دستوری و رانتی و دشمنی با جهان (جهانی دنکیشوتی) و با مردمی فاقد کرامت و نیازمند و طبقه متوسط ضعیفشدهای که «با اعتبار فرهنگی و اجتماعی خود نمیتواند به ثروت و قدرت دست یابد» قابل تحقق نیست.
«از نظر آدام اسمیت مزیت اخلاقی جامعه تجاری در آن است که افراد حاضر در ردههای میانی و پایینی زندگی، کسانی که نه ثروتمند و نه قدرتمندند و نه برخوردار از فضایل عالی – به عبارت دیگر، اکثر مردم – بهواسطه نهادهای اجتماعی وادار میشوند علاقهمندی خود به ثروت و تشخص را در قالب شیوههای رفتاری برازنده هدایت کنند. برای این قبیل افراد راهی که به فضیلت میرسد و راهی که به مال و ثروت، خوشبختانه در اکثر موارد تقریبا یکی هستند، چراکه موفقیت آنها به تواناییهای استوار حرفهای، در پیوند با رفتار حزماندیشانه، منصفانه، مستحکم و معتدل بستگی دارد و نیز به نظر خوب و مساعد همسایگان و همتایانشان که چنین رفتاری را از آنها متوقعند» (ذهن و بازار- جری مولر). باید از این خواب تاریخی بیدار شویم، چاره نداریم!